چرا باید نماز ظهر و عصر با صدای آهسته خوانده شود در حالیکه نمازهای دیگر این گونه نیست؟

بسیاری از دستورات خداوند و فرستادگان ایشان، تنها بدین دلیل می­باشند که میزان فرمانبرداری بندگان، با آن سنجیده شود و این خود به تنهایی، دلیل مناسبی بوده و نیاز به وجود دلیل دیگری در لزوم اجرای این دستورات نیست. به عنوان نمونه، وقتی طالوت، هنگام رفتن به جنگ، به سپاهیان خود عرضه داشت که خداوند می­خواهد شما را با نهر آبی امتحان نماید و هر که بیش از یک کف دست، از آب آن نهر بنوشد، نباید در سپاه من باشد[1]، نباید لزوما به دنبال دلیل صدور چنین فرمانی از جانب خداوند رفت، چون شناسایی فرمانبرداران از نافرمانان، خود دلیلی کافی و قانع کننده برای این امر می­باشد. البته این بدان معنی نیست که برای دستورات خداوند، هیچ دلیل دیگری غیر از آزمایش بندگان وجود ندارد، بلکه بسیاری از این فرامین، دارای فوائد ارزشمند دیگری نیز می­باشند که در رشد و تعالی جامعه بشری نقش مهمی ایفا می­نمایند و آنچه بیان شد، تنها برای تأکید این مطلب بوده که اگر به ظاهر هم، دلیلی برای دستوری از دستورات خداوند نیافتیم، نباید نسبت به آن بی­اهمیت باشیم، هرچند، جستجو در این زمینه و پی­بردن به برخی دلایل عبادات نیز امری پسندیده بوده و منافاتی با تسلیم کامل در مقابل اوامر الاهی ندارد.

در زمینه آهسته خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر و بلند خواندن آن در نماز صبح و مغرب و عشاء، روایتی وجود دارد که متن کامل آن را به استحضار می­رسانیم:

فضل بن شاذان از امام رضا(ع) نقل می­نماید که ایشان در بیان دلیل بلند خواندن قرائت در برخی نمازها و کوتاه خواندن آن در برخی دیگر، فرمودند: نمازهایی که بلند خوانده می­شود، هنگامی است که هوا تاریک می­باشد، بنابر این، لازم است که صدا را در نماز بلند نمود، تا هر شخصی که از آن حوالی عبور می­نماید، متوجه برقراری نماز جماعت گردد و اگر می­خواهد با آنها نماز بخواند، به ایشان بپیوندد، چون بدینوسیله، حتی اگر به دلیل تاریکی، نمازگزاران را مشاهده ننماید، با شنیدن صدای آنها به برقراری نماز جماعت پی خواهد برد و در نمازهایی که بلند خوانده نمی­شود، به دلیل روشنایی روز، این ضرورت وجود نداشته و بدون این که صدایی شنیده شود، می­توان محل برقراری نماز را پیدا نمود[2].

شاید با دقت در این روایت، پرسش­های دیگری مطرح شود که با در نظر گرفتن وضعیت کنونی، که با وجود نعمت برق، شب و روز، تفاوت چندانی در روشنایی ندارند، دیگر نباید به بلند یا کوتاه بودن صدایمان در نمازهای مختلف، اهمیت چندانی بدهیم، یا این که، ظاهر این روایت در نماز جماعت است و می­توان در نماز فرادی که ارتباط با دیگران ندارد، حتی نماز مغرب و عشا را کوتاه خواند و یا این که در روز نیز که هوا روشن است، باید برای راهنمایی نابینایان، نماز ظهر و عصر را بلند بخوانیم و ...

در پاسخ باید گفت که چنین تفکیکی، باید همانند سابق ادامه یابد، چون اولا، ما مطمئن نیستیم که دلیل ارائه شده در روایت، دلیل منحصر به فرد چنین تفکیکی است که با از بین رفتن این دلیل، مدلول آن نیز از بین خواهد رفت، بلکه ممکن است دلایل دیگری نیز در این مورد وجود داشته باشد که ما از آنها اطلاعی نداشته باشیم[3]، و ثانیا، در برخی مناطق و بعضی اوقات، هنوز نیز می­توان همین استفاده را از بلند خواندن نماز نمود. بنابر این سزاوار است؛ همان گونه که در ابتدای پاسخ بیان شد، جهت فرمانبرداری از دستورات خداوند و عمل به سنت پیامبر اکرم(ص)، همواره این شیوه را حفظ نماییم.

روایات دیگری نیز وجود دارد که دلایل دیگری را در این زمینه ارائه می­نماید، از جمله اینکه هنگام معراج پیامبر(ص)، فرشتگان در برخی نمازها به ایشان اقتدا نمودند و خداوند برای این که برتری این نمازها را بر نمازهای دیگر اعلام نماید، دستور فرمود که این نمازها را بلند بخوانند[4].

در نهایت، مجددا تأکید می­نماییم که دلیل اصلی چنین اموری، تسلیم در مقابل اوامر الاهی می­باشد و گرنه می­توان در مورد وظایف اسلامی، این گونه پرسش­ها را فراوان مطرح نمود، مثلا چرا در تمام نمازها قرائت سوره حمد در ابتدا لازم است، اما اختیار سوره بعد از حمد­ با خود نمازگزار است؟، چرا در نماز نباید روی خود را برگردانیم؟، چرا مأمومان در نماز جماعت، حمد و سوره را نخوانده و باقی موارد را می­خوانند؟ و ....

دلیل اصلی در این گونه امور (در صورتی که در قرآن به آن تصریح نشده باشد) سنت پیامبر اکرم(ص) است،چون افعال آن حضرت بدین کیفیت بوده و خداوند نیز ایشان را به عنوان اسوه و راهنمای ما قرار داده و پیامبر فرمود: همان گونه که من نماز مى‏گزارم، نماز بخوانید[5]، از این رو ما نیز باید همانند ایشان رفتار نماییم و مثل ایشان نماز بخوانیم.


[1] بقره، 249.

[2] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 6، ص 82 و 83، روایت 7406، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق .

[3] به اصطلاح اصولیون منصوص العلة نیست.

[4] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 6، ص 82 و 83، روایت 7407.

[5] علامه مجلسى