چگونه حضور قلب در نماز به دست می آید لطفا راهنمایی کنید؟
براى حصول حضور قلب، بايستى علل و اسباب آن را يافت و موانع آن را از بين برد.
علل و انگيزه هاى هجوم افكار دو نوع است: 1ـ خارجى، 2ـ داخلى.
عوامل خارجى پراكندگى افكار
امور خارجى مانند شنيدنى هايى كه به گوش مى رسد و يا ديدنى هايى كه در برابر ديده ظاهر مى شود و افكار انسان را به سوى خود جذب مى كنند و او را از چيزى به چيزى و از شاخه اى به شاخه اى ديگر سوق مى دهند. از اين رو، كسانى كه اراده قوى و همّت عالى داشته باشند، در برابر هجوم اين افكار چون كوه مى ايستند و دستخوش اوهام نمى شوند، ولى از آنجا كه بيشتر مردم، از داشتن چنين اراده و همتى محروم هستند، با اوهام و افكارى روبرو مى شوند و نمى توانند نيروى خيال خود را در يك جا متمركز كنند. براى مبارزه با هجوم اين افكار، بايد اسباب وانگيزه هاى آن را از بين برد. راه هاى مبارزه با آن عبارت است از:
1ـ دور كردن آنچه فكر انسان را مشغول مى كند، از جلو چشم و مكان نماز;
2ـ پرهيز از نماز خواندن در خيابان ها و معابر عمومى و جاهايى كه در معرض ديد قرار دارد;
3ـ پرهيز از نگاه كردن به اطراف;
4ـ نگريستن در حال قيام، به محل سجده;
5 ـ از همه مهم تر توجه به كسى كه در مقابل او قرار گرفته و تجسم عظمت معبود و كوچكى او.
عوامل داخلى پراكندگى افكار
علل داخلى پراكندگى افكار، از علل خارجى آن خطرناك تر است، از اين رو مبارزه با آن نيز سخت تر است زيرا كسى كه افكارش، دستخوش امواج شده و مرغ افكارش هر لحظه از شاخه اى به شاخه ديگر مى پرد و پيوسته در حال اضطراب به سر مى برد، افكارش در يك نقطه تمركز پيدا نمى كند.
براى مبارزه با پراكندگى افكار، راه هاى مناسب عبارت است از:
1ـ نمازگزار خود را به فهم معناى اذكار نماز وادار كند، تا معناى دقيق هر مطلبى كه به زبان مى راند، بفهمد و انديشه خود را به آن مشغول سازد، تا افكار پراكنده، در دلش جاى نگيرد;
2ـ پيش از تكبير، آخرت را ياد كند و ايستادن در عرصه هاى محشر و موقف حساب و كتاب را به يادآورد آنگاه وارد نماز شود و اجازه ندهد كه چيز ديگرى وارد قلب او شود;
3ـ درباره مسايلى كه قلب او را مشغول مى كند، نيك بينديشد، تا بتواند بفهمد همه آنها مانع كمال اوست;
4ـ اگر راه هاى ياد شده براى پاره اى از افراد كه خواسته هاى نفسانى بسيار نيرومندى دارند، مؤثر واقع نشود، راه اساسى، آن است كه ريشه شهوات از دل كنده شود; زيرا سبب اصلى همه اين پراكندگى افكار و تهاجم اوهام، يك چيز بيشتر نيست و آن حب دنياست. محبّت دنيا، سرسلسله همه گناهان است و كسى كه دلش را به محبّت دنيا مشغول ساخته و تمام توجهش به مال و منال است دنيا را براى دنيا مى خواهد و هرگز نمى تواند لذّت مناجات را درك كند.
5 ـ درك عظمت و هيبت خدا، سبب حضور قلب مى شود، در اين خصوص امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «وقتى كه حضرت على(عليه السلام) براى اقامه نماز مى ايستاد و مى فرمود: وَجَّهْتُ وَجْهيَ للذي فَطَر السَّمواتِ وَ الأَرضِ... رنگ چهره مباركش دگرگون مى شد، به گونه اى كه اين حالت از چهره او نمايان بود». مقصود از آيه مذكور، آن است كه بايد صورت، دل و عقل خويش را با تمام وجود، به سوى خداوند نمود بنابراين، نبايد احترام مالك دنيا و آخرت، در نزد انسان از حرمت پادشاهانى كه در اين دنيا از بندگان او هستند، كمتر باشد لذا در برابر عظمت خداوند، بايد مؤدب ايستاد و سپس اذكار نماز را كه سخن مقدس خداوند است، به نيابت از او تلاوت نمود. و نيز در نماز، سالك بايد توجه داشته باشد كه خداوند بزرگ به او روى آورده و سخن پاكش را از زبان او مى شنود.