آخرین سجده سید
سالها پیش از آن، در دوازدهم بهمن سال 31 قصرشیرین نظارهگر مولودی از سلالة زهرا(س) بود که رسم صلابت را برای دیار غرب به ارمغان آورد. با چهل واسطه به امام حسن مجتبی(ع) میرسید. پدرش مسئول گمرک خسروی بود، نامش را محمدسعید نهاد. از همان دوران کودکی با بقیه فرق داشت. تیزهوشی و استعداد بالا، او را تا گرفتن دیپلم ریاضی و پذیرش در دورة کارشناسی پیش برد؛ اما آموزههای دینی بیش از هر چی ...
سالها پیش از آن، در دوازدهم بهمن سال 31 قصرشیرین نظارهگر مولودی از سلالة زهرا(س) بود که رسم صلابت را برای دیار غرب به ارمغان آورد. با چهل واسطه به امام حسن مجتبی(ع) میرسید. پدرش مسئول گمرک خسروی بود، نامش را محمدسعید نهاد. از همان دوران کودکی با بقیه فرق داشت. تیزهوشی و استعداد بالا، او را تا گرفتن دیپلم ریاضی و پذیرش در دورة کارشناسی پیش برد؛ اما آموزههای دینی بیش از هر چیز دیگر برای او اهمیت داشت. در شانزده سالگی در مساجد و جلسات مذهبی به ایراد سخن میپرداخت.
خوشسیما بود و خوشسیرت. ایمان و توکل در وجود او امتداد داشت. پشتکار سعید راه نفوذش به هر در بستهای بود؛ حتی در اهل سنت و اهل حق؛ وجاهت خاصی نزد آنان داشت. شخصیتی تأثیرگذار شده بود و کلامش به راحتی شعاع قلبها را درمینوردید. از همان آغاز با مشاهدة حرکتهای مروجین مکتبهای انحرافی و موسیونرهای مسیحی، مبلغان بهایی و گروه وحدت نوین جهانی که رهبری آن در کرمانشاه مستقر بود، به مناظره و مبارزه با آنها بهپا خواست و تا میتوانست بذر روشنگری را در میان اقشار مختلف جامعه پاشاند. از اولین فعالیتهای سیاسی او، پخش اعلامیههای حضرت امام(ره) در خرداد 42 بود.
شهید امیرسپهبد صیادشیرازی از سعید به عنوان نقطة عطفی در زندگی خویش یاد میکند. او سال 1350 با سعید آشنا شد: «آشنایی من با سعید، آغاز آشنایی من با مربیان دینی بود؛ سعید برای من همچون پلی بود به جهان معرفت و معنویت».
شجاع بود و هراسی از هیچکس نداشت. در سخنرانیها از مبارزه و قیام بر حکومت میگفت. نام او از سال 52 در گزارشهای هفتگی ساواک تکرار میشد. یکسال بعد، فعالیت سیاسی خویش را گسترش داده، در استانهای ایلام، کردستان، همدان و تهران نیز سخنرانی کرد...
اوایل اسفند 57 سعید به خدمت مراد خویش حضرت امام(ره) رسید و گزارشی از نیروهای آموزشدیده در اردوگاههای خورین، چقانرگس و پادگان خضرزنده را خدمت حضرت امام(ره) ارائه داد و تجهیز تسلیحاتی این نیروها و راهاندازی یک نیروی نظامی مستقل در منطقه و همچنین توجه بیشتر مسئولین به مسائل کردستان را تقاضا کرد. حضرت امام(ره) آقای لاهوتی و سپهبد قرنی را مسئول پیگیری کرد که در نتیجه، آقای لاهوتی برای بازدید از پادگان خضرزنده و اقدامات انجام شده به کرمانشاه سفر کرد.
... نفوذ گستردة سعید در میان اقوام مختلف کرد منطقه، اعتبار و وجاهت ویژهای برای او ساخته بود. در جریان درگیری نیروهای ضدانقلاب و عناصر وابسته به پالیزبان و... در شهرستانهای کرد و گهواره که مشکلات عدیدهای برای مردم به وجود میآورد با همت سعید و ارتباط نزدیک با بزرگان آن مناطق و طرح واگذاری امنیت این دو شهر به نیروهای انقلابی بومی، اغتشاشات درازمدت بدون درگیری و مداخله خاتمه یافت.
... سعید در راستای فعالیتهای خود برای سازماندهی جوانان انقلابی و پیگیری اهداف فرهنگی و تبلیغاتی، در پاییز 58 اقدام به تأسیس «نهضت اسلامی دانشجویان غرب کشور» کرد و مسئولیت آن را به «بهروز همتی» یکی از همرزمان خود که از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه بود، سپرد. این تشکل دانشجویی به سرعت دفاتر خود را در بسیاری از شهرهای غرب کشور راهاندازی کرد و با حمایتهای مالی و تجهیزاتی سپاه، فعالیتهای فرهنگی گستردهای را در منطقه آغاز نمود.
از دیگر فعالیتهای فرهنگی ـ تبلیغی سعید، راه اندازی جلسات هفتگی حزبالله کرمانشاه در مسجد آیتالله معتضدی و جلسات دعای کمیل در مسجد آیتالله بروجردی بود. این جلسات که با استقبال بینظیر مردم همراه شد، ...
سعید برای روحانیت ارزش و احترام بسیاری قائل بود و تمامی فعالیتها و برنامههای خود را با نظر مساعد علمای کرمانشاه پیگیری میکرد. او شبکه وسیعی را در راستای معرفی جریانات منحرف فکری و سیاسی راهاندازی کرد. نکتة قابل توجه اینکه سعید ابتدا امضای روحانیت را برای تأیید اعلامیهها اخذ و سپس نسبت به توزیع آنها اقدام میکرد. این در حالی بود که روحانیت به او اعتماد راسخ داشتند و هرگز نظرش را رد نمیکردند. امضای علمای بزرگی چون آیتالله اشرفی اصفهانی، آیتالله حاجآخوند، آیتالله نجومی، آیتالله محمدی عراقی، آیتالله عبداللهی، آیتالله جلیلی و... زیر اعلامیههای او دیده میشود. البته این اهتمام سعید پیش از آنکه برای تأیید محتوای اعلامیهها باشد، برای ارج نهادن به روحانیت و تثبیت حضور ایشان در صحنههای فکری، سیاسی و اجتماعی بود.
...
با آغاز تجاوز رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در منطقة غرب، دشمن، خسروی و قصرشیرین را پشت سر گذاشت و حتی سرپلذهاب را اشغال کرد. در حالی که سپاه پاسداران کرمانشاه بیشتر درگیر مسائل کردستان بود و امکان اعزام نیرو به سرپلذهاب برایش ممکن نبود. سعید با سخنرانیهای متعدد در کرمانشاه به دعوت عمومی و بسیج نیروهای مردمی اهتمام کرد، اما در حالی که وی به همراه جوانان داوطلب آمادة حرکت به سمت خط مقدم بود، سپاه کرمانشاه از تجهیز و تسلیح او امتناع کرد. سرانجام با مساعدت شهید «حاج داوود کریمی»، پنجاه قبضه سلاح انفرادی سبک فراهم شد و اولین گروه مقابله با تجاوز عراق در غرب در چهارم مهرماه سال 59 به سمت سرپلذهاب حرکت کرد.
سعید در این نبرد نابرابر، راهبرد اجرای عملیات چریکی در طول شب و وارد آوردن ضربات متعدد بر پیکرة ماشین نظامی دشمن را اتخاذ کرد. یک ماه مقاومت سرسختانه این گروه اندک که با حمایت هوانیروز کرمانشاه و رشادتهای شهیدان «علیاکبر شیرودی»، «احمد کشوری»، «یحیی شمشادیان» و ارتشی دلاور شهید «سرگرد ادبیان» همراه بود، سپاه سوم ارتش عراق را زمینگیر کرد و آنها را از سرپلذهاب بیرون راند، به این ترتیب جبهة خودی به ارتفاعات «قراویز» در غرب سرپلذهاب منتقل شد. در تمام این مدت کلاس درسهای نهج البلاغة سعید در خط مقدم ادامه داشت.
سرانجام سعید در چهارم آبان ماه سال ۱۳۵۹ در شب خجستة عید ولایت مرتضوی در خط مقدم جبهة جنگ حق علیه باطل در ارتفاعات قراویز به اجداد پاک و شهیدش تأسی کرد و پس از عمری کوتاه، اما بسیار پربرکت، در حال سجده، شربت شهادت نوشید
منبع: ماهنامه امتداد شماره 31، مرداد 1387 صفحات (36-39)