ایجاد باور به جای انتقال محتوا
نماز عامل مهمی در تزکیه روح و درون انسان است. اهمیت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنایی به حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، از عوامل ترک نماز و سستی در آن به شمار میآید. گاهی انسان به چیزی اعتقاد دارد، اما باور و ایمان ندارد. مثلاً میداند انسان مرده ترسی ندارد، اما باز هم میترسد. وجود این ترس در انسان دلیل است که چنین اعتقادی، تبدیل به باور دل و ایمان قلبی نشده است. چه بسا اعتقاد به اهمیت نماز اول وقت باشد اما باور و ایمان به اهمیت و تأثیر آن نباشد.
باور یا عقیده از آگاهی سطحی و اولیه بسیار عمیق¬ تر است و تأثیری جدی در رفتار دارد، انسان¬ها، غالباً در عمل، تابع باورهای خود هستند، نه تابع دانش یا فهم خود، به همین دلیل بسیاری از آموزه¬ها و دستورالعمل¬هایی را که می¬دانیم و به ارزش آن ها اعتراف داریم عمل نمی¬کنیم، این امر اختصاص به امور اخلاقی و معنوی ندارد، در امور جسمی هم همین¬ گونه است، مثلا می دانیم که نرمش صبحگاهی در هوای آزاد برای سلامت بدن مفید است؛ اما چه بسا به آن عمل نکنیم.
یکی از راه¬های متعددی که برای تبدیل فهم به باور وجود دارد مشاهده و لمس آثار مثبتِ عمل به دانسته هاست. برای مثال، به کودکی می¬گوییم آب جوش خطرناک است، او هم این را میفهمد در عین حال باز می¬خواهد به آن دست بزند، کافیست یکبار بخار آب جوش به دستش برسد، در این صورت است که فهم او به باور تبدیل می¬شود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.
برای به دست آوردن این باور میتوان از اسباب باوربخش؛ مثل مطالعه کردن کتابهایی که در موضوع نماز نگاشته شده است، استفاده کرد. البته این مطالعه باید پیاپی و پیوسته باشد تا اثر لازم را برجای گذارد. سپس به تفکّر پرداخت که با نخواندن نماز، مشمول چه زیانها و سرزنشهایی شده و با خواندن آن چه سودها و پاداش هایی به دست می آورد.
یک معلم و آموزگار دانشمند و توانا در جذب مخاطبان خود به نماز بیش از آن که درصدد انتقال آگاهی ها دربارۀ نماز باشد، زمینه سازی هایی را برای ایجاد باور به نماز در دانش آموزان دنبال می کند. او می کوشد تا با بیان نمونه هایی لذت بخش از ارتباط با خدا و یا ترغیب به تجربه های خاص معنوی، به درک لذت ارتباط با خدا و نیز مشاهده آثار عبادت در زندگی شاگردان خود کمک کند.
نماز عامل مهمی در تزکیه روح و درون انسان است. اهمیت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنایی به حقیقت آن و احساس نیاز نکردن نسبت به آن، از عوامل ترک نماز و سستی در آن به شمار میآید. گاهی انسان به چیزی اعتقاد دارد، اما باور و ایمان ندارد. مثلاً میداند انسان مرده ترسی ندارد، اما باز هم میترسد. وجود این ترس در انسان دلیل است که چنین اعتقادی، تبدیل به باور دل و ایمان قلبی نشده است. چه بسا اعتقاد به اهمیت نماز اول وقت باشد اما باور و ایمان به اهمیت و تأثیر آن نباشد.
باور یا عقیده از آگاهی سطحی و اولیه بسیار عمیق¬ تر است و تأثیری جدی در رفتار دارد، انسان¬ها، غالباً در عمل، تابع باورهای خود هستند، نه تابع دانش یا فهم خود، به همین دلیل بسیاری از آموزه¬ها و دستورالعمل¬هایی را که می¬دانیم و به ارزش آن ها اعتراف داریم عمل نمی¬کنیم، این امر اختصاص به امور اخلاقی و معنوی ندارد، در امور جسمی هم همین¬ گونه است، مثلا می دانیم که نرمش صبحگاهی در هوای آزاد برای سلامت بدن مفید است؛ اما چه بسا به آن عمل نکنیم.
یکی از راه¬های متعددی که برای تبدیل فهم به باور وجود دارد مشاهده و لمس آثار مثبتِ عمل به دانسته هاست. برای مثال، به کودکی می¬گوییم آب جوش خطرناک است، او هم این را میفهمد در عین حال باز می¬خواهد به آن دست بزند، کافیست یکبار بخار آب جوش به دستش برسد، در این صورت است که فهم او به باور تبدیل می¬شود؛ چون اثر آن را لمس کرده است.
برای به دست آوردن این باور میتوان از اسباب باوربخش؛ مثل مطالعه کردن کتابهایی که در موضوع نماز نگاشته شده است، استفاده کرد. البته این مطالعه باید پیاپی و پیوسته باشد تا اثر لازم را برجای گذارد. سپس به تفکّر پرداخت که با نخواندن نماز، مشمول چه زیانها و سرزنشهایی شده و با خواندن آن چه سودها و پاداش هایی به دست می آورد.
یک معلم و آموزگار دانشمند و توانا در جذب مخاطبان خود به نماز بیش از آن که درصدد انتقال آگاهی ها دربارۀ نماز باشد، زمینه سازی هایی را برای ایجاد باور به نماز در دانش آموزان دنبال می کند. او می کوشد تا با بیان نمونه هایی لذت بخش از ارتباط با خدا و یا ترغیب به تجربه های خاص معنوی، به درک لذت ارتباط با خدا و نیز مشاهده آثار عبادت در زندگی شاگردان خود کمک کند.