حجت الاسلام ساجدی؛ آیا با صداقت، از عبادت بی نیاز می شویم؟

حجت الاسلام ساجدی؛ آیا با صداقت، از عبادت بی نیاز می شویم؟

برخی معتقد هستند که اگر دلت پاک باشد و صداقت داشته باشید  باشد دیگر نیازی به خواندن نماز و عبادت نیست: اولا اگر منظور از پاكي دل و صافي قلب، صداقت در برخورد، اجتناب از دروغ ، فريب و نيرنگ است، جواب اين است كه نماز در صفا دادن به قلب هم اثر فراوان دارد. بعلاوه، انسان هاي نمازگزار انگيزه ي بيشتری براي ترك اين خطاها دارند.  ثانيا فلسفه نماز فقط كسب صداقت نيست كه اگر اين صفت را داريم نماز ...

برخی معتقد هستند که اگر دلت پاک باشد و صداقت داشته باشید  باشد دیگر نیازی به خواندن نماز و عبادت نیست: اولا اگر منظور از پاكي دل و صافي قلب، صداقت در برخورد، اجتناب از دروغ ، فريب و نيرنگ است، جواب اين است كه نماز در صفا دادن به قلب هم اثر فراوان دارد. بعلاوه، انسان هاي نمازگزار انگيزه ي بيشتری براي ترك اين خطاها دارند.

 ثانيا فلسفه نماز فقط كسب صداقت نيست كه اگر اين صفت را داريم نماز نخوانيم؛ بلكه حكمت نماز عبارتست از شكر مُنعِم، رعایت ادب عبوديت، اتصال قطره به دریا و نیل به سلامت معنوی است.گوينده سخن فوق معتقد است كه اگر شما صداقت داشته باشيد لازم نيست به ديگر قواعد شريعت عمل كنيد. اين سخن صحيح نيست چون صداقت، خوب است اما كافي نيست. اين يكي از صفات نيكو در روابط اجتماعي است كه اسلام هم مورد تاكيد قرار داده است اما اكتفا كردن به آن و نفي ساير وظايف ديني سبب مي شود كه بسياري از كمالات اخلاقي فردي و اجتماعي مانند شكر، بخشش، ايثار، محبت، ياري نيازمندان مورد غفلت قرار گيرد.

رعايت صداقت در رابطه با ساير انسانها، صداقت در ارتباط با خدا را در برنمي گيرد. آيا با انسانها صادقانه برخورد كنيم اما با خدا، فريبكارانه؟ آيا تعامل صادقانه با خدا، با عصيان در برابر او سازگار است؟

اگر منظور از قلب، روح يا نفس انسان است و منظور از صفاي دل،‌ نورانيت و كمال نفس است، بايد ابتدا نفس را بشناسيم تا بفهميم چه چيزي باعث كمال آن است. قبلا بيان شد كه كمال نفس آدمي در قُرب وجودي به خداوند است که با رفتار اختیاری حاصل می شود.  البته كسي كه به خدا نزديك شود و او را به درستي بندگي كند، در برخورد با ديگران صداقت هم دارد اما اين صفت، بخش كوچكي از مجموعه وظايفي است كه او را به كمال مي رساند.

آنكه مي گويد قلبت صاف باشد، عمل به شريعت مهم نيست، از اين نكته غافل است كه قلب به معناي روح، روان يا نفس، با عمل ارتباط مستقيم دارد. ابعاد شناختي و گرايشي و رفتاري انسان با هم تعامل دارند و در سايه اين تعاملات، شخصيت و روح انسان شكل مي گيرد.

و از طرفی قرآن در موارد فراواني در ايمان و عمل صالح را در كنار هم ذكر مي كند. به عنوان مثال خداوند در سوره عصر همه ي انسانها را در حال خسران و زيان معرفي مي كند مگر آنان كه اهل ايمان و عمل صالح هستند.

امام صادق (ع) تاثير تخريبي عصيان در برابر دستورات خدا را در روان و قلب انسان، سريعتر از نقش چاقوي تيز در پاره كردن گوشت ذكر مي كند، چنانكه مي فرمايد: «وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِي صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْم» اگر عمل، رابطه اي با قلب نداشته باشد تاثير تخريبي گناه در قلب معنا نخواهد داشت. در روايت ديگري راه رسيدن به رستگاري و پاداش اخروي التزام عملي به آموزه هاي دين ذكر شده است.«دخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ [لِي‏] يَا خَيْثَمَةُ أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَمْ يَنَالُوا [لَا يَنَالُونَ‏] مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَل‏» به دوستان ما سلام برسانيد و آنها را آگاه سازيد كه هرگز به خواست خود نزد خدا نمي رسند مگر با عمل نيكو.

شبستان