تفسیر و معنای سوره توحید
مقدمه واجب است که پس از قرائت سوره حمد، سوره دیگری ـ غیر از سوره هایی که سجدة واجب دارند ـ خوانده شود. در نمازهای واجب، بهترین سورهای که بعد از فاتحه خوانده میشود، سورة قدر و توحید است. مضامین سورة مبارکة قدر آنچنان با حجیت و ولایت اهل بیت:گره خورده که خداوند متعال آن را شناسنامة پیامبر و اهل بیتش نامیده؛ همچنانکه سورة توحید را شناسنامه خود خوانده است. از آنجا که ...
مقدمه
واجب است که پس از قرائت سوره حمد، سوره دیگری ـ غیر از سوره هایی که سجدة واجب دارند ـ خوانده شود. در نمازهای واجب، بهترین سورهای که بعد از فاتحه خوانده میشود، سورة قدر و توحید است.
مضامین سورة مبارکة قدر آنچنان با حجیت و ولایت اهل بیت:گره خورده که خداوند متعال آن را شناسنامة پیامبر و اهل بیتش نامیده؛ همچنانکه سورة توحید را شناسنامه خود خوانده است. از آنجا که بیشتر نمازگزاران عزیز پس از قرائت سوره حمد، سوره توحید میخوانند، برآنیم تا در این بخش به اهمیت و تفسیر قرائت سوره توحید بپردازیم.
اهميت سورۀ توحيد
در نماز، پس از سوره حمد، هر سورهاى مىتوان خواند؛ امّا این سوره فضیلت بیشترى دارد. براى امام جماعت نیز بهتر است كه براى رعایت حال دیگران، سورهای كوتاه را انتخاب كند. برخى از اهل كتاب و مشركان، از پیامبر خواستند كه: خدایت را براى ما معرفى كن. این سوره كه به منزله شناسنامه خداوند است، نازل شد و خداوند را از داشتن پدر و مادر یا فرزند و همسر و یا شبیه و شریك، پاك و منزه دانست. این سوره شامل خالصترین عقاید توحیدى است؛ از این رو سوره توحید و اخلاص نام گرفته است. در فضیلت این سوره، روایات بسیارى وارد شده است كه به برخى از آنها اشاره مىشود:[1]
در هر شبانهروز، لااقل یكبار این سوره را در نمازهاى خود بخوانید و پس از آن بگویید: "كذلك اللّه ربّى": پروردگار من چنین است. به گفته روایات، این سوره در اهمیّت، به منزله یكسوم قرآن است. یك بار تلاوت آن، برابر تلاوت یكسوم قرآن و دوبار تلاوت آن، معادل دوسوم و سه بار تلاوت آن برابر تلاوت كل قرآن است. رسول خدا6فرمود: "سوره توحید مثل علىبنابىطالب است كه هر كس او را قلباً دوست بدارد، یكسوم ایمان را داراست و هر كس با قلب و زبان دوست بدارد، دوسوم ایمان را دارد و هر كس با قلب و زبان و اطاعت در عمل، همراه او باشد، ایمانش كامل است". تلاوت این سوره از تعقیبات نماز به شمار آمده و در روایات مىخوانیم: "هركس تلاوت آن را بعد از هر نماز ترك نكند، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او مىدهد و او و والدین و فرزندانش را مىآمرزد".
امام سجاد7فرمود: "چون خداوند مىدانست كه در دوره آخر الزمان گروهى دقیق و عمیق خواهند آمد، سوره توحید و شش آیه اول سوره حدید را نازل فرمود". تلاوت این سوره به شش سمت، سبب حفظ شدن انسان از خطرها و ایمن شدن از حوادث مىگردد.[2] برخي از روايات قرائت آن را معادل قرائت ثلث کتب آسمانی بيان ميكند و هر که سوره توحید را بخواند، گویی یکسوم همۀ کتابهای آسمانی، یعنی قرآن و تورات و انجیل و زبور را تلاوت نموده است.[3] همچنين رسول خدا6قرائت آن را موجب آمرزش گناهان میداند و ميفرمايند: "هر كس هنگام خواب سوره "قل هو اللَّه احد" را صد مرتبه بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را مىآمرزد". [4]
تفسير مختصر سوره توحيد
"قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ"
بگو: او خداوند یگانه است.
كلمه "اللّه" از "وَلِهَ" به معناى تحیّر است؛ یعنى آفریده ها از درك حقیقت او عاجز و در شناخت ذات او واله و متحیّرند؛ چنانكه امیر مؤمنان على7مىفرماید: "معناى اللّه آن است كه او معبودى است كه آفریدهها در او حیرانند؛ زیرا او از درك دیدگان مستور و از دسترس افكار و عقول، محجوب است".[5]
میان كلمه "واحد" و "اَحد" تفاوت دارد. "واحد" در جایى بهكار مىرود كه ثانى و ثالث براى آن فرض شود، بر خلاف “احد” كه در مورد یكتا و یگانه استعمال مىشود؛ چنانكه اگر بگوییم: یك نفر حریف او نیست، یعنى چند نفر حریف او مىشوند؛ اما اگر بگوییم: اَحدى حریف او نیست، یعنى هیچ حریفى ندارد.
توحید، مرز میان ایمان و كفر است و ورود به قلعه ایمان بدون اقرار به توحید ممكن نیست. اولین سخن پیامبر كلمه توحید بود: "قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا".
هنگامی كه امام رضا7با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدینه به مرو شد، در مسیر راه وقتى به نیشابور رسید، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از ایشان هدیه و رهنمود خواستند. امام رضا7فرمود: "پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیامبر خدا نقل كردند كه خداوند فرموده است: "كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى"؛ توحید، قلعه من است، پس هر كس داخل این قلعه شود، از عذاب من در اَمان است. آنگاه امام رضا7فرمود: "البتّه توحید شروطى دارد و من (كه امام حاضر هستم) شرط آن هستم"؛ یعنى توحید بىولایت پذیرفته نیست. در زمان غیبت امام معصوم نیز، بنا بر فرمان آنان باید به سراغ فقهاى عادلى برویم كه از هوى و هوس دورند. بنابراین توحید كامل، ایمان به یكتایى خداوند، دور كردن فكر و عمل از هر نوع شرك و پیروى از رهبران معصوم در زمان حضور و فقهاى عادل در زمان غیبت است.
دلیل یكتایى او، هماهنگى میان آفریدهها را "اتّصال التدبیر"[6] است. هماهنگى میان خورشید و ماه و زمین و آب و باد و خاك و كوه و دشت و دریا با یكدیگر و هماهنگى همۀ آنها با نیاز انسان، نشانه یكپارچگى تدبیر در نظام هستى است.
"أَللَّهُ الصَّمَدُ"
خداوندى كه بینیاز و مقصود همه است.
"صَمد" به معناى قصد كردن است. خداوند صمد است؛ یعنى همۀ موجودات در امورشان او را قصد مىكنند و او مقصود همگان است؛ چنانكه امام جواد7در معناى "صمد" فرمود: "سیّدٌ مصمودٌ الیه":[7] او بزرگى است كه موجودات به او رجوع مىكنند و محتاج اویند. امام حسین7در پاسخ اهل بصره كه از معناى صمد سؤال كرده بودند، فرمود: "معناى صَمد همان جملات پس از آن، یعنى "لم یلد و لم یولد" است.[8] حضرت على7در تفسیر صَمد فرمود: "خداوند صمد است، یعنى از چیزى به وجود نیامده، در چیزى فرو نرفته، و بر چیزى قرار نگرفته است، آفریننده اشیاء و خالق آنهاست، همه چیز را به قدرتش پدید آورده، آنچه براى فنا آفریده، به ارادهاش از هم متلاشى مىشود و آنچه براى بقا خلق كرده، به علمش باقى مىماند".[9]
"لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ"
فرزند نیاورده و فرزند كسى نیست.
رابطه خداوند با موجودات، رابطه آفرینش است نه زایش. او موجودات را مىآفریند، یعنى از نیستى به هستى مىآورد؛ نه آنكه خود بزاید. نوزاد از جنس والدین و در واقع جزئى از آنهاست؛ در حالى كه هیچ چیز از جنس خداوند یا جزئى از او نیست.
این جمله، نفى عقاید كسانى مثل مسیحیان و یهودیان است كه "عیسى" و "عُزیر" را فرزند خدا مىدانستند، یا مشركین كه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند. چون بیشتر مشركان و اهل كتاب براى خداوند فرزند قائل بودند، "لم یلد" كه به معناى نداشتن فرزند است، مقدّم بر "لم یولد" آمده است.[10] موجودات، نه فقط از او زاده نشوند، بلكه حتى از او خارج نشوند، آن گونه كه میوه از گل، درخت از هسته، آب از ابر و چشمه، آتش از چوب، كلام از دهان، نوشته از قلم، بو از گل، مزه از غذا، فكر از عقل، گرما از آتش، سرما از یخ، خواب و خیال از ذهن، اندوه و شادى و بیم و امید از دل، صادر و خارج مىشوند.[11]
این آیه، هم عقیده مسیحیّت كه عیسى را فرزند خدا مىدانند و هم عقیده یهود كه عُزیر را فرزند خدا مىدانستند و هم عقیده مشركان جاهلى كه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند، رد مىكند.
"وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدُ"
و هیچ همتایى براى او نباشد.
"كُفْو" به معناى شبیه و نظیر و مانند است.[12] در بحث ازدواج، توصیه شده همسرى انتخاب كنید كه “كفو” شما باشد. یعنى در دین و اخلاق شبیه و مانند شما باشد. خدا صمد است؛ یعنى او از دیگران بىنیاز و همه به او نیازمندند؛ بنابراین نمىتواند همتایى داشته باشد؛ زیرا همتاى او باید بىنیاز از او باشد كه این، با صمد بودن خدا سازگار نیست. آیه قبل، فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفى كرد، این آیه وجود هرگونه همسر را از او نفى مىكند؛ چنانكه در آیهاى دیگر مىفرماید: "ما اتّخذ صاحبةً و لا ولداً"؛[13] او نه همسرى انتخاب كرده و نه فرزندى دارد.
[1]. مجموع روایات در تفسیر نور الثقلین، ج5، ص699ـ715، آمده است.
[2]. مصباح كفعمى، ص246.
[3]. شیخ صدوق، التوحید، ص95.
[4]. همان.
[5]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج3، ص222.
[6]. عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص418.
[7]. طباطبائی، تفسیر المیزان، ج20، ص: 676.
[8]. عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، ص418.
[9]. همان.
[10]. محمدتقی شریعتی، تفسیر نوین.
[11]. بخشى از مطالب فوق برخاسته از سخن امام حسین7در پاسخ مردم بصره است كه از آن حضرت معناى صمد را پرسیده بودند. (ر. ک: تفسیر نورالثقلین).
[12]. ابن اثیر، نهایة.
[13]. جنّ: 3.
[14]. عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین.
[15]. ابن اثیر، نهایة.
[16]. تفسیر نوین.