اقامه نماز، عامل اقامه دين
اقامه نماز غير از خواندن آن است. خواندن نماز و تداوم بر آن عملي است واجب و در قرآن كريم از اوصاف مؤمنان شمرده شده است: (والّذين هم علي صلواتهم يحافظون)[1]، امّا مهمتر از آن، اقامه و برپاداشتن نماز است كه از اوصاف تقوا پيشگان به شمار آمده و آن برپا داشتن حقيقت نماز است.
برپا شدن حقيقت و روح نماز به اين است كه گذشته از تلفّظ اذكارِ قرائت و كلمات ذكر ركوع، سجود، تشهّد و مانند آن و صرف نظر از هيئتهاي خاصّ استوا و انحناي تام و غيرتامّ و نشستن و نظير آن و قطع نظر از تصوير مفاهيم اذكارِ آن در ذهن، پيام اصلي آن از وجود لفظي و ذهني بيرون آيد و به وجود عيني برسد و در محدوده روح نمازگزار متمثّل گردد و سپس با سنّت و سيرت مستمرّ او در جامعه جلوه كند و با تبليغ و تعليم و تزكيه نفوس مستعد ديگران، آنها نيز به عنوان روح متمثّل نماز پرورش يابند، تا حقيقت چيزي كه در قرآن مجيد، به عنوانِ ناهي از فحشا و منكَر[2]و به عنوان علاج و شفاي[3]درد هَلوع و جَزوع و مَنوع بودن انسانِ طبيعي است، در متن جامعه بشري متمثّل گردد.
دين الهي با خطوط كلّي خود، انسانها را به «قيام به قسط» و قيام براي خدا فرا مي خواند: (لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات وأنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط)[4]، (قل إنّما أعظكم بواحدة أن تقوموا لله)[5]
و كعبه كه از مظاهر دين است براي قيام انسانهاست: (جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس)[6]
و انسان قائم و بپا خاسته كسي است كه همه عوامل سقوط را در عقيده و اخلاق و عمل از حريم وجود خويش دور سازد.
چنين انساني كه با الهام فطري و رهنمود ديني قائم شده، مي تواند به نماز كه ستون دين است، ايستادگي ببخشد و چنين نمازي است كه درجات برتر قيام را براي انسان فراهم مي كند؛ زيرا نمازِ برپا ايستاده است كه مانع فحشا و منكر است: (إن الصّلاة تنهي عن الفحشاء والمنكر)[7]و انسان را از بي قراري در هنگام سختي و نداري و از انحصار طلبي و بخل در هنگام توانگري نجات مي بخشد: (إن الإنسان خلق هلوعاً إذا مسّه الشرّ جزوعاً وإذا مسه الخير منوعاً إلا المصلّين)[8]، ولي نماز افتاده، با سقوط در دوزخ نيز سازگار است: (فويل للمصلّين الّذين هم عن صلاتهم ساهون)[9].
انبياي بزرگ الهي هم به اقامه دين مأمور بودند: (شرع لكم من الدين ماوصّي به نوحاً والذي أوحينا إليك وما وصينا به إبراهيم وموسي وعيسي أن أقيموا الدين ولا تتفرّقوا فيه)[10]و هم به اقامه نماز، چنانكه حضرت عيساي مسيح(عليه السلام) خود را موظّف به نماز مي دانست: (وأوصاني بالصّلاة والزّكاة ما دمت حيّاً)[11]و حضرت موساي كليم(عليه السلام) به اقامه آن مأمور شد: (وأقم الصّلاة لذكري)[12]و حضرت ابراهيم خليل(عليه السلام) از خداي سبحان براي خود و فرزندانش توفيق برپايي نماز خواست: (ربّ اجعلني مقيم الصّلاة ومن ذرّيتي)[13].
مناسبت و ارتباط «اقامه دين» و «اقامه نماز» اين است كه بهره گيري از هدايت فطرت و رهنمودهاي ابتدايي دين و ايستادگي در برابر كفر و شرك، لازمه اقامه نماز است و اقامه نماز نيز عامل اقامه كامل دين است. بنابراين، اگر انسانها اهل قيام به قسط و قيام براي خدا باشند و در برابر شرك و كفر ايستادگي كنند، مي توانند نماز را كه ستون دين است بپا دارند تا خيمه دين به طور كامل برافراشته گردد و بدين جهت است كه در آيه محلّ بحث از ميان عبادات تنها اقامه نماز مطرح شده است؛ زيرا اقامه نماز موجب اقامه دين است؛ چون دين به مثابه خيمه اي است كه عمود آن نماز است و اگر عمودِ خيمه، بر پا شد، خيمه نيز برپاست.
تفسیر تسنیم ج2؛آیت الله جوادی آملی
نوشته . لینک . به قلم سیدمحمد عبداللهی در 12 آذر 1399 ساعت 21:13
عبدالله دهقان بنادکی :
#210
01:35:12 - 1399/10/6
احسنت طیب االه