Notice: Undefined variable: view_ticker in /home/qunoot/public_html/Nojavan/Template/system/top-header.php on line 29
پیشخوان / متن کده
دزد نماز خوان!

■ دزد نماز خوان!

یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت که گرفتار دزدان شد و دار و ندار او و رفقایش را دزدیدند.

آن عالم می گوید : « من در بین اموالم کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود همه جا همراه خودم می بردمش برای همین دزد ها آن کتاب را هم دزدیدند.مانده بودم چه کار بکنم دست آخر یکی از دزد ها را کنار کشیدم و گفتم : من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید.به دردتان نمی خورد، اگر ممکن است آن را به من برگردانید .

دزد گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم.

گفتم: « رئیس شما کجا است ».

گفت: « پشت این کوه چادر زده است » .

با آن دزد همراه شدیم و به چادر  رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها  دارد نماز می خواند! موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:

« این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد ، اگر اجازه می دهید پسش بدهیم».

من به رئیس دزد ها گفتم: « نمی دانستم رییس دزدها هم نماز می خواند؟! نماز کجا؟ دزدی کجا؟ ».

گفت: هیچ عاقلی همه ی پل های پشت سرش را خراب نمی کند. درست است که من رئیس دزدها  هستم ولی آخر چرا آدم رابطهی خود را با خدا از بیخ قطع کند بالاخره باید یک راه آشتی را باقی گذاشت. فکر نمی کردم عالمی مثل شما بین کاروان باشد؛به احترام شما همه ی اموال را برمی گردانیم.

و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به سمت وطن روانه شدیم.

پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین – علیه السّلام – همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:

« مرا می شناسی؟ »

گفتم: « آری! »

گفت: راه آشتی کار خودش را کرد! من نماز را ترک نکردم خدا هم توفیق توبه به من داد. از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم.حالا هم افتخار زیارت امام حسین را پیدا کرده ام. خدا هوای همه ی بنده هایش را دارد.

1394/3/4 ساعت 10:56
کد : 13
دسته : حکایت,خاطره,داستان
لینک مطلب
کلمات کلیدی
داستان
نماز
مطالب مرتبط
فرماندهان بهشت

■ فرماندهان بهشت

مهدی در هر وضعیتی كه بود به محض رسیدن وقت اذان، آماده ی نماز می شد. توی سر دشت همرزم بودیم. جاده ها از لحاظ امنیت هیچ  تضمینی نداشت. گروهكهای ضد انقلاب روی همه ی جاده ها نفوذ داشتند.یادم هست حتی توی همین جاده ها هروقت  كه موقع نماز می شد ...
بهتر از کیمیا !

■ بهتر از کیمیا !

کیمیا یک علمی بوده است از شاخه های شیمی قدیم! توی این علم آدم یاد می گرفته است که مس کم ارزش را طلای ناب کند و یک پول حسابی به جیب بزند. البته تا آنجا که ما می دانیم این علم فقط توی شعر ها و داستان ها رایج بوده و هیچ استاد کاری را در تاریخ سراغ نداری ...
همیشه اول وقت!

■ همیشه اول وقت!

عده ای از اقوام  حضرت رضا عليه ‏السلام از شهری دیگر به ملاقات ایشان میامدند. امام براي استقبال از خانه خارج شدند و به سمت  بیرون شهر حرکت کردند. در ميان راه، وقت نماز رسید.حضرت کنار راه ایستادند و به يكي از همراهان  خود فرمودند: ...
دیدگاه جدید