سفری سه روزه
سفری سه روزه میخواهم از سفری بنویسم که هرچند زمانی کوتاه داشت، فایدهاش بسیار بود؛ سفری سه روزه از خود به خدا. مکان استقرار: خانهی خدا(مسجد). همسفران: دوستداران خدا. سفر سه روزهی من و همسفرانم اعتکاف نام داشت. ما در این سفر قوانینی داشتیم که رعایت آنها به نفع خودمان و واجب بود. اوّلین قدم در سفر ما این بود که این س ...
سفری سه روزه
میخواهم از سفری بنویسم که هرچند زمانی کوتاه داشت، فایدهاش بسیار بود؛ سفری سه روزه از خود به خدا. مکان استقرار: خانهی خدا(مسجد). همسفران: دوستداران خدا. سفر سه روزهی من و همسفرانم اعتکاف نام داشت. ما در این سفر قوانینی داشتیم که رعایت آنها به نفع خودمان و واجب بود.
اوّلین قدم در سفر ما این بود که این سه روز لب را از خوردن و آشامیدن ببندیم؛ یعنی روزه بگیریم، که این قدم تنها بخش کوچکی از سفر ما بود. قدمهای این سفر فراوان بود؛ چون راه طولانی بود و کار بسیار. ما هنوز اوّل راه بودیم و باید در طی سه روز، یعنی این زمان اندک به آخر راه میرسیدیم و یا حداقل خود را برای رسیدن به آخر راه آماده میکردیم. حال در این راه بعضیها در همان قدم اوّل بازمیماندند و طاقت ادامهی راه را نداشتند. این بازماندگان که قدم اوّل را اشتباه میرفتند باید تلاش میکردند تا شاید در سالهای بعد از سوی خدا پذیرفته شده و بتوانند قدم اوّل را به خوشی به پایان برسانند. بقیه چه میکردند؟ بقیه با تلاش بسیار با روزه گرفتن تمرین صبر میکردند. اینها وقتی روزه میگرفتند تنها لب از خوردن و آشامیدن نمیبستند، بلکه دهان خود را از گفتن کلمات بد پاک میکردند و اینگونه قدمهای دیگری را پشت سر میگذاشتند. هرچند که این راه تلفات بسیاری داشت، خب، زندگی بدون شکست معنا ندارد، و شکست هم اگر تلاش کنی میشود مقدّمهای برای پیروزی. با این حال دوستداران خدا باز هم از پای ننشستند و با پشت کار و تلاش بسیار به استقبال قدمهای بعدی شتافتند. در این راه دوستان و همسفران به همدیگر نیز کمک میکردند؛ مثلاً گاهی که روحیّهی دوستانشان را مناسب نمیدیدند با روحیّه دادن به آنها و کمی شوخی و خنده، آنان را تشویق به رفتن ادامهی راه میکردند، که پایداری در این سفر قدمی بود بس طولانی و بسیار مهم. گاهی اوقات روضه و گریه در پیشگاه پروردگارمان سفر را برای ما کوتاهتر و ایمان ما را نسبت به پروردگارمان قویتر میکرد. خواندن دعا، قرآن و نمازهای مستحبی همهی توشهی سفر ما را تأمین میکردند.
شاید فکر کنید این نمازهای مستحبی کوتاه و آسان بود، امّا تا خود تجربه نکنید نمیتوانید بفهمید که این نمازهای طولانی را تنها با عشق به خدا میتوان به آخر رساند. خلاصه، با همسفران بسیار راه را شروع کردیم. تا انتهای راه هرچند خیلیها باز ماندند، تعداد نه چندان اندکی از گروه هم به قلّه رسیدند و خوشحال و سرافراز نزد پروردگار خود با سربلندی ایستادند. کسانی که به قلّه رسیدند و سفر را به پایان رساندند هرگز ارکان سفر را از یاد نبردند و نخواهند برد و آنها را همیشه در زندگی به کار خواهند بست و تا ابد در نزد خالق آگاه خود به عبادت مینشینند. کسانی که خود را آمادهی رسیدن کردند از خالق خواستند که زمان سفر آنها را بیفزاید؛ امّا دیگر نه در آن مسجد و نه با همان همسفران بلکه در مکانی دیگر و با همسفرانی بسیار ولی با همان هدف. امّا کسانی که در ابتدای راه ماندند آنان در انتظار خواهند بود تا در سفری دیگر ثبت نام کنند و بار دیگر در راه خدا قدم بردارند. امیدوارم که تو، ای دوست و همسفر قدیمی من، بتوانی همیشه پیروز و فاتح قلّههای رستگاری شوی.