سيل اشك در قنوت
ارديبهشت سال 1365 مقر گردان كربلاى شاهرود در حميديه اهواز بود. حدود ساعت 9 الى 10 صبح بود كه خبر دادند گردان آماده باش اعلام كرده است و فهميديم كه به گردان ماءموريتى داده شده است . تا حدودى اذان ظهر خود را آماده كرديم . موقع اذان همه بچه ها در حسينه گردان تجمع كردند. يكى از برادران بسيجى در كنارم در حال خواندن نماز بود كه از زمان گفتن تكبيرة الاحرام صداى به گريه اش قطع نشد و تا شعاع چند متر صداى ...
ارديبهشت سال 1365 مقر گردان كربلاى شاهرود در حميديه اهواز بود. حدود ساعت 9 الى 10 صبح بود كه خبر دادند گردان آماده باش اعلام كرده است و فهميديم كه به گردان ماءموريتى داده شده است . تا حدودى اذان ظهر خود را آماده كرديم .
موقع اذان همه بچه ها در حسينه گردان تجمع كردند.
يكى از برادران بسيجى در كنارم در حال خواندن نماز بود كه از زمان گفتن تكبيرة الاحرام صداى به گريه اش قطع نشد و تا شعاع چند متر صداى گريه اش مى رسيد. در هنگام قنوت بود كه گريه اش به فرياد تبديل شد و با صداى هق هق بلندى گريه مى كرد. در شب عمليات به منطقه مهران اعزام شديم و اين برادر بسيجى كه رجبعلى سلمانى نام داشت در اين عمليات به شهادت رسيد .
بعد از چهل روز پيكر مطهرش كشف شد و در شاهرود تشييع شد.روحش شاد.