اگر منظور از نماز راز و نیاز با خداست، چرا به فارسی نخوانیم؟!
مقصود اصلی از نماز «عبادت و بندگی» خداوند متعال است، اگر چه در این عبادت، راز و نیاز بنده با خالق و رب خود نیز صورت میپذیرد. و بندگی بدان شکلی است که معبود دستور میدهد و نه به آن شکلی که عبد میپسندد! که چنین عبادتی، عبادت خود است نه پروردگار.
شیطان نیز به خاطر همین نافرمانی و اختراع و اجتهاد در چگونگی عبادت از مقام قرب الهی رانده و اهل عذاب و جهنم شد. او که منکر وجود خداوند نگردیده بود، بلکه به خدا گفت: تو این عبادت سجده به آدم را از من بردار و من به گونهای دیگر تو را عبادتی میکنم که هیچ بندهای نکرده باشد! اما خداوند نپذیرفت. چرا که آن دیگر عبادت خودش بود و نه عبادت خداوند. عبادت یعنی اطاعت امر و نه فقط راز و نیاز.
البته دقت به این نکته ضروری است که وقتی باور و قبول کردیم که خداوند متعال علیم و حکیم است و نیازی هم به عبادت ما ندارد، بلکه بایدها، نبایدها و عبادات را به برای هدایت و رشد بندگان وضع کرده است، مشخص میشود که لابد حکمتها و آثار متعددی در قانون وضع شده وجود دارد که تغییر آن، نه تنها آن آثار را از بین میبرد، بلکه اساساً خروج از بندگی و اطاعت است.
به عنوان مثال یکی دیگر از حکمتهای اقامهی نماز به زبان عربی این است که بنده، به کمال بندگی آراسته شود و کمال بندگی را معبودی که خالق، علیم و حکیم است میتواند تبیین کند و نه خود عبدی که محدود و جاهل است.
از حکمتهای دیگر آن است که عبد در نماز هم چون یک نبی، کلام خدا را که افضل کلام است تکلم میکند و نه کلام خودش را و به نور کلام وحی منور میشود. خداوند متعال در بارهی همه سخنان پیامبر اکرم (ص) که انسان کامل و عبد خلص است میفرماید:
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهْوَى - إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى - عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى (النجم، 5،4،3)
و سخن از روى هوای [نفس] نمىگويد - نيست اين سخن جز آن چه بدو وحى مىشود - فرشتهای بس نيرومند او را تعليم داده است.
همهی بندگان خدا باید با تأسی به نبیاکرم (ص) چنین باشند تا به کمال رشد و سعادت برسند. اما چون چنین امری برای همهی بندگان میسر نیست، نماز توفیق و امکانی است که انسان بتواند در روز چند دقیقه، آن چه خداوند امر نموده را به همان شکلی که امر نموده به انجام رساند و در حین انجام آن، جز آن چه حق تعالی وحی نموده است را به زبان نیاورد. البته حکمتهای بسیار دیگری نیز وجود دارد.
اما، نکتهی قابل توجه دیگر آن است که یکی از معجزات قرآن کریم، همان ادبیات کامل، جامع و معجز گونهی آن است. باید توجه داشت که آن چه دارای اعجاز است، کلام وحی است و نه زبان عربی. لذا به هیچ وجه قابل ترجمهی دقیق به زبانهای دیگر نمیباشد و اگر با توضیحات و تفسیر نیز مقصود کلام تفهیم شود، بیان آن همه مطالب در نماز میسر نیست.
به عنوان مثال: در نماز سورهی حمد را تلاوت میکنیم. ترجمهی آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» چیست؟ در همهی قرآنها و زبان متداول ما چنین ترجمه شده است: «به نام خداوند بخشایندهی مهربان»، که ترجمهای [اگر چه تا حدودی گویا]، ولی کاملاً غلط است! چرا که:
اولاً: اگر چه در عربی به نام نیز «اسم» میگویند ولی معنای اسم، «نام» نیست. یک معنای اسم، نشانه است. ولی ما در فارسی «آیه» را نیز نشانه ترجمه میکنیم. پس چه فرقی با هم دارند؟
اسم در واقع علامتی است که به اصطلاح انسان و هر موجود دیگری به آن داغ شده است. یعنی همین که او را میبینی، متوجه میشوی که او خودش هیچ نیست. نبوده و پیدا شده، مخلوق، عبد و مروزق است و خالقی دارد قادر، علیم، حکیم، رازق ... و «بسم الله» یعنی این (مخلوق) فقط به نشانهی «الله» داغ شده است و نه به هیچ نشانهی دیگری. یعنی وجودش الله را معرفی میکند و آئینه تجلی اوست و نه هیچ اله و معبود کاذب دیگری را (مانند: بت، مادهی اولیه و ...).
ثانیاً کلمهی «الله» نیز اسم خاص است و قابل ترجمه نیست. چنان چه هیچ اسم خاص دیگری، هر چند با مسمی نباشد نیز ترجمه نمیشود.
ثالثاً ترجمهی «خداوند» به عربی «صاحب» است و نه «الله» و ترجمهی کلمهی «بخشنده» به عربی «جواد» است و نه «الرحمن» و ترجمهی «مهربان» نیز «رئوف» است و نه «الرحیم». پس، ترجمهی جملهی «به نام خداوند بخشایندهی مهربان» به عربی میشود: «بسم الصاحب الجواد الرئوف» که هیچ ربطی به «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد.
همین طور است بقیه کلمات. چنان چه ما در فارسی «حمد» را سپاس ترجمه میکنیم و معنای «شکر» نیز همان سپاس است و اگر از ما بپرسند که پس این دو واژه چه تفاوتی با هم دارند که در جایی «حمد» آورده میشود و در جایی دیگر «شکر»؟ پاسخ میدهیم: حمد نوعی شکر و سپاس توأم با پرستش است و بدین جهت فقط اختصاص به «الله» دارد. در حالی که شکر چنین نیست و ما شاکر مخلوقات نیز هستیم.
نکتهی قابل توجه دیگر آن که انسان فرصت زیادی برای راز و نیاز به زبان خود با خالق کریم و رب رحیم و مهربانش دارد. در روز میتواند 24 ساعت به زبان خود راز و نیاز کند، ولی نماز که والاترین عبادت است را باید به صورت کامل اقامه کند و کمال نماز به همان شکل و ترتیبی است که از جانب خداوند متعال امر شده و توسط نبی اکرم (ص) به ما ابلاغ شده است، نه آن شکلی که ما میسازیم.
جالب است که مدعیان اقامهی نماز به فارسی (یا هر زبان دیگری)، نه تنها تا به حال خود حتی دو رکعت نماز به فارسی نخواندهاند، بلکه وقتی به سراغ یک نتیجهی علمی (مثل فیزیک و شیمی و ...) و حتی یک نظریهی تثبیت نشده و غیر علمی (به ویژه در مباحث علوم انسانی) میروند، به دنبال کتابی به زبان اصلی و آن هم به قلم صاحب نظریه و یا مکتشف میگردند و میگویند ترجمه گویا نیست. اما وقتی نوبت به سخن خدا (قرآن) یا نماز میرسد، دگر اندیش، تنوع خواه، قرائت جدیدی، نظریه پرداز و ... شده و اقامهی نماز به فارسی را پیشنهاد میدهند!
هدف اصلی از تبلیغ این گونه انحرافها، تحریف همهی اسلام است. همین افراد خواهند گفت: مگر هدف از روزه، سلامت بدن نیست؟ پس چه اصراری به انجام آن در ماه مبارک رمضان است؟ هر کس هر وقت که توانست 29 یا 30 روز روزه بگیرد! سپس خواهند گفت: مگر هدف از حج، عبادت خدا و طواف به دور محوری (کعبه) که نشانهی خدا باشد نیست؟ پس هر کس میتواند در هر زمان و هر کجا سنگی بگذارد و به دورش بچرخد! ـ چنان چه یکی از همین مدعیان عدهای را فریب داده بود و برای انجام مناسک حج، آنها را به بیابانی در کرج برده بود - و در آخر نیز به همان نظریه متحجرانهی صدها سال پیش میرسند که:
عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست!
و در نهایت نتیجه میگیرند که فرقی بین مسلم و کافر نیست و بدینسان به نفی و تکذیب دین میپردازند. در حالی که عبادت، بندگی است و بندگی مستلزم «اطاعت» است. خدمت به خلق نیز اگر طبق امر خدا و برای خدا نباشد، عبادت نیست.