چگونه امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا نماز خواندند؟

 ابوثمامه صاعدی در ظهر روز عاشورا به محضر امام آمد و عرض کرد: اى اباعبدالله! جانم به فدایت، مى بینم این گروه به تو نزدیک شده اند.

 به خدا سوگند! پیش از تو، من باید کشته شوم! ولى دوست دارم چون خداوند را ملاقات مى کنم، این آخرین نماز را ـ که وقتش رسیده است ـ با تو خوانده باشم.

 امام سر به سوى آسمان برداشت و فرمود:

ذَکَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَکَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذّاکِرینَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها.

نماز را به یادآوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آرى، اکنون وقت فضیلت نماز است.

 سپس فرمود: «سَلُوهُمْ أَنْ یَکُفُّوا عَنّا حَتّى نُصَلِّیَ» از این گروه بخواهید از ما دست بشویند تا نماز گزاریم.

 حصین بن تمیم (یکى از فرماندهان سپاه یزید) فریاد برآورد که نماز شما پذیرفته نیست!!

«حبیب بن مظاهر» در پاسخش گفت: «اى حمار! مى پندارى که نماز از آل رسول خدا پذیرفته نیست و نماز تو پذیرفته است».

 امام حسین علیه السلام (به جاى حجّاج بن مسروق، مؤذّن رسمى خود) خودش اذان گفت و چون از آن فارغ شد، فریاد برآورد:
«یا وَیْلَکَ یا عُمَرَ بْنَ سَعْد أَنَسیتَ شَرایِعَ الاِْسْلامِ، أَلا تَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتّى نُصَلِّیَ وَتُصَلُّونَ وَ نَعُودُ إِلَى الْحَرْبِ»

 واى بر تو! اى ابن سعد؛ آیا احکام و دستورات اسلامى را فراموش کرده اى؟ چرا در این هنگام دست از جنگ نمى کشى تا #نماز به پا داریم و شما نیز نماز بخوانید و آنگاه به نبرد ادامه دهیم؟

 ابن سعد پاسخى نداد و امام ندا داد:

«إِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِ الشَّیْطانُ»
شیطان بر او چیره شده است!!

 بعضى از یاران جلو امام ایستادند و سینه را سپر کردند و امام آخرین نماز خود را در زیر تیرهاى دشمن خواند!

 «عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها» ، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی ، ص ۴۷۲.