خطر دنيا پرستي

خطر دنيا پرستي

 در زمان پیامبر صلی الله عليه و آله مؤمنی سخت فقير و مستمند بود. و در صُفّه زندگی می کرد. (صُفّه جای سايه ای در كنار مسجد بود. مسلمانان تازه وارد و غريب و بی پناه آنجا اسكان داده می شدند) وی تمام نمازها را پشت سر پيامبر می خواند. رسول خدا بر او ترحم مي كرد و به نیازمندی و غریبی او توجه داشت و می فرمود: ای سعد! اگر چیزی به دستم برسد تو را بی نياز می سازم. مدتی گذشت چیزی به دست پيغمبر نيا ...

 در زمان پیامبر صلی الله عليه و آله مؤمنی سخت فقير و مستمند بود. و در صُفّه زندگی می کرد.
(صُفّه جای سايه ای در كنار مسجد بود. مسلمانان تازه وارد و غريب و بی پناه آنجا اسكان داده می شدند)

وی تمام نمازها را پشت سر پيامبر می خواند. رسول خدا بر او ترحم مي كرد و به نیازمندی و غریبی او توجه داشت و می فرمود:
ای سعد! اگر چیزی به دستم برسد تو را بی نياز می سازم.
مدتی گذشت چیزی به دست پيغمبر نيامد. حضرت به حال سعد بيشتر اندوهگين شد. خداوند سبحان به اندوه پيامبر نسبت به سعد توجه فرمود. جبرئيل را با دو درهم خدمت رسول خدا فرستاد.
جبرئيل به حضرت عرض كرد: ای محمد! خدا از اندوه تو برای سعد آگاه است. آيا دوست داری او را بی نياز سازی؟
پيامبر : آری!
جبرئيل: اين دو درهم را به او مرحمت كن و دستور بده با آن تجارت كند. پيامبر دو درهم را گرفت. وقتي كه برای نماز ظهر از منزل خارج شد سعد را ديد كه در خانه ايستاده و منتظر آن حضرت است.
فرمود: اي سعد! آيا تجارت خوب بلدی؟
عرض كرد: سرمايه ای ندارم كه با آن تجارت كنم.
پيامبر دو درهم به او داد و فرمود: با آن تجارت كن و روزی خدا را به دست آور.
سعد دو درهم را گرفت و در خدمت پيغمبر به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با ایشان خواند. آن گاه حضرت فرمود:
- برخيز به دنبال روزی برو! همواره به حال تو غمگين بودم.
سعد مشغول تجارت شد خداوند برکتی به او داد. هر چه می خريد به دو برابر مي فروخت. دنيا به سعد روی آورد. كم كم سرمايه اش ترقی كرد و مالش فراوان شد و معامله اش رونق گرفت. به طوری كه در كنار در مسجد دکانی گرفت و سرمايه و کالای خود را در آنجا جمع كرده، تجارتش را انجام می داد.
وقتي كه بلال اذان مي گفت و رسول خدا به سوی نماز حركت می كرد، سعد را مي ديد كه سرگرم خريد و فروش بوده، مشغول دنيا است. هنوز وضو نگرفته و خود را براي نماز مهيا نكرده است. با اينكه قبل از اين پيش از اذان مهیای نماز می شد.
رسول خدا می فرمود:
ای سعد! دنيا تو را از نماز باز داشته است؟
سعد می گفت: چه كنم؟ سرمايه ام را تلف كنم؟ به اين مرد جنسی فروخته ام، می خواهم پولم را از او بگيرم و از آن دیگری کالایی خريده ام بايد پول او را بدهم.
رسول خدا به آن حال سعد بيشتر از فقرش غمگين شد. جبرئيل محضر آن جناب رسيد، عرض كرد: ای پيامبر! خداوند از غم تو برای سعد آگاه است. كدام یک را بيشتر دوست داری؟ حالت اول يا حالت فعلی او را؟
رسول خدا فرمود: اي جبرئيل! حالت اول (تنگدستی) او را دوست دارم. زيرا دنيا آخرت او را از دستش گرفته است.
جبرئيل عرض كرد به راستی محبت و اموال دنيا امتحان بوده و بازدارنده از آخرت می باشد.
آن گاه عرض كرد:
- يا رسول الله! به سعد بگو آن دو درهمی كه به او داده ای به شما بازگرداند، وضعش به حالت اول بر می‌گردد.
پيامبر به سعد فرمود: آيا آن دو درهم را به من باز می گردانی؟
عرض كرد: به جای دو درهم، دويست درهم می دهم.
حضرت فرمود: نه! همان دو درهم را می خواهم.
سعد آن دو درهم را به حضرت داد. به دنبال آن چیزی نگذشت كه دنيا از وی روي گرداند و هر چه داشت از دستش رفت. سعد دوباره به حال فقر و نداری افتاد. 

بحار الانوار : ج 22، ص 123