یک همکلاسی دارم نماز می خواند و به هر گناهی هم دست می زند و می گوید این دو (نماز و گناه) به هم ارتباطی ندارند
با توجه این که همکلاسی شما علاوه بر مرتکب شدن به گناه نماز هم می خواند جای شکر دارد و امیدواریم که آن نماز این قدر جاذبه داشته باشد که بتواند گناهان را ترک کند .
و این دو با هم ارتباط دارند . مثل اینکه شما بگویید :
پدر! من به حرف شما گوش می دهم و می ورم نان بخرم ولی یک لگد هم به در می زنم . بعضی از ما هم این جوری هستیم یعنی کار خوب را می کنیم و کار بد را هم انجام می دهیم و کار را خراب می کنیم . مثلا شما یک لباس بخری و مقداری هم اسید روی آن بریزی و بگوییم که این اشکالی ندارد .اسید جای خودش و لباس هم جای خودش است . مثلا بگویم که من این غذای سالم را می خورم و غذای ناسالم را هم می خورم و هر کدام جای خودش می رود . اگر شما غذای غیر بهداشتی بخوری به همه ی غذاهای سالمی که خوردی لطمه می زند . این هم یک وسوسه ی شیطانی است. شیطان خیلی باهوش است و ما را اذیت می کند . اولین کاری که شیطان می کند این است که نماز را از انسان می گیرد . انسان وقتی به سمت زشتی و گناه می رود اولین علامتش این است که انسان در نمازش کاهل می شود . این دلیل بر حقانیت است که این مسیر درست است . وقتی کار خلافی کردی خدا نماز را از تو می گیرد . یعنی خدا تو را به خانه اش راه نمی دهد. خدا حال عبادت را از ما می گیرد . خدا می فرماید که یک خانه هایی است که من اجازه داده ام نام من را در آنجا ببرند . یعنی خدا به بعضی از انسانها اجازه می دهد که نام او را ببرند . من که خودم را آلوده کرده ام ، خدا به من اجازه نمی دهد که نام او را ببرم . باید بروم و خودم را تمیز کنم. اگر بچه ای لباسش گِلی باشد پدر می گوید که لباست را عوض کن و بعد او را بغل می کند. اگر من می بینم عشق به نماز در وجودم هست یعنی اینکه هنوز دل من نمرده است و من زنده هستم و این را قدر بدانند.
اگر کسی بگوید که اصلا از نمازخوان ها خوشم نمی آید دیگر باید به قول حافظ بر او نماز کرد .
در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نَمُرده به فتوای من نماز کنید ،