نوجوانِ عاشق امام زمان حواسش به نماز صبح هست!
شخصی به نام «زهری» می گوید خیلی وقت بود که در طلب حضرت مهدى علیه السّلام بودم و در این راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج كردم اما به هدف نرسیدم تا اینكه به خدمت محمّد بن عثمان رسیدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او به التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان علیه السّلام ببرد. محمّد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسیار من، سرانجام لطف كرد و فرمود: «فردا اول وقت بیا.»
فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمّد بن عثمان رفتم، دیدم جوانى خوش سیما و خوشبو همراه اوست و به من اشاره كرد كه این است آن كس كه در طلبش هستى. به خدمت امام زمان علیه السّلام رفتم و آنچه سؤال داشتم، مطرح كردم. ایشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر حضرتش را ندیدم. در این ملاقات، ایشان دوبار به من فرمود:
«از رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تأخیر بیندازد تا ستاره ها دیده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تأخیر بیندازد تا ستاره ها نمایان شوند.»
داستانهاى صاحبدلان، ج 1، ص 131.
شخصی به نام «زهری» می گوید خیلی وقت بود که در طلب حضرت مهدى علیه السّلام بودم و در این راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج كردم اما به هدف نرسیدم تا اینكه به خدمت محمّد بن عثمان رسیدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او به التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان علیه السّلام ببرد. محمّد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسیار من، سرانجام لطف كرد و فرمود: «فردا اول وقت بیا.»
فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمّد بن عثمان رفتم، دیدم جوانى خوش سیما و خوشبو همراه اوست و به من اشاره كرد كه این است آن كس كه در طلبش هستى. به خدمت امام زمان علیه السّلام رفتم و آنچه سؤال داشتم، مطرح كردم. ایشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر حضرتش را ندیدم. در این ملاقات، ایشان دوبار به من فرمود:
«از رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تأخیر بیندازد تا ستاره ها دیده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تأخیر بیندازد تا ستاره ها نمایان شوند.»
داستانهاى صاحبدلان، ج 1، ص 131.