خدمت و عبادت
یکی از بچه های جانباز که دستش مجروح بود, خود را در اردوگاه وقف خدمت به دیگران کرده بود.او با فداکاری و جدیت, روزش را به خدمت رزمندگان دربند میگذراند و بر هیچ کس هم منتی نمیگذاشت. بسیار اتفاق میافتاد که نظافت دستشویی را به تنهایی انجام میداد. راه فاضلاب را باز میکرد, کف اتاق ها را جاروب میزد و بسیاری از کارهایی که بیشتر انسان ها از انجامش اکراه دارند. او وقت داخل ...
یکی از بچه های جانباز که دستش مجروح بود, خود را در اردوگاه وقف خدمت به دیگران کرده بود.او با فداکاری و جدیت, روزش را به خدمت رزمندگان دربند میگذراند و بر هیچ کس هم منتی نمیگذاشت.
بسیار اتفاق میافتاد که نظافت دستشویی را به تنهایی انجام میداد. راه فاضلاب را باز میکرد, کف اتاق ها را جاروب میزد و بسیاری از کارهایی که بیشتر انسان ها از انجامش اکراه دارند.
او وقت داخل باش که هنوز آفتاب غروب نکرده بود, خود را طاهر مینمود سپس به نماز میایستاد.
نمازش بسیار تماشایی بود.ذکر می گفت و اشک میریخت و در قنوت از خدا طلب عفو میکرد.همین که نمازش به پایان می رسید, دوباره بر میخاست و به خدمتگزاری میپرداخت.وقتی کارش تمام میشد کلاس قرآن برگزار مینمود.
وقت او همیشه وقف عبادت و خدمت به رزمندگان دربند بود.
منبع:قصه ی نماز ازادگان