Notice: Undefined variable: view_ticker in /home/qunoot/public_html/Nojavan/Template/system/top-header.php on line 29
پیشخوان / متن کده
بهتر از کیمیا !

■ بهتر از کیمیا !

کیمیا یک علمی بوده است از شاخه های شیمی قدیم! توی این علم آدم یاد می گرفته است که مس کم ارزش را طلای ناب کند و یک پول حسابی به جیب بزند. البته تا آنجا که ما می دانیم این علم فقط توی شعر ها و داستان ها رایج بوده و هیچ استاد کاری را در تاریخ سراغ نداریم که واقعا کیمیا بلد بوده باشد.اما خب یک چیز هایی هستد که هم واقعا وجود دارند و هم از کیمیا بهتر اند.مثلا اگر آدم کاری بلد باشد که از همه ی پول های دنیا بیشتر بیارزد معلوم است که این کار  بهتر از کیمیا است. اتفاقا یکی از این کار ها بعد از هر نماز واجب دم دست همه ی ما است.تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها !

حضرت زهرا همه ی کار های خانه را خودشان انجام می دادند. کار های خانه هم در آن زمان نسبتا سخت بوده است؛ چراکه کار هایی مثل آب کشیدن از چاه و آرد کردن گندم با دسداس خانگی و پخت نان و.. همه کارهای خانه محسوب می شده است. امیرالمومنین علی علیه السلام وقتی این همه کار را بر دوش همسرشان دیدند ناراحت شدند؛ و به ایشان گفتند فاطمه جان اگر می توانی از پیامبر بخواه یکی از زنان برگزیده را که صلاحیت خدمتگذاری در خانه تو را دداشته باشد برای کمک به تو به خانه بفرستد.فاطمه سلام الله علیها هم به خاطر توصیه شوهرشان به خانه پیامبر رفت و آنچه ایشان گفته بود برای پیامبر گفت.

پیامبر علیه السلام فرمودند: فاطمه جان! همین حالا چیزی به تو هدیه می دهم که برای تو از همه دنیا بهتر است؛ بعد از هر نماز واجب، سی و چهار الله اکبر، و سی وسه الحمد لله و سی و سه سبحان الله بگو. انتهای این اذکار هم یک لااله الاالله بگو. این برای تو از آنچه خواسته ای و ازدنیا و آنچه در دنیاست بهتر خواهد بود.

1394/3/4 ساعت 11:00
کد : 17
دسته : حکایت,داستان,دانستنی ها
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
حکایت
احادیث
پیامبر
امام معصوم
مطالب مرتبط
نماز شب توی خانه ی غول!

■ نماز شب توی خانه ی غول!

علامه محمد تقی جعفری می گوید: یادم می آید من و نواب صفوی جوان که بودیم و هر دو تهجّد و شب زنده دارى و زیارت را دوست داشتیم . در حوزه نجف خدمت مرحوم آیت الله شیخ طالقانى شاگردی مى کردیم و از علاّمه امینى "صاحب کتاب الغدیر" درس ایمان و ولا ...
لبخند آخر مدرس!

■ لبخند آخر مدرس!

سر سجاده اش می نشیند نگاهش را دوخته روی  تربت کربلا و خاموش است.همه ی زندگی را توی سرش مرور می کند.می رود تا دورترین خاطره ها؛تا شش سالگی.تا سوزش ترکه ای که به بازویش خورد و او را آورد خانه ی پدر بزرگ.آورد به قمشه و بعد به اصفهان. جانش خسته ب ...
دین بی نماز چو زنبور بی عسل !

■ دین بی نماز چو زنبور بی عسل !

یثرب به احترام او مدینه نامیده شد. همه ی مهاجرین مکه به مدینه پناه آوردند. خبر خیلی زود بین قبایل مختلف پیچید و بزرگان و سران برای دیدار محمد آمدند.یکی از این بزرگان بعد از دیدار با پیامبر چنین پیشنهاد داد: من و قبیله ام همه مسلمان می شویم و همه ی دس ...
دیدگاه جدید