پس چرا خواب ماندی؟

پس چرا خواب ماندی؟

شب بود، در قرارگاه دور هم جمع شده بودیم و با هم بحث می کردیم. بحث آن شب درباره قدرت اراده انسان بود. یکی از رزمندگان پرسید: انسان باید چکار کند تا اراده قوی داشته باشد؟ مثلاً چکار بکنیم تا شب ها کمتر بخوابیم یا هر ساعتی که خواستیم بیدار شویم؟» هر کسی چیزی می گفت. سرانجام شهید محمد بروجردی گفت: «اگر آخرین آیه سوره کهف را قبل از خواب بخوانیم». این موضوع برای من خیلی جالب بود. تص ...

شب بود، در قرارگاه دور هم جمع شده بودیم و با هم بحث می کردیم. بحث آن شب درباره قدرت اراده انسان بود. یکی از رزمندگان پرسید: انسان باید چکار کند تا اراده قوی داشته باشد؟ مثلاً چکار بکنیم تا شب ها کمتر بخوابیم یا هر ساعتی که خواستیم بیدار شویم؟» هر کسی چیزی می گفت.

سرانجام شهید محمد بروجردی گفت: «اگر آخرین آیه سوره کهف را قبل از خواب بخوانیم». این موضوع برای من خیلی جالب بود. تصمیم گرفتم همان شب آزامایش کنم. آیه را چند بار خواندم و خوابیدم.

درست وقت اذان صبح بود که از خواب بیدار شدم. شهید بروجردی را دیدم که مشغول نماز است. نمازش که تمام شد، گفت: مگر دیشب آخرین آیه سوره کهف را نخواندی؟ جواب دادم: «بله خواندم»

گفت: پس چرا خواب ماندی؟

گفتم: تصمیم داشتم اول اذان بیدار شوم، که شدم.

شهید بروجردی گفت: ولی من فکر کردم می خواهی برای نماز شب بیدار شوی. فهمیدم که او با این جمله می خواهد به من بگوید چرا برای نماز شب بیدار نشده ام! احساس شرمندگی کردم و از عرق خیس شدم. [1]

 

[1]  نماز شب شهیدان ؛ محمد محمدی ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 71 ؛ سردار غلامرضا جلالی