چون خدا گفته ...

چون خدا گفته ...

 این روزا خیلی از جووناو حتی بزرگترا دنبال فلسفه احکام میگردن. میخوان ببینن، اگه فلان کاری عبادی رو انجام دادن، چه نتیجه ای رو به دست میارن.   من نمیخوام به طور کلی این کنجکاوی رو زیر سؤال ببرم؛ اما میخوام از یه زاویه متفاوت به این قصه نگاه کنیم. یکی از دلایلی که جوون امروز هی دنبال فلسفه احکام میره اینه که خدا توی نگاهش بزرگ نشده.   منظورم این نیست که توی حکمت ...

 این روزا خیلی از جووناو حتی بزرگترا دنبال فلسفه احکام میگردن. میخوان ببینن، اگه فلان کاری عبادی رو انجام دادن، چه نتیجه ای رو به دست میارن. 

 من نمیخوام به طور کلی این کنجکاوی رو زیر سؤال ببرم؛ اما میخوام از یه زاویه متفاوت به این قصه نگاه کنیم.


یکی از دلایلی که جوون امروز هی دنبال فلسفه احکام میره اینه که خدا توی نگاهش بزرگ نشده. 

 منظورم این نیست که توی حکمت خدا تردید داره، نه، چون خدا توی نگاهش بزرگ نیست، نتیجه عبادت براش مهمه... مهم نیست که خدا گفته نماز بخون، مهم اینه که با نماز به چه نتیجه ای می رسم. 

 دیسک کمر و گردن نمیگیرم؟ گردش خونم تنظیم میشه؟ چی میشه؟

اگه خدا توی نگاه این جوون بزرگ باشه، بزرگ ترین نتیجه ای که از #نماز و روزه به دنبالش میگرده، انجام دستور خداست.


 وقتی یه جوون می پرسه چرا باید روزه بگیرم؟ سه جور میشه بهش جواب داد: یکی این که بگیم: «چون برای صحت و سلامتی خودت مفيده».

 این پایین ترین سطح ممکن برای این پاسخه؛ البته حواستون باشه که گفتم، پایین ترین سطح جواب ، نگفتم اشتباهه.

 یه جورم اینه که بگیم: «اگه خدا گفته روزه بگیر، حتما یه حکمتی داشته که گفته». سطح این جوابم متوسطه. به تعبیر دیگه، این جواب ، توحیدی تر از جواب قبليه.


 یه جوابم اینه که بگیم: «چون خدا گفته روزه بگیر، پس باید به خاطرخدا روزه بگیرم». جواب اصلی اینه. 

 البته این جوون بعیده جواب سوم رو بفهمه، چون ما اصلا خدا رو این طوری معرفی نکردیم که به قدری برای این جوون عظمت و کبریایی داشته باشه که هیچ جوابی به اندازه جواب «چون خدا گفته» براش قانع کننده نباشه.

 الآن به خیلیا بگی من این کارو میکنم به خاطر جلب رضایت مردم، براشون خیلی قابل فهمه و عادی. چرا؟ 

 چون مردم توی نگاهشون بزرگن؛ اما وقتی میگی به خاطر خدا این کار رو انجام میدم ، نمی فهمن. چرا؟ چون خدا توی ذهن و دلشون این قدر بزرگ نیست... 


 مردم دنبال خدای بزرگ میگردن؛ ولی خدایی که ما داریم معرفی میکنیم و با بندگی خودمون داریم نشونش میدیم، خدای بزرگی نیست. خدای ما کوچیک تر از مردمه.

 ماخالقی رو به مردم معرفی کردیم که از مخلوقش پایین تره. البته شاید توی حرف، خدا رو بزرگ معرفی کنیم؛ اما نتیجه تربیتمون، جا گرفتن یه خدای بزرگ توی ذهن و دل مخاطبمون نیست. 

 برای همینه که دائم دنبال این میگرده که ببینه خدا چرا این حرف رو زده و چرا اون دستور رو داده؟؟؟ 

خدایی که هست، خدایی که داریم، استاد عباسی ولدی، صفحه ۴۷ تا ۴۹.