ریشههاى عبادت
خوب است انسان آنچه او را به پرستش خدا وامیدارد، بشناسد. توجه و شناخت ریشههای عبادت نگاه بنده را به پرستش و کرنش در برابر خدا زیباتر و عمیقتر میکند. برخی امور انسان را به پرستش و بندگى خدا وادار مىكند (یا باید وادار كند) که در ادامه بعضی از آنها را بررسی میکنیم. 1. عظمت خدا برخورد با يك شخصيت برجسته، انسان را به تواضع وامىدارد و ديدار با يك دانشمن ...
خوب است انسان آنچه او را به پرستش خدا وامیدارد، بشناسد. توجه و شناخت ریشههای عبادت نگاه بنده را به پرستش و کرنش در برابر خدا زیباتر و عمیقتر میکند. برخی امور انسان را به پرستش و بندگى خدا وادار مىكند (یا باید وادار كند) که در ادامه بعضی از آنها را بررسی میکنیم.
1. عظمت خدا
برخورد با يك شخصيت برجسته، انسان را به تواضع وامىدارد و ديدار با يك دانشمند بزرگ، آدمى را به تكريم و احترام وامىدارد. بدیهی است كه انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصيت و اين دانشمند، خود را كوچك و كمسواد مىبيند و در برابر آنها نهایت احترام را به نمایش میگذارد. انسان وقتى خود را در برابر عظمت و جلال خدا مىبیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنى مىكند. خداوند، مبدأ همۀ عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت و بزرگى، انسان ناتوان و حقير را به كُرنش و تعظيم در برابر او وامىدارد. تمام هستی در برابر بزرگی و عظمت خدا کوچک و ناچیز هستند.
2. احساس نیاز و وابستگى
انسان عاجز، نيازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بىنيازى و غناى مطلق، و سررشتهدار امور انسانهاست. طبیعت انسان چنین است كه وقتى خود را نیازمند و وابسته به كسى دید، در برابرش خضوع مىكند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وامىدارد؛ خدایى كه در نهایت كمال و بىنیازى است. در بعضى احادیث آمده اگر فقر و بیمارى و مرگ نبود، هرگز گردن بعضى نزد خدا خم نمىشد. اين هم عاملى است تا انسان در برابر خداوند "بندگى" كند.
3. توجه به نعمتها
انسان، همواره در برابر برخوردارى از نعمتها، زبان ستایش و بندگى دارد؛ نعمتهايى كه حتى پيش از تولّد شروع مىشود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم ـ اگر شايستگى داشته باشيم ـ از آن بهرهمند خواهيم شد. یادآورى نعمتهاى بیشمار خداوند، انگیزهاى قوى براى توجه به خدا و عبادت اوست. در مناجاتهاى امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمتهاى خداوند، حتى نعمتهای قبل از تولد انسان، به یاد آورده مىشود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده مىسازد، آنگاه درخواست نیاز از او مىكند. خداوند هم مىفرماید:
"مردم پروردگار این كعبه را بپرستند، او را كه از گرسنگى سیرشان كرد و از ترس، ایمنشان نمود". [11]
4. فطرت
در سرشت انسان، پرستش و نيايش وجود دارد. اگر سرشت بشر در مسیر صحیح قرار گرفته و به معبود حقيقى دست يافت، انسان به “خداپرستى” مىرسد كه كمال مطلوب همين است. اما چنانچه در سایه جهل به انحراف و بيراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل روی میآورد. بتپرستى، ماه و خورشيدپرستى، گوساله و گاو پرستى، پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوتها، نمونههايى از این انحراف است.
انبیا، براى ایجاد حس پرستش نیامدهاند؛ بلكه بعثت آنان، براى هدایت این غریزه فطرى به مسیر درست است.
على (علیه السلام) مىفرماید: "خداوند، محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق فرستاد تا بندگانش را از بتپرستى، به خداپرستى دعوت كند".[12] نکته قابل توجه اینکه بیشتر آیاتی که به عبادت مربوط است، به توحید در عبادت دعوت مىكند، نه اصل عبادت؛ زیرا روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود، به عبادت بت و طاغوت مىگرايد. مثل میل به غذا كه در هر كودكى است، ولى اگر راهنمایى نشود، به جاى غذا، خاك مىخورد و لذت هم مىبرد! اگر رهبرى انبیا نباشد، مسیر این غریزه منحرف مىشود و به جاى خدا، معبودهاى دروغین و پوچ پرستیده مىشود؛ آنگونه كه در نبود حضرت موسى و غیبت چهل روزهاش، مردم با فریب سامرى، به پرستش گوساله طلایى وی روى آوردند.
پاورقی:
[11]. "فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ، الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ" (قریش: 3 و 4)
[12]. نهج البلاغه، خطبه 147