مراحل آموزش نماز همگام با مراحل رشد شناختی (2)
ملاحظه دیگر این است که موقعیت هایی که گلدمن و دیگران در داستان ها برای کودکان مطرح می کنند، موقعیت های غیر طبیعی است. سخن گفتن با کودکان در باره کیفیت حضور خداوند هنگام عبادت یا چگونگی فعل خدا در دنیای طبیعی یا کیفیت سخن گفتن خدا، انصاف خدا و مکان و شکل خدا، موقعیت های دشواری است که کمتر در موقعیت های طبیعی و گفت و گوهای عادی اتفاق می افتد. اساسا فهم کیفیت این صفات برای بزرگسالان هم مشکل است. می توان هنگام گفت و گو با کودک در باره خدا این کیفیات را مطرح نکرد و چنان که کودک پرسشی را هم مطرح، در همان سطح عقلی وی به آن پاسخ داد؛ از این رو با توجه به این تحقیقات نمی توان مجوز تاخیر در آموزش دین را صادر کرد.
از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان علیهم السلام ، آموزش مفاهیم دینی و مناسک عبادی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است. از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک و نوجوان مطلوب نیست و ممکن است وی را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان و نوجوانان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت از مراحل رشد شناختی و عاطفی آن ها و استفاده از روش های متناسب با هر مرحله از رشد آن هاست.
در یک تقسیم بندی هماهنگ با آموزه های روانشناسی رشد می توان مراحل رشد در کودکی و نوجوانی و جوانی را به پنج مرحله تقسیم کرد:
1. مرحله اول: کودکی اول (از تولد تا 2سالگی)
2. مرحله دوم: کودکی دوم (از 2سالگی تا 6سالگی)
3. مرحله سوم: کودکی سوم (از 6سالگی تا 12سالگی)
4. مرحله چهارم: نوجوانی (از 12سالگی تا 18سالگی)
5. مرحله پنجم: جوانی (از 18سالگی تا 22سالگی)
هرکدام از این مراحل رشد دارای ویژگی هایی است که در فراگیری نیایش، عبادت و نماز تأثیر مستقیم دارد. اکنون به بررسی این ویژگی ها و نقش آن ها در یادگیری امور عبادی می پردازیم.
در مرحله اول که کودکی اول نامیده می شود (از تولد تا 2سالگی) والدین و مراقبین کودک در تعامل با وی، دیدگاه خود را دربارۀ چگونگی نگریستن به دنیا و این که آیا دنیایی که وی در آن قدم گذاشته است، جای امن و اطمینان بخشی هست یا نه، به کودک منتقل می کنند. نگرش کودکانه به دنیا در قالب تصاویر خام و ابتدایی در ذهن کودک ثبت می شود و به مبنایی برای تصمیم سازی های او در مراحل بعدی زندگی تبدیل می شود. مهم ترین نکاتی که باید در این مرحله سنی در راستای آموزش عبادات بویژه نماز مدّنظر قرار داد، ایجاد امنیت، آرامش، صمیمیت برای کودک بخصوص توسط پدر و مادر است. تغذيه كودك تا دو سال بوسيله شير مادر و بهره مندي كامل او از آغوش پر مهرش، كه يك موهبت اسلامي است به او ايمني محير العقولي در مقابل بخش عظيمي از بيماريهاي رواني مي بخشد، مثلا احتمال اضطراب يا افسردگي كه بر اثر جدايي از مادر به وقوع مي پيوندد، بسيار كم مي شود. با اين كه امروزه روشن شده است اكثر كساني كه به دام مهلك اعتياد گرفتار مي آيند كساني هستند كه در كودكي، از شير و آغوش مادرانشان محروم بوده اند. با عنايت به اينكه هيچ جايگزيني براي محبت مادر وجود ندارد؛ بيشك يكي از علل تاكيد فراوان قرآن و روايات به تغذيه نوزاد از شير مادر خود، وجود ارتباط روحي و حضور چنين محبتي است. البته در کنار این موارد توجه به آثار وضعی که در آموزه های اسلامی به آن ها اشاره شده است در دوران طفولیت -که همان مرحله نخست زندگی کودک است- مانند رعایت دستورات دینی در انعقاد نطفه و نیز آداب و تشریفات ولادت فرزند نیز در توجه و گرایش فرزند به اموری چون نماز بسیار تأثیرگذار است. بنابراین می شود از این مرحله با عنوان مرحله پایه گذاری بنیادها و پایه های تربیت عبادی یاد کرد.
مرحله دوم که با عنوان کودکی دوم از آن یاد می شود (از 2سالگی تا 6سالگی) با آغاز یادگیری های کودک همراه است. كودك در این مرحله ـ که بخش عمدۀ آن با هفت سال اول زندگي وی همزمان است و پيامبر(ص) آن را دورة آقايي و سروري ناميده است ـ به مقتضاي رشدش، برخوردار از ذهنی کاملاً تخیل گرا بوده و معنایی کاملاً مادی گرایانه از ارتباط با خدا و نیایش با او در ذهن خود خلق می کند. این معنا به شدت تحت تأثیر نمادهای فرهنگی جامعه ای که کودک در آن بزرگ می شود قرار دارد. تقلید و الگوبرداری از بزرگسالان نیز در رشد جنبه های عبادی کودک در این مرحله تأثیر دارد. از این رو تلقین و ارائۀ الگوهای رفتاری برای کودک در نماز و نیایش با پروردگار در تربیت عبادی او نقش پررنگی را ایفاء می کند. تجربيات و مشاهدات نيز مؤيّد اين مطلب است كه كودكان در تقليد و يادگيرى مفاهيم و مسائل دينى مثل نماز و روزه آمادگى بيش ترى در مقايسه با ديگر رفتارها و موضوعات از خود نشان مى دهند. اين موضوع مؤيّد فطرى بودن خداجويى در كودكان است.
کودک در این مرحله سنی آموزش، ارشاد و الزام را نمي پذيرد و هيچ گونه قيد و شرطي را نمي شناسد. والدين بايد نيازهاي او را بشناسند و با او برخورد بزرگوارانه داشته باشند. از ويژگي هاي اين دوره مي توان به محبت، منع تنبيه، دورة بازي، عدم سخت گيري در عبادات و نماز، و كودكي كردن والدين (بازي و آموزش) اشاره كرد. اگر بازی محوری در همۀ شئون کودک در این سن دیده شود و حتی آموزش های عبادی و مناسک نیز تحت تأثیر این ویژگی قرار داشته باشد، می توان رشد مناسب و جامعی را از کودک شاهد بود. آنچه که تربیت عبادی کودک را در این سن مورد تهدید قرار می دهد، شیوۀ نامطلوب تعامل والدین با کودک است. والدین و مراقبین کودک در صورت فراهم نکردن مشارکت کودک در جنبه های محسوس عبادی و مناسک سادۀ قابل تقلید و یا عدم تأیید آن به مرور زمان شکل گیری تربیت عبادی و نیایشی کودک را با چالش جدی مواجه می سازند.
در مرحله سوم که کودکی سوم (از 6سالگی تا 12سالگی) نام گرفته است و تقریباً با هفت سال دوم زندگی کودک قرین است-همان زمانی كه پيامبر(ص) از آن به عنوان دورة بندگي يا فرمان برداري یاد کرده است- كودك آمادة فراگيري و آموزش است. اين مسئله تا حدي جدي است كه سخن از الزام و تنبيه به ميان مي آيد. بر اين اساس، همين كه كودك به سن هفت سالگي رسيد، براي يادگيري آماده شده است؛ يعني از مرحلة بازي گذشته و به مرحلة تأديب، الزام و يادگيري رسيده است. اين گونه اصطلاحات كه شارع اسلام به كار گرفته، همه براي اعلام ورود كودك به مرحلة دوم كودكي است. برخی از ويژگي هاي اين مرحله را مي توان چنين برشمرد: يادگيري و آموزش رسمي، تفكيك جنسيت، الزام و بازخواست، تمييز و تشخيص.
کودک در این مرحله توانایی حفظ تجارب زندگی و انسجام بخشی میان معانی را در قالب داستان دارد. البته همین توانایی محدودیت هایی را هم به دنبال دارد. این که یادگیری وی کاملاً لفظی و داستانی بوده و از مسیر داستان و حکایت عبور می کند، کودک را از درک عمیق معانی و مفاهیم از جمله عبادت و راز و نیاز با پروردگار باز می دارد.
این مرحله دوره ای است که با اولین تجربه های عاطفی خاص همراه است. به این معنا که اولین احساسات کودک بویژه در ارتباط های معنوی برای خود او به شکل کاملاً محسوسی قابل درک است. اگر این تجربه های عاطفی به شکلی شیرین و با احساس خوب و آرامش همراه باشد زمینۀ بسیار مناسبی برای تداوم آن به شکل آگاهانه تر در مراحل بعدی رشد می گردد.
از سوی دیگر کودک در پی پیوند یافتن با جامعه پیرامون خود بوده و اولین نشانه های جامعه پذیری در شخصیت وی ظهور و بروز می کند. حال اگر این جامعه، یک جامعه ایمانی و مقید به امور عبادی باشد، می تواند رشد عبادی و تربیت کودک را در مقوله هایی مانند نماز به شدت تسریع ببخشد. و اگر یک جامعه بدون تقیدات عبادی باشد، بدیهی است کودک در تطبیق آموزه های خود با جامعه پیرامونی دچار مشکل جدی می شود.
اکنون در پایانِ تبیین مرحله کودکی، بیان روایتی شنیدنی دربارۀ آموزش نماز به کودکان بجا و دلنشین خواهد بود. در حدیثی شریف و نورانی امام صادق(ع) با اشاره به رعایت دقیق و گام به گام آموزش نماز به کودکان دستورات و توصیه هایی شده است که رعایت دقیق آن ها در روند یادگیری و جذب کودک به نماز بسیار مؤثر خواهد بود.
امام صادق(ع) در يك برنامه دقيق تربيتي براي آموزش نماز كودكان ميفرمايند:
هنگامی که کودک به سن سه سالگی رسید، به او 7 مرتبه لا اله الا الله بياموز در سه سال و هفت ماه و بيست روزگي محمد رسول الله و 4 سالگي صلي الله عليه محمد و آل محمد، 5 سالگي اگر راست و چپ را شناخت سجده و رو به قبله بودن را به او آموزش ده و 6 سالگي ركوع و سجود 7 سالگي دست و صورت را بشويد (و ركوع و سجود كند) تا 9 سالگي كه وضو را كامل ميآموزد و به نماز امر ميشود (با رعايت اين مقدمات و آموزش گام به گام اگر به اجبار نياز شد نهايتاً) او را با تنبيه مجبور به نماز ميكني اگر وضو و نماز را آموخت ان شاء الله خداوند والدينش را مورد بخشايش قرا خواهد داد.
در حديث فوق نكات ظريف و دقيقي به چشم ميخورد:
1ـ شروع آموزش نماز به صورت غيرمستقيم از سه سالگي است.
2ـ بايد از سه سالگي كودك را با خدا آشنا كرد و اولين آموزش ديني گفتاري، ذكر توحيد ميباشد.
3ـ پس از چند ماه، ميتوان نبوت را به او شناساند.
4ـ چهار سالگي دوران معرفي اهلبيت و ائمه اطهار است.
5ـ سجده و قبله از سن پنج سالگي و ركوع و سجود در شش سالگي بايد آموزش داده شود.
6ـ آموزش وضو از سن هفت سالگي آغاز ميگردد اما شروع آن با شستن دست و صورت است نه وضوي كامل.
7ـ نه سالگي امر به نماز و آموزش تكميلي كودك صورت ميپذيرد.
8ـ سختگيري، تنبيه و اجبار آن هم در سنين نزديك به بلوغ، آخرين راهكاري است كه توصيه ميشود.
مرحله چهارم که از آن به نوجوانی (از 12سالگی تا 18سالگی) تعبیر می شود یکی از حساس ترین مراحل رشد فرد می باشد. در این مرحله که با بخش عمدۀ هفت سال سوم همراه است-دورانی که در روایات معصومین از آن تعبیر به وزارت شده است- نوجوان به سبب بحران بلوغ، خواهش ها و تمايلات متفاوت و متضادي دارد. بسيار حساس و زود رنج است. در مقابل رفتار ديگران به سرعت واكنش نشان مي دهد و غالباً مي خواهد در جمع مطرح شود و نقش و مسئوليتي بر عهده بگيرد. در واقع، كودك در اين سن مي خواهد هويت خويش را بشناسد و تكميل كند.
سخن از هویت فرد در نوجوانی، سخن از شکل گیری شالوده شخصیت در همۀ ابعاد فردی و اجتماعی است که طبیعتاً یکی از مهم ترین جنبه ها، جنبۀ عبادی و معنوی و در ارتباط با پروردگار است. یک ضلع شکل یابیِ این هویت از طریق تجربه های عمیق عاطفی و احساسات پاک معنوی صورت می گیرد. هنگامی که نوجوان در یک فضای معنوی و عبادی قرار گیرد و محیط پیرامون نیز با تمایلات و خواهش های نوجوانانۀ وی در تعارضی قرار نداشته باشد، فطرت پاک او زمینه ساز درک عمیق و شیرینی از معنویت و عبادت بویژه در ارتباط با خدای متعال و بصورت خاص در نماز خواهد شد. طی این مرحله هویت یابی، هم فرصت بزرگ و حساسی است و هم می تواند تهدیدآمیز و خطرناک باشد.
برخی از پدران و مادران به جاي انجام وظيفه اساسي و اصلي، تنها به اين اکتفا مي کنند که شکل ظاهري نماز خواندن را در دوره کودکي به فرزند خود انتقال دهند. بديهي است که در دوره کودکي ، فرزندان همان حرکات پدران و مادران خود را تقليدوار انجام مي دهند و پدران و مادران به سادگي گمان مي کنند که فرزندانشان با علاقه و عشق به خواندن نماز مي پردازند، غافل از اين که کودکان براساس تقليد به انجام اين کار مي پردازند. وقتي کودک دوره تقليد را پشت سر مي گذارد و در سنين بلوغ به تفکر و انديشه مي پردازد، همه اموري را که قبلاً براساس تقليد انجام مي داده، يکي پس از ديگري رها مي سازد و پدر و مادر ناگهان احساس مي کنند که کودک نمازخوان ديروز، امروز از نماز خواندن خودداري مي کند. علت اين است که پدران و مادران به جاي بيدار ساختن حس ديني و مذهبي در کودکان به عمل تقليدي فرزندان خود دلشاد گشته، باور مي کنند که وظيفه اصلي خود را انجام داده اند.
در اين جا بايد به اين سؤال پاسخ داد که رسالت اصلي آموزش دینی در دوره کودکي چیست؟ بديهي است اگر فريضه نماز در دوره کودکي براساس بيداري حس ديني انجام شده باشد کودک هرگز خواندن آن را ترک نمي کند، چون علت نماز خواندن يعني بيداري حس مذهبي تحقق يافته و این حس ديني به مرور زمان تقويت و تشديد مي شود.
بايد اعتراف کرد که جز در موارد اندک، آموزگاران، پدران و مادران وظيفه اصلي خود را در ارتباط با کودکان انجام نمي دهند و حس ديني را که در عمق جان کودک وجود دارد، پرورده نساخته، دل را به نماز تقليدي فرزندان شاد مي کنند، حال آن که مربیان و والدین آگاه تلاش مي کنند به موازات نماز تقليدي کودکان حس مذهبي و ديني را در آنان پرورش داده، اصول اعتقادي را به طور فشرده و ساده به کودکان خود انتقال دهند تا آنان با فلسفه نماز خواندن آشنا شوند. نکته مهم اين است که اين نقل و انتقال بايد با زبان کودکانه انجام پذيرد تا کودک بتواند آن را درک کرده و پذيراي انجام آن شود.
مرحله پنجم که از آن به جوانی یاد کردیم (از 18سالگی تا 22سالگی) دورۀ ایمان و عبادت استدلالانه و با ثبات و با اختیار است. ذهن جوان در این مرحله آمادۀ دریافت آگاهی عمیق تر و دقیق تر دربارۀ عبادت و نیایش با پروردگار است. به همین دلیل فهم فلسفۀ نماز و سایر عبادات برای وی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. از سوی دیگر با توجه به عبور از سن نوجوانی و برخورداری از تجربه های نسبتاً عمیق عاطفی، در مرحله جوانی این گونه تجارب معنوی به اوج خود رسیده و کم کم از ثبات نسبی برخوردار می شود. بنابراین در برخورد با جوان در امور عبادی لازم است به شکل گیری شخصیت وی احترام گذاشته و به دغدغه های فکری و استدلالی وی پاسخ مناسبی داده شود و زمینه ای برای درک بهتر و عمیق تر احساسات لذت بخش عبادی از طریق فضاهای معنوی، سفرها و زیارت های معنوی و ... فراهم گردد.
ملاحظه دیگر این است که موقعیت هایی که گلدمن و دیگران در داستان ها برای کودکان مطرح می کنند، موقعیت های غیر طبیعی است. سخن گفتن با کودکان در باره کیفیت حضور خداوند هنگام عبادت یا چگونگی فعل خدا در دنیای طبیعی یا کیفیت سخن گفتن خدا، انصاف خدا و مکان و شکل خدا، موقعیت های دشواری است که کمتر در موقعیت های طبیعی و گفت و گوهای عادی اتفاق می افتد. اساسا فهم کیفیت این صفات برای بزرگسالان هم مشکل است. می توان هنگام گفت و گو با کودک در باره خدا این کیفیات را مطرح نکرد و چنان که کودک پرسشی را هم مطرح، در همان سطح عقلی وی به آن پاسخ داد؛ از این رو با توجه به این تحقیقات نمی توان مجوز تاخیر در آموزش دین را صادر کرد.
از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهای معصومان علیهم السلام ، آموزش مفاهیم دینی و مناسک عبادی از هنگام تولد شروع می شود و آموزش در دوره کودکی پایه و اساس در دوره های دیگر است. از طرفی، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایی ذهنی کودک و نوجوان مطلوب نیست و ممکن است وی را نسبت به یادگیری دلسرد و یا در یادگیری او اختلال ایجاد نماید. از این رو، آموزش مفاهیم دینی به کودکان و نوجوانان گرچه امری بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهی و شناخت از مراحل رشد شناختی و عاطفی آن ها و استفاده از روش های متناسب با هر مرحله از رشد آن هاست.
در یک تقسیم بندی هماهنگ با آموزه های روانشناسی رشد می توان مراحل رشد در کودکی و نوجوانی و جوانی را به پنج مرحله تقسیم کرد:
1. مرحله اول: کودکی اول (از تولد تا 2سالگی)
2. مرحله دوم: کودکی دوم (از 2سالگی تا 6سالگی)
3. مرحله سوم: کودکی سوم (از 6سالگی تا 12سالگی)
4. مرحله چهارم: نوجوانی (از 12سالگی تا 18سالگی)
5. مرحله پنجم: جوانی (از 18سالگی تا 22سالگی)
هرکدام از این مراحل رشد دارای ویژگی هایی است که در فراگیری نیایش، عبادت و نماز تأثیر مستقیم دارد. اکنون به بررسی این ویژگی ها و نقش آن ها در یادگیری امور عبادی می پردازیم.
در مرحله اول که کودکی اول نامیده می شود (از تولد تا 2سالگی) والدین و مراقبین کودک در تعامل با وی، دیدگاه خود را دربارۀ چگونگی نگریستن به دنیا و این که آیا دنیایی که وی در آن قدم گذاشته است، جای امن و اطمینان بخشی هست یا نه، به کودک منتقل می کنند. نگرش کودکانه به دنیا در قالب تصاویر خام و ابتدایی در ذهن کودک ثبت می شود و به مبنایی برای تصمیم سازی های او در مراحل بعدی زندگی تبدیل می شود. مهم ترین نکاتی که باید در این مرحله سنی در راستای آموزش عبادات بویژه نماز مدّنظر قرار داد، ایجاد امنیت، آرامش، صمیمیت برای کودک بخصوص توسط پدر و مادر است. تغذيه كودك تا دو سال بوسيله شير مادر و بهره مندي كامل او از آغوش پر مهرش، كه يك موهبت اسلامي است به او ايمني محير العقولي در مقابل بخش عظيمي از بيماريهاي رواني مي بخشد، مثلا احتمال اضطراب يا افسردگي كه بر اثر جدايي از مادر به وقوع مي پيوندد، بسيار كم مي شود. با اين كه امروزه روشن شده است اكثر كساني كه به دام مهلك اعتياد گرفتار مي آيند كساني هستند كه در كودكي، از شير و آغوش مادرانشان محروم بوده اند. با عنايت به اينكه هيچ جايگزيني براي محبت مادر وجود ندارد؛ بيشك يكي از علل تاكيد فراوان قرآن و روايات به تغذيه نوزاد از شير مادر خود، وجود ارتباط روحي و حضور چنين محبتي است. البته در کنار این موارد توجه به آثار وضعی که در آموزه های اسلامی به آن ها اشاره شده است در دوران طفولیت -که همان مرحله نخست زندگی کودک است- مانند رعایت دستورات دینی در انعقاد نطفه و نیز آداب و تشریفات ولادت فرزند نیز در توجه و گرایش فرزند به اموری چون نماز بسیار تأثیرگذار است. بنابراین می شود از این مرحله با عنوان مرحله پایه گذاری بنیادها و پایه های تربیت عبادی یاد کرد.
مرحله دوم که با عنوان کودکی دوم از آن یاد می شود (از 2سالگی تا 6سالگی) با آغاز یادگیری های کودک همراه است. كودك در این مرحله ـ که بخش عمدۀ آن با هفت سال اول زندگي وی همزمان است و پيامبر(ص) آن را دورة آقايي و سروري ناميده است ـ به مقتضاي رشدش، برخوردار از ذهنی کاملاً تخیل گرا بوده و معنایی کاملاً مادی گرایانه از ارتباط با خدا و نیایش با او در ذهن خود خلق می کند. این معنا به شدت تحت تأثیر نمادهای فرهنگی جامعه ای که کودک در آن بزرگ می شود قرار دارد. تقلید و الگوبرداری از بزرگسالان نیز در رشد جنبه های عبادی کودک در این مرحله تأثیر دارد. از این رو تلقین و ارائۀ الگوهای رفتاری برای کودک در نماز و نیایش با پروردگار در تربیت عبادی او نقش پررنگی را ایفاء می کند. تجربيات و مشاهدات نيز مؤيّد اين مطلب است كه كودكان در تقليد و يادگيرى مفاهيم و مسائل دينى مثل نماز و روزه آمادگى بيش ترى در مقايسه با ديگر رفتارها و موضوعات از خود نشان مى دهند. اين موضوع مؤيّد فطرى بودن خداجويى در كودكان است.
کودک در این مرحله سنی آموزش، ارشاد و الزام را نمي پذيرد و هيچ گونه قيد و شرطي را نمي شناسد. والدين بايد نيازهاي او را بشناسند و با او برخورد بزرگوارانه داشته باشند. از ويژگي هاي اين دوره مي توان به محبت، منع تنبيه، دورة بازي، عدم سخت گيري در عبادات و نماز، و كودكي كردن والدين (بازي و آموزش) اشاره كرد. اگر بازی محوری در همۀ شئون کودک در این سن دیده شود و حتی آموزش های عبادی و مناسک نیز تحت تأثیر این ویژگی قرار داشته باشد، می توان رشد مناسب و جامعی را از کودک شاهد بود. آنچه که تربیت عبادی کودک را در این سن مورد تهدید قرار می دهد، شیوۀ نامطلوب تعامل والدین با کودک است. والدین و مراقبین کودک در صورت فراهم نکردن مشارکت کودک در جنبه های محسوس عبادی و مناسک سادۀ قابل تقلید و یا عدم تأیید آن به مرور زمان شکل گیری تربیت عبادی و نیایشی کودک را با چالش جدی مواجه می سازند.
در مرحله سوم که کودکی سوم (از 6سالگی تا 12سالگی) نام گرفته است و تقریباً با هفت سال دوم زندگی کودک قرین است-همان زمانی كه پيامبر(ص) از آن به عنوان دورة بندگي يا فرمان برداري یاد کرده است- كودك آمادة فراگيري و آموزش است. اين مسئله تا حدي جدي است كه سخن از الزام و تنبيه به ميان مي آيد. بر اين اساس، همين كه كودك به سن هفت سالگي رسيد، براي يادگيري آماده شده است؛ يعني از مرحلة بازي گذشته و به مرحلة تأديب، الزام و يادگيري رسيده است. اين گونه اصطلاحات كه شارع اسلام به كار گرفته، همه براي اعلام ورود كودك به مرحلة دوم كودكي است. برخی از ويژگي هاي اين مرحله را مي توان چنين برشمرد: يادگيري و آموزش رسمي، تفكيك جنسيت، الزام و بازخواست، تمييز و تشخيص.
کودک در این مرحله توانایی حفظ تجارب زندگی و انسجام بخشی میان معانی را در قالب داستان دارد. البته همین توانایی محدودیت هایی را هم به دنبال دارد. این که یادگیری وی کاملاً لفظی و داستانی بوده و از مسیر داستان و حکایت عبور می کند، کودک را از درک عمیق معانی و مفاهیم از جمله عبادت و راز و نیاز با پروردگار باز می دارد.
این مرحله دوره ای است که با اولین تجربه های عاطفی خاص همراه است. به این معنا که اولین احساسات کودک بویژه در ارتباط های معنوی برای خود او به شکل کاملاً محسوسی قابل درک است. اگر این تجربه های عاطفی به شکلی شیرین و با احساس خوب و آرامش همراه باشد زمینۀ بسیار مناسبی برای تداوم آن به شکل آگاهانه تر در مراحل بعدی رشد می گردد.
از سوی دیگر کودک در پی پیوند یافتن با جامعه پیرامون خود بوده و اولین نشانه های جامعه پذیری در شخصیت وی ظهور و بروز می کند. حال اگر این جامعه، یک جامعه ایمانی و مقید به امور عبادی باشد، می تواند رشد عبادی و تربیت کودک را در مقوله هایی مانند نماز به شدت تسریع ببخشد. و اگر یک جامعه بدون تقیدات عبادی باشد، بدیهی است کودک در تطبیق آموزه های خود با جامعه پیرامونی دچار مشکل جدی می شود.
اکنون در پایانِ تبیین مرحله کودکی، بیان روایتی شنیدنی دربارۀ آموزش نماز به کودکان بجا و دلنشین خواهد بود. در حدیثی شریف و نورانی امام صادق(ع) با اشاره به رعایت دقیق و گام به گام آموزش نماز به کودکان دستورات و توصیه هایی شده است که رعایت دقیق آن ها در روند یادگیری و جذب کودک به نماز بسیار مؤثر خواهد بود.
امام صادق(ع) در يك برنامه دقيق تربيتي براي آموزش نماز كودكان ميفرمايند:
هنگامی که کودک به سن سه سالگی رسید، به او 7 مرتبه لا اله الا الله بياموز در سه سال و هفت ماه و بيست روزگي محمد رسول الله و 4 سالگي صلي الله عليه محمد و آل محمد، 5 سالگي اگر راست و چپ را شناخت سجده و رو به قبله بودن را به او آموزش ده و 6 سالگي ركوع و سجود 7 سالگي دست و صورت را بشويد (و ركوع و سجود كند) تا 9 سالگي كه وضو را كامل ميآموزد و به نماز امر ميشود (با رعايت اين مقدمات و آموزش گام به گام اگر به اجبار نياز شد نهايتاً) او را با تنبيه مجبور به نماز ميكني اگر وضو و نماز را آموخت ان شاء الله خداوند والدينش را مورد بخشايش قرا خواهد داد.
در حديث فوق نكات ظريف و دقيقي به چشم ميخورد:
1ـ شروع آموزش نماز به صورت غيرمستقيم از سه سالگي است.
2ـ بايد از سه سالگي كودك را با خدا آشنا كرد و اولين آموزش ديني گفتاري، ذكر توحيد ميباشد.
3ـ پس از چند ماه، ميتوان نبوت را به او شناساند.
4ـ چهار سالگي دوران معرفي اهلبيت و ائمه اطهار است.
5ـ سجده و قبله از سن پنج سالگي و ركوع و سجود در شش سالگي بايد آموزش داده شود.
6ـ آموزش وضو از سن هفت سالگي آغاز ميگردد اما شروع آن با شستن دست و صورت است نه وضوي كامل.
7ـ نه سالگي امر به نماز و آموزش تكميلي كودك صورت ميپذيرد.
8ـ سختگيري، تنبيه و اجبار آن هم در سنين نزديك به بلوغ، آخرين راهكاري است كه توصيه ميشود.
مرحله چهارم که از آن به نوجوانی (از 12سالگی تا 18سالگی) تعبیر می شود یکی از حساس ترین مراحل رشد فرد می باشد. در این مرحله که با بخش عمدۀ هفت سال سوم همراه است-دورانی که در روایات معصومین از آن تعبیر به وزارت شده است- نوجوان به سبب بحران بلوغ، خواهش ها و تمايلات متفاوت و متضادي دارد. بسيار حساس و زود رنج است. در مقابل رفتار ديگران به سرعت واكنش نشان مي دهد و غالباً مي خواهد در جمع مطرح شود و نقش و مسئوليتي بر عهده بگيرد. در واقع، كودك در اين سن مي خواهد هويت خويش را بشناسد و تكميل كند.
سخن از هویت فرد در نوجوانی، سخن از شکل گیری شالوده شخصیت در همۀ ابعاد فردی و اجتماعی است که طبیعتاً یکی از مهم ترین جنبه ها، جنبۀ عبادی و معنوی و در ارتباط با پروردگار است. یک ضلع شکل یابیِ این هویت از طریق تجربه های عمیق عاطفی و احساسات پاک معنوی صورت می گیرد. هنگامی که نوجوان در یک فضای معنوی و عبادی قرار گیرد و محیط پیرامون نیز با تمایلات و خواهش های نوجوانانۀ وی در تعارضی قرار نداشته باشد، فطرت پاک او زمینه ساز درک عمیق و شیرینی از معنویت و عبادت بویژه در ارتباط با خدای متعال و بصورت خاص در نماز خواهد شد. طی این مرحله هویت یابی، هم فرصت بزرگ و حساسی است و هم می تواند تهدیدآمیز و خطرناک باشد.
برخی از پدران و مادران به جاي انجام وظيفه اساسي و اصلي، تنها به اين اکتفا مي کنند که شکل ظاهري نماز خواندن را در دوره کودکي به فرزند خود انتقال دهند. بديهي است که در دوره کودکي ، فرزندان همان حرکات پدران و مادران خود را تقليدوار انجام مي دهند و پدران و مادران به سادگي گمان مي کنند که فرزندانشان با علاقه و عشق به خواندن نماز مي پردازند، غافل از اين که کودکان براساس تقليد به انجام اين کار مي پردازند. وقتي کودک دوره تقليد را پشت سر مي گذارد و در سنين بلوغ به تفکر و انديشه مي پردازد، همه اموري را که قبلاً براساس تقليد انجام مي داده، يکي پس از ديگري رها مي سازد و پدر و مادر ناگهان احساس مي کنند که کودک نمازخوان ديروز، امروز از نماز خواندن خودداري مي کند. علت اين است که پدران و مادران به جاي بيدار ساختن حس ديني و مذهبي در کودکان به عمل تقليدي فرزندان خود دلشاد گشته، باور مي کنند که وظيفه اصلي خود را انجام داده اند.
در اين جا بايد به اين سؤال پاسخ داد که رسالت اصلي آموزش دینی در دوره کودکي چیست؟ بديهي است اگر فريضه نماز در دوره کودکي براساس بيداري حس ديني انجام شده باشد کودک هرگز خواندن آن را ترک نمي کند، چون علت نماز خواندن يعني بيداري حس مذهبي تحقق يافته و این حس ديني به مرور زمان تقويت و تشديد مي شود.
بايد اعتراف کرد که جز در موارد اندک، آموزگاران، پدران و مادران وظيفه اصلي خود را در ارتباط با کودکان انجام نمي دهند و حس ديني را که در عمق جان کودک وجود دارد، پرورده نساخته، دل را به نماز تقليدي فرزندان شاد مي کنند، حال آن که مربیان و والدین آگاه تلاش مي کنند به موازات نماز تقليدي کودکان حس مذهبي و ديني را در آنان پرورش داده، اصول اعتقادي را به طور فشرده و ساده به کودکان خود انتقال دهند تا آنان با فلسفه نماز خواندن آشنا شوند. نکته مهم اين است که اين نقل و انتقال بايد با زبان کودکانه انجام پذيرد تا کودک بتواند آن را درک کرده و پذيراي انجام آن شود.
مرحله پنجم که از آن به جوانی یاد کردیم (از 18سالگی تا 22سالگی) دورۀ ایمان و عبادت استدلالانه و با ثبات و با اختیار است. ذهن جوان در این مرحله آمادۀ دریافت آگاهی عمیق تر و دقیق تر دربارۀ عبادت و نیایش با پروردگار است. به همین دلیل فهم فلسفۀ نماز و سایر عبادات برای وی اهمیت ویژه ای پیدا می کند. از سوی دیگر با توجه به عبور از سن نوجوانی و برخورداری از تجربه های نسبتاً عمیق عاطفی، در مرحله جوانی این گونه تجارب معنوی به اوج خود رسیده و کم کم از ثبات نسبی برخوردار می شود. بنابراین در برخورد با جوان در امور عبادی لازم است به شکل گیری شخصیت وی احترام گذاشته و به دغدغه های فکری و استدلالی وی پاسخ مناسبی داده شود و زمینه ای برای درک بهتر و عمیق تر احساسات لذت بخش عبادی از طریق فضاهای معنوی، سفرها و زیارت های معنوی و ... فراهم گردد.