عشق بازي صميمانه تو
در هجوم آن تيرهاي زهرآلود، وقتي عرشيان قدقامت تو را ديدند، از شرم اين همه عشق، اين همه نزديکي، سر به زير افکندند. تو تجسم ملموس رسيدن را در نماز آخرت به تاريخ نماياندي. تو لذت قيام عاشقانه را در زير بارش بي امان آن نيزه هاي مسموم به نمايش گذاشتي تا به من هاي گرفتار در منيّت، بفهماني که نماز يعني حضور، يعني ظهور، يعني عشق باختني صميمانه. و راستي چه کسي مي توانست چون تو کلاس درسي به اين وسعت، به اند ...
در هجوم آن تيرهاي زهرآلود، وقتي عرشيان قدقامت تو را ديدند، از شرم اين همه عشق، اين همه نزديکي، سر به زير افکندند. تو تجسم ملموس رسيدن را در نماز آخرت به تاريخ نماياندي. تو لذت قيام عاشقانه را در زير بارش بي امان آن نيزه هاي مسموم به نمايش گذاشتي تا به من هاي گرفتار در منيّت، بفهماني که نماز يعني حضور، يعني ظهور، يعني عشق باختني صميمانه. و راستي چه کسي مي توانست چون تو کلاس درسي به اين وسعت، به اندازه تمام تاريخ، برپا کند با کلاسي که شاگردانش تمامي نسل هاي آينده باشد. نماز زيباي تو نقطه گره زمين و عرش بود. گويي تمام آسمان با رکوع تو خم شد و با سجود عاشقانه ات به خاک مي افتاد و عجيب نيست اگر بگويم که نماز تو ظهر عاشورا را جاودانه کرد و محرّم با نماز سرخ تو حرمتي چنين يافت.