اگر خداشناسی وخدا پرستی جزء فطرت انسانهاست پس چرا بعضی انسان ها خدا راقبول ندارن وازهرکی این سوال راپرسیدم جواب مختصری دادن والبته قانع کننده نبود.؟
توجه به نکاتی چند لازم است؛
- منظور از شناخت فطری آن است که حقایقی را بدون هیچ گونه استدلال پیچیده در می یابد و به وضوح به آن می رسد .مثلا هنگامی که یک شاخه گل جالب و خوشبو را می بیند اعتراف به زیبایی آن می کند و در این ادراک هیچ نیازی به استدلال نمی بیند .می گوید پیداست که زیباست نیازی به دلیل ندارد.
درک فطری درباره خداشناسی نیز از همین قبیل است .انسان هنگامی که به اعماق جانش نگاه می کند نور حق را می بیند ندایی با گوش دل می شنود ،ندایی که او را به سوی مبدا علم و قدرت بی نظیری در جهان هستی دعوت می کند مبدیی که کمال مطلق و مطلق کمال است ودر این درک وجدانی درست همانند زیبایی گل خود را نیازمند به دلیلی نمی بیند.
- در آیات قرآن و روایات بر روی شناخت فطری خداوند تکیه شده است .خداوند تمام تعالیم دینی را فطری می شمارد و می فرماید:
«پس روی خود را متوجه آیین خالص پرودگار کن .این سرشت الهی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده .دگرگونی در آفرینش الهی نیست .این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند»(روم30)
- ممکن است گفته شود که اینها همه یک ادعا است و راهی برای اثبات چنین فطرتی در مورد خداشناسی وجود ندارد
ولی ما شواهدی داریم که می تواند فطری بودن توحید را به روشنی اثبات کند؛
ا) شواهد باستان شناسی و واقعیت های تاریخیپ نشان می دهد که در طول تاریخ حتی اقوام قبل از تاریخ برای خود مذهبی داشته اند و به خدا و حتی معاد و زندگی پس از مرگ معتقد بوده اند به دلیل اینکه بسیاری از اشیایی که مورد علاقه آنها بوده با آنها به خاک سپرده می شده است تا بعد از مرگ مورد استفاده آنها قرار گیرد.و همچنین مومیایی کردن جسد مردگان برای جلوگیری از پوسیدگی و ...همه شاهد ایمان گذشتگان به مسائل مبدا و معاد است .
ویل دورانت تصریح می کند:
«دین از قدیم الایام با تاریخ همراه بوده است» (تاریخ تمدن ج1 ص87-89)
ب) مطالعات روانشناسان و روانکاوان درباره ابعاد روح انسان نیز دلیل روشنی بر فطری بودن اعتقاد مذهبی است .
آنان ابعاد روح انسان را تقسیم می کنند به؛ «حس دانایی -حس زیبایی-حس نیکی - حس مذهبی » مفاهیم القرآن ج1 ص58
حس مذهبی می گوید تمایل به داشتن مذهب یکی از ابعاد روح انسان است که در هر زمان و مکان او را به داشتن مذهبی وا می دارد.
ج) ناکامی های تبلیغات ضد مذهبی در طول تاریخ نیز شاهد دیگری بر این مدعاست.با تمام گستردگی این تبلیغات برای از بین بردن مذهب در بین انسان ها همچنان مذهب و دین در بین انسان ها وجود دارد .این مساله به خوبی نشان می دهد که مذهب ریشه در اعماق انسان ها دارد و لذا توانسته است خود را در برابر امواج شدید تبلیغات مخالف حفظ کند و اگر غیر از این بود باید تاکنون به کلی محو شده باشد.
د) گواهی دانشمندان بر فطرت مذهبی نیز شاهد دیگری بر این مدعا است .
ویلیام جیمز می گوید:
«من به خوبی می پذیرم که سرچشمه زندگی مذهبی دل است و قبول هم دارم که فورمول ها و دستور العمل های فلسفی مانند مطلب ترجمه شده ای است که متن اصلی آن به زبان دیگری است» (سیر حکمت در اروپا ج2 ص14)
ماکس مولر می گوید:
«دیرینه شناسی ثابت کرده است که پرستش خدای یگانه از قدیمی ترین ایام وجود داشته است»(پیام قرآن ج3 ص141)
حال شما می گویید اگر خداشناسی فطری انسانهاست چرا بعضی انسان ها خدا را قبول ندارند؟
پاسخ روشن است .
این گونه افراد با غرق شدن در فساد و فحشائ این معرفت فطری را در پشت پرده قرار داده و بین خودشان و فطرت خداشناسی حجاب افکنده اند. همان گونه که حس نیکی و حس دانایی در بسیاری از افراد به مرور زمان بی اثر می شود و دیگر برخی انسان ها تمایل به نیکی کردن و دنبال دانش رفتن ندارند ،حس مذهبی نیز در آنان با بی توجهی های پی در پی بی اثر میشود.
قرآن می گوید:
«هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد پرودگار خود را می خوانند اما همین که خداوند ناراحتی را از آنان برطرف می کند برای خدایشان شریک قائل میشوند»(روم33)
آیه شریفه متذکر می شود که دسته ای از انسان ها با غرق شدن در گناهان معرفت فطری خود را تحت الشعاع قرار داده اند اما وقتی در سختی ها قرار می گیرند این حجاب ها بر طرف شده و متوجه به خداوند می شوند اما پس از برطرف شدن مشکل دو مرتبه به وضعیت قبلی خود باز می گردند.
لذا حضرت امیر یکی از فوائد بعثت انبیائ را برطرف کردن حجاب از فطرت آدمیان بر می شمارد و می فرماید:
«خداوند رسولانش را در میان انسانها مبعوث ساخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنها فرستاد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها بخواهند »(نهج البلاغه خطبه1)
پرسمان اعتقادی