بر اساس آموزه‌های عرفانی، آیا زمانی که انسان سر حال نیست، نباید نماز بخواند، حتی اگر قضا شود؟!

آنچه در پرسش مطرح شده است، در مورد مستحبات - آن هم در برخی شرایط – می‌تواند صحت داشته باشد؛ یعنی زمانی که انسان حال خوشی ندارد و نمی‌تواند حداقل ارتباط را با خدا برقرار کند، نباید خود را به مستحباتی چون نمازهای مستحب وادار کند. پیامبر اسلام(ص) در این زمینه می‌فرماید: «یَا عَلِیُّ إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلْ فِیهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُبَغِّضْ إِلَى نَفْسِکَ عِبَادَةَ رَبِّکَ إِنَّ الْمُنْبَتَّ یَعْنِی الْمُفْرِطَ لَا ظَهْراً أَبْقَى وَ لَا أَرْضاً قَطَعَ فَاعْمَلْ عَمَلَ مَنْ یَرْجُو أَنْ یَمُوتَ هَرِماً وَ احْذَرْ حَذَرَ مَنْ یَتَخَوَّفُ أَنْ یَمُوتَ غَداً»؛[1]‏ «اى على! این دین استوار و محکم است، پس روش و حرکت دینى تو باید با حوصله و مدارا باشد و عبادت خدا را در نظر خودت مبغوض و ناپسند نکن؛ مانند کسى که افراط و تندروى داشته پشت و کمر مرکب سواری‌اش را زخمى و رنجور کرده و در عین حال مسافتى را هم طى نکرده است. تو مانند کسى عمل کن که امید بقا و عمر زیادى را داشته باشد و ترس و خوف تو مانند کسى باشد که می‌ترسد فردا زنده نمی‌ماند».
«فاعمل عمل من یرجو ان یموت هرما»؛ یعنى در عمل داراى حوصله باش و عجله و شتاب نکن مثل کسى که امید بقا و عمر طولانى را دارد که هیچ عجله ندارد و کارها را با حوصله و بردبارى انجام می‌دهد. و یا به این معناست که فردی که چنین امیدى دارد و می‌خواهد این بدن را تا حدود هشتاد و صد سال نگه دارد، بدن را خیلى به رنج و زحمت نمی‌افکند و با روزه زیاد و شب‌زنده‌دارى و امثال این اعمال، بدن را لاغر و نحیف نمی‌کند. تو هم این طور باش.[2]
2. اما در مورد واجبات نمی‌توان چنین گفت؛ چرا که نمازهای واجب در هیچ حالی از انسان ساقط نمی‌شود. لذا شارع مقدس در حال غرق‌شدن نیز از انسان خواسته که نماز را با اشاره بجا آورد[3] و یا کسانی که در حال جنگ هستند نیز باید نماز خوف را بجا آورند.
با توجه به آنچه گفته شد، هرچند نتوان نمازهای واجب را به جهت خستگی و بی‌حالی در اول وقت خواند، ولی به هر حال واجب است نماز را پیش از خارج شدن وقت، بجا آورد حتی اگر این بی‌حالی و خستگی ادامه داشته باشد. اما در روایات و کتاب‌های فقهی نیامده است که به جهت بی‌حالی و یا خستگی می‌توان نماز را در وقتش نخوانده و بعدها که حالی حاصل شد، قضایش را خواند!
 
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 87، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ترجمه، موسوی همدانی، ج 67، 68، تهران، کتابخانه مسجد ولى عصر، چاپ اول، 1364ش‏.‏
[3]. ر. ک: کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات (الأشعثیات)، ص 48، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بی‌تا؛ شیخ مفید، محمّد بن محمد بن نعمان، المقنعة، ص 215، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.