معروف شد به شهید فهمیده آبیک
شهید بهمن بیگ زاده سوم آذر ماه 1349 چشم به جهان گشود. پدرش امرالله، کارگر و مادرش زینب، خانه دار بود. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند و پس از آن به عنوان بسیجی در سن 13 سالگی به جبهههای نبرد حق علیه باطل رفت و در هفتم اسفند ماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در عملیات خیبر در حالی که 13 سال و سه ماه و چهار روز سن داشت، شربت شهادت را نوشید ولی اثری از پیکر این شهید به دست خان ...
شهید بهمن بیگ زاده سوم آذر ماه 1349 چشم به جهان گشود. پدرش امرالله، کارگر و مادرش زینب، خانه دار بود. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند و پس از آن به عنوان بسیجی در سن 13 سالگی به جبهههای نبرد حق علیه باطل رفت و در هفتم اسفند ماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در عملیات خیبر در حالی که 13 سال و سه ماه و چهار روز سن داشت، شربت شهادت را نوشید ولی اثری از پیکر این شهید به دست خانوادهاش نرسید. شهید نوجوان آبیکی که او را میتوان «شهید فهمیده آبیک» نامید، کمسن و سالترین شهید استان قزوین و شهرستان آبیک است. پیکر این شهید بزرگوار پس از 32 سال دوری و چشمانتظاری به آغوش پدر و مادر پیرش و به شهر آبیک وطن خود بازگشت و در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.
پدر شهید میگوید: «در طی این 32 سال در مراسم تشییع پیکر شهدا شرکت میکردم و زمانی که سر بریده و تن پارهپاره شهدا را مشاهده میکردم دلم آرامش مییافت و با خود میگفتم تنها فرزند من نیست که در راه دین رفته است و فرزندان هزاران نفر این راه پرافتخار را رفتهاند و به مرور زمان از ناراحتی من کاسته شد. شب عملیات خیبر خواب دیدم کودک کوچکی در آغوشم است که خونآلود است احساس کردم که بهمن من است.» مادر شهید میگوید: «پسرم همیشه در نامههایش مینوشت یا زیارت یا شهادت که شهادت نصیبش شد و در پیشگاه الهی به مقام والایی دست یافت و زمانی که متوجه شدم پسرم در تفحص شناسایی شده و باز میگردد بارها خدا را شکر کردم که از چشمانتظاری مرا درآورد.»
بخشی از وصیت نامه شهید: «به نام الله، که زندگی من و مرگ همه ما در دست اوست. سپاس خدا را که جهان و جهانیان را و پیامبران را آفرید و آنها به ما آموختند که چگونه در راه خدا بکوشیم و چگونه با مستکبرین بجنگیم. همه محسوسات خود را کنار بگذارید و از همه جا بُریده، به سوی خویشتن برگردید و در غلاف وجود خود، فرو روید و به دقت بنگرید که گذشتهها رفته و آینده هم...و با خود زمزمه کنید که چه خواهیم شد و تا کِی حیات خواهیم داشت و عاقبت چه مرض و حادثه ای به سراغمان خواهد آمد و بالاخره چه روزی و با چه کیفیتی این قفس تن، خواهد شکست و مرغ محبوس روح، پرواز خواهد کرد ... و اما شما ای پدر و مادرم! بدانید و مطمئن باشید که من امروز، در راه جاودانها گام نهاده ام که انتهای آن -ان شاء الله- حکومت مستضعفین جهان است.»
خبرگزاری تسنیم