اسرار سجود 2

(12:32) 30 بهمن 1402
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

اسرار سجود 2

سجده در معراج

نمود و مصداق کامل سجده را نيز باید در معراج پیامبر(ص) نگريست. امام كاظم(ع) می­فرماید: "در معراج هنگامي که پیامبر (ص) سر از ركوع برداشت، خداوند فرمود: اي محمد(ص)! براي خداوندت سجده کن! او با صورت به سجده افتاد و ذكر سجود را بر لب جاري کرد. دستور آمد که بنشيند. وي نشست و شکوه خداوند را يادآور گشت. بي‌اختيار با صورت و دو دست، بر زمين به سجده رفت. پیامبر(ص) فرمايد: ‹به من الهام شد که بگویم: سبحان ربي الاعلي و بحمده. بر اثر عظمتی که دیدم، هفت بار این ذکر را تکرار کردم. هر بار که آن را می­گفتم، حجابی از برابرم زدوده می­شد. سپس برخاستم و ميان دو سجده استراحت کردم. بر اثر حالتی که به من دست داد و عظمتی که دیدم، حالت مدهوشی به من دست داد. ديگر بار از شدت عظمت، به سجده رفتم و گفتم: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه. "[1]

در شرح این حدیث آورده‌اند: خداوند فرموده است: "به عرش من بنگر! " عرش داراي کاربردهاي گوناگون است. در اين جا، ممكن است عرش وحدانيت و عظمت مقصود باشد. ممكن است مدهوش شدن پيامبر، به مقام فنا در حضرت عظمت اشاره داشته باشد. رخت بربستن نفْس نيز با همين مقام تناسب دارد و تسبيح و تعظيم و تحميد، به الهام آن ذات مقدس براي ديدار اين عظمت و كبريا است. کساني که به مقام قرب دست مي‌يابند، در آغاز تجلي، دچار دهشتي مي‌شوند كه قلب‌هاي ناب آنها را متزلزل و منهدم مي‌كند. اگر قلب‌ها داراي استعداد و طاقت نباشند، در همان دهشت تا آخر باقي مي‌مانند. اگر استعداد قلوب كه از ارمغان‌هاي ابتدايي فيض اقدس است، فراوان باشد، پس از آن حيرت و دهشت، به تدريج حالت سكون و بيداري و طمأنينه و هوشياري دست مي‌دهد. سپس حالت بيداري کامل پديد مي‌آيد و در اين مقام که جايگاه تمكين است، وي سزاوار تجلي‌هاي عالي­تر مي‌گردد. به همين سان، تجلي‌ها به فراخور قلب‌هاي آنها پديد مي‌آيد تا به نهايت قرب و كمال دست يابند. "[2]

پس اين بيهوشيِ [پیامبر بر اثر دیدن آن عظمت]، فناي في الله و مشاهده انوار عظمت الهي است؛ یعنی از خود فراموشي است نه زائل شدن و رفتن عقل؛ كه اگر بيهوشي باشد كه ما تصوير مي‌كنيم، بايد بدن به زمين بيفتد در حالي­ كه حضرت به ركوع و سجده مي‌افتادند.[3]

راز دو سجده

امير مؤمنان(ع) تأویل دو سجده را این گونه بیان فرموده است: "سجده اولی اشاره به قلب است و دلالت دارد که از خاک آفریده شده­ای! سپس که سر برمی‌داری، کنایه است که [روزی] از زمین بيرون می­شوی. سجده دوم اشاره به این دارد که ديگر بار به خاک برمی­گردی. هنگامي که سر برمی­داری، رمز آن است که در رستاخیز بار دیگر از خاک برمي‌آیی.‌"[4] پس دو سجده معنای این آیه را یادآوري مي‌کنند:

مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَة أُخْرى‏.[5]

شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مي‌گردانيم و ديگر بار از آن بيرونتان مي‌آوريم.

امام خمینی می­فرماید: "کلام در سفر از خلق به حق و از کثرت به وحدت و از ناسوت به مافوق جبروت است تا حدّ فنای مطلق که در سجده اول حاصل شود. فنای از فنا که پس از صحو [= هشیاری] در سجده دوم حاصل گردد و این همه قوس وجود است من الله و الی الله. "[6]

در خدا گم شو، کمال این است و بس [فنای اول]

گم شدن گم کن، وصال این است و بس [فنای دوم]

سزاوار است که در سجده، عظمت الهی را در قلب تازه گردانیم. اين کار را گفتن اين ذکر انجام مي‌دهيم: سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه. اين ذکر را تکرار مي‌نماییم تا با فزونی ذکر، نزدیکیِ بیشتر فراهم گردد. هنگامي که دل لطافت يابد و این لطافت براي نمازگزار آشکار گردد، امیدواری به رحمت خداوند او را فرامی­گیرد؛ زیرا باران رحمت الهی بر ناتوانی و خاکساری می­بارد؛ نه بر کبر و غرور:

افتادگی آموز اگر طالب فیضی

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

حال که سَر برداشتن از سجده اول، به خروج از خاك اشاره دارد و سجده دوم به بازگشت به سوي خاك و خفتن زير زمين اشاره مي‌کند، پس اين مهلت كوتاه كه ميان دو سجده درنگ مي‌کني، اشاره به عالم دنيا است كه جايگاهي ميان آن دو دارد و زندگي در آن به اندازه درنگ ميان همين دو سجده، پايدار است! سراي دنيا، دار معاصي و شهوت‌ها و ملاهي و لذت‌ها است. پس در اين منزل بايد استغفار و انابه به درگاه خداوند كرد؛ چرا كه رهايي از معصيت بدون توفيق و عظمت حضرت حق، امکان ندارد.[7]

پس وقتی سر از سجده برمی­داری، نیازت را بگو که آمرزش است: أستغفر الله ربّی و أتوب إلیه. و ديگر بار به سجده رو که تکرار سجده، تکرار تواضع است[8] و همين است که باری ديگر، رحمت الهی را شامل بنده می­کند.[9]

 

پی نوشت ها

[1]. علل الشرائع، ج‏2، ص316.

[2]. روح الله خمینی، سر الصلاة، ص95.

[3]. اسرار و شگفتی‌های نماز، ص116.

[4]. بحار الانوار، ج‏81، ص254.

[5]. طه: 55.

[6]. روح الله خمینی، سرّ الصلاة، ص28.

[7]. تهرانی، اسرار الصلاة، ص103.

[8]. فیض کاشانی، اسرار الصلاة، ص35.

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان