
عشق در یخ
عشق در یخ داستان شهید منصور حمیدبیگی رفتار او الهي شده بود. با زمينيان انسش را بريده بود. چهره ي خدايي اش بر همگان آشکار بود. او بيش از همه به نماز اهميت مي داد. وقتي صداي اذان بلند مي شد رنگش برافروخته مي شد و به چيزي جز انس با محبوب نمي انديشيد. از دوستان شنيدم که در يکي از شب ها بر او غسل واجب مي شود و اين در حالي بود که آب در منطقه يخ بسته بود و امکان غسل کردن وجود نداشته است، ...
عشق در یخ
داستان شهید منصور حمیدبیگی
رفتار او الهي شده بود. با زمينيان انسش را بريده بود. چهره ي خدايي اش بر همگان آشکار بود. او بيش از همه به نماز اهميت مي داد. وقتي صداي اذان بلند مي شد رنگش برافروخته مي شد و به چيزي جز انس با محبوب نمي انديشيد. از دوستان شنيدم که در يکي از شب ها بر او غسل واجب مي شود و اين در حالي بود که آب در منطقه يخ بسته بود و امکان غسل کردن وجود نداشته است، ولي او يخ را مي شکند و خود را پس از غسل با آب يخ، براي نماز عارفانه آماده مي سازد. تنور عشق او با آب هاي يخ بسته نيز خاموش شدني نبود.
اين شهيد وارسته و عاشق برادر رزمنده حاج قربان کورشي از لشگر انصارالحسين بود.
روح بزرگ اين شهيد عاشق در حصار تن امکان ماندن نداشت.