اگر نماز شب بخوانم در طول روز به درسم لطمه وارد مى‏شود چه كنم؟

اگر انسان بخواهد نماز شب بخواند به درس روز لطمه وارد نمى‏شود به شرط اين كه شب‏ها يك مقدار زود بخوابد و شام را سبك‏تر ميل كند. شام را هر چه سبك‏تر ميل كنيد بهتر است. شما مى‏دانيد بدن دو وعده غذا بيشتر احتياج ندارد. به ما گفته‏اند اگر سير هستيد غذا نخوريد، در روايات آمده است در حال سيرى غذا خوردن استعداد را كم مى‏كند.

يكى از بيانات نورانى حضرت امير اين است كه‏ «لَمْ تَجْتَمِعَ الْفِطنَةُ و الْبِطْنَة؛ فطانت و هوشمندى با پُرخورى جمع نمى‏شود». پُرخور هرگز خردمند نمى‏شود، چرا؟ براى اين كه تمام تلاش و كوشش روح اين است كه اين غذاها را هضم كند و ديگر فرصت انديشيدن ندارد. درست مثل آن است كه شما يك انسان متخصص دانشمند را رفتگر كوى و برزن كنيد تا زباله‏ها را جمع كند.

اگر كسى بتواند استاد باشد چرا او را به رفتگرى وادار كنيم. روح انسان مى‏تواند استاد و مربى خوبى باشد، حيف است او را رفتگر جسم كنيم، بگوييم زباله‏ها را جمع كن. غذايى كه مى‏خوريم تا به مواد دفعى و زباله تبديل شود طول مى‏كشد. اين كار را كه بدن انجام نمى‏دهد؛ اين روح است كه باواسطه بدن اين كارها را انجام مى‏دهد.

روح يك سلسله قواى ادراكى دارد يك سلسه قواى تحريكى. قواى تحريكى روح نيز يك سرى ابزار فيزيكى دارد مثل معده و روده و ريه و قلب، ولى آن كه غذا را به صورت خون در مى‏آورد و عادلانه بين مو و ناخن و گوش و چشم و مژه تقسيم مى‏كند، نفس انسان است، روح آدم است.

خلاصه حيف است انسان روح خود را به رفتگرى وادار كند. وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «لا تَجْتَمِعُ عَزِيَمَةٌ وَ وَليمَةٌ».[1] يك وقت انسان اهل سورچرانى است، مى‏خواهد اين جا سور بخورد و آنجا سور بخورد، هر روز يك جا ميهمان باشد.

آدم سورچران اهل عزم نيست.

انسان تا مى‏تواند بهتر است دستش كنار سفره خودش باشد. اگر كسى بخواهد اهل عزيمت و جزء وارثان اولولعزم باشد، در همان رفت و آمد با ارحام هم مراقب است.

گاهى ميهمانى‏هايى پيش مى‏آيد كه عيبى ندارد انسان برود، اما اين كه سورچران باشد با اهل عزم بودن سازگار نيست. پس نماز شب انسان را از كار روز باز نمى‏دارد، به شرط آن كه انسان مراقب مسائل جنبى باشد.

خيلى از برنامه‏ هاى تلويزيون است كه انسان مى‏تواند نگاه نكند، همه سريال‏ها كه سودمند نيست. خيلى از جلسات و گفتن‏ها و شنيدن‏ها سودمند نيست. حضرت‏ امير عليه السلام به فرزندش فرمود: جوان! مبادا كارى كنى يا حرفى بزنى كه ديگران به تو بخندند. اين كار، تو را كوچك مى‏كند. اگر نيم ساعت به اذان صبح بلند شويد هم به نماز شب مى‏رسيد هم به نماز اول وقت؛ بعد هم كمى استراحت مى‏كنيد و به درس روز هم لطمه‏اى وارد نمى‏شود.

 

[1] ( 1). نهج البلاغه، خطبه 241.