کفش میرزا نوروز

کفش میرزا نوروز

میرزا نوروز عطاری است که حاضر نیست کفش‌های کهنه و پر از وصله ی خود را دور بیندازد و کفش‌هایی نو بخرد و همین امر سبب می‌شود تا مردم شهر او را دست بیندازند و مسخره کنند. همسر و فرزندان میرزا نیز که دیگر طاقت این وضع را ندارند، او را ترک می‌کنند و شرط بازگشتشان را خرید کفش‌هایی نو از سوی میرزا قرار می‌دهند. سرانجام میرزا با اکراه رضایت به خرید کفش‌هایی تازه می‌ ...

میرزا نوروز عطاری است که حاضر نیست کفش‌های کهنه و پر از وصله ی خود را دور بیندازد و کفش‌هایی نو بخرد و همین امر سبب می‌شود تا مردم شهر او را دست بیندازند و مسخره کنند. همسر و فرزندان میرزا نیز که دیگر طاقت این وضع را ندارند، او را ترک می‌کنند و شرط بازگشتشان را خرید کفش‌هایی نو از سوی میرزا قرار می‌دهند. سرانجام میرزا با اکراه رضایت به خرید کفش‌هایی تازه می‌دهد و می‌خواهد که کفش‌های وصله‌خورده ی  خود را دور بیندازد، ولی به هرکجا که پرتابشان می‌کند، کفش‌ها برایش دردسرساز می‌شوند و با خلقِ حادثه‌ای، میرزا را به نزد قاضی شهر می‌برند. این ماجرا تا آنجا پیش می‌رود که میرزا نوروز در شُرُف قصاص و از دست دادن سر خویش قرار می‌گیرد. اما در آخرین لحظه از مرگ رهایی می‌یابد و با سوزاندن کفش‌های کهنه‌اش در آتش، خود را برای همیشه از دستشان رها می‌سازد و زندگی آرامی را با همسر و فرزندانش، که به پیش او بازگشته‌اند، در پیش می‌گیرد.

داستان برخی از نمازها مثل کفش میرزا نوروز است که گرفتاری هایش با ما است پس سعی کنیم نماز خود را با دقت اقامه کنیم.  و مشمول روایت ذیل نشویم: