نقش مستقیم نماز در عدالت اجتماعی

(12:26) 18 فروردین 1395
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

منبع: آينه‏ ها در کوير

تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز

تأثير مستقيم نماز در ايجاد عدالت اجتماعي

در اين قسمت، سعي مي‏کنيم در حد امکان، عواملي را که در ايجاد عدالت اجتماعي مؤثرند و يا مانعي در ايجاد عدالت اجتماعي هستند، ذکر کنيم.

 

ايستادگي در برابر ظلم و ظالمان

يکي از فضيلت‏هاي بسيار مهم که در برقراري عدالت اجتماعي نقش مهمي ايفا مي‏کند، ايستادگي در برابر ظالمان و مبارزه با ظلم است براي درک اهميت اين موضوع، تنها به يک جمله از سرور آزادگان جهان، حضرت‏سيدالشهداء عليه السلام اشاره مي‏کنيم. ايشان مي‏فرمايد:

انّي لا أري الموت الاّ السّعادة و الحياة مع الظّالمين الاّ بَرَما.

من مرگ را جز سعادت و خوشبختي و زندگي با ستمکاران را جز ذلت و خواري نمي‏بينم.

و مي‏بينيم که آن حضرت در اين راه جان خود را فدا کردند تا پايه ي حکومت ظالمي را که هدفش نابودي اسلام‏ بود،- و بلکه ‏پايه ي حکومت همه ي ظالمان تاريخ را- به لرزه درآورد. بعد از درک اهميت اين موضوع

 بايد ببينيم که نماز چگونه مي‏تواند در اين زمينه مؤثر باشد.

نماز ارتباط با خالق هستي و سرمنشأ قدرت است. نمازگزار با اعتقاد به اين که با خداوند متعال، اين سرچشمه ي قدرت و توانايي،ارتباط دارد، بقيه ي قدرت‏ها را در مقابل قدرت خدا ناچيز، بلکه هيچ مي‏بيند و اين اعتقاد و ارتباط نيرويي در او به وجود مي‏آورد که از هيچ قدرت ظاهري نمي‏ترسد و با شجاعت در مقابل هر گونه ظلمي ايستادگي مي‏کند.

از طرف ديگر، در روايات ائمه‏ عليهم السلام، احاديثي درباره ي فضيلت‏هاي سجده بر تربت امام حسين‏ عليه السلام مي‏بينيم؛ از جمله امام صادق‏ عليه السلام فرموده‏اند:

في طين الحسين عليه‏السلام الشفاء من کلّ داءٍ و هوالدواء الاکبر[1]

تربت مقدس امام حسين‏ عليه السلام شفاي هر دردي است و آن دواي اصلي و حقيقي است.

هم‏چنين در روايات ديگر مي‏خوانيم:

السّجود علي طين قبر الحسين‏ عليه السلام ينوّر الي ‏الارض السّابعة و من کان معه سبحة من طين قبر الحسين‏ عليه السلام کتب سبحاً و ان لم يکن يسبح بها.[2]

با سجده بر تربت مقدس امام حسين‏ عليه السلام نوري براي نمازگزار حاصل مي‏شود که تا زمين هفتم را روشن مي‏سازد و کسي که با او يک دانه تسبيح از تربت پاک امام حسين‏ عليه السلام باشد او جزء تسبيح‏کنندگان محسوب مي‏شود، اگرچه با آن، تسبيح نکرده باشد.

اين تأکيد بر قداست تربت امام حسين‏ عليه السلام براي سجده، در واقع نوعي احترام به مقام شهيد و ترويج فرهنگ شهادت‏طلبي است. اگر فرهنگ شهادت‏طلبي در ملتي رواج يابد، هيچ ستمکاري، هر چند قدرت ظاهري فراواني داشته باشد، نمي‏تواند آن ملت را به زانو درآورد و در مقابل آن مردم، عاجز و ناتوان خواهد بود.

[1] بحارالانوار / ج 98 / ص 123 / به نقل از ديدار با محبوب / رحمت‏اللّه نوري قمشه‏اي.

[2] من لا يحضره الفقيه / به نقل از ديدار با محبوب / رحمت‏اللّه نوري قمشه‏اي.

 

اطاعت از ولايت و رهبري

يکي از عوامل کليدي براي نيل به هدف مقدسِ ايجاد عدالت اجتماعي در جامعه، قدرت مردمي رهبر جامعه براي مقابله با نابساماني‏ها است، و نماز اين قدرت مردميِ رهبري را تقويت مي‏کند. در روايات مي‏خوانيم که نماز بي‏ولايت قبول نمي‏شود. امام باقر عليه السلام مي‏فرمايد: «اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولايت.»

زرارة از امام سؤال کرد: «کدام يک از اين‏ها افضل است؟» امام فرمود: «ولايت و رهبري امام معصوم‏ عليه السلام و جانشينان آنان که فقها هستند.» براي اين که ولايت و رهبري، کليد نماز و زکات و روزه و حج است‏ و ولي و حاکم عادل ‏اسلام،حجت‏ آن‏ چهار حکم‏الهي‏ديگر است.[1] .

با توجه به اين حديث و احاديث ديگر در اين زمينه، مي‏بينيم که نماز چه نقش مهمي در تقويت رهبري دارد. اين امر به برپايي حکومت عدل کمک شاياني مي‏کند و به نوبه ي خود، سر منشأ اصلاحات اجتماعي ديگر مي‏شود

[1] سفينةالبحار / به نقل از ديدار با محبوب / رحمت‏اللّه نوري قمشه‏اي.

 

نقش نماز در اصلاحات اجتماعي، سياسي و فرهنگي

- محمدرضا خادميان

مهم‏ترين و قوي‏ترين و بلکه تنها عامل و اهرمي که مي‏تواند در مقابل کج‏روي‏هاي اصلاحات بايستد، عامل معنويت شريعت مقدس است.

در اين ميان، آن چه اهميت قابل توجهي دارد، نماز و نمازگزاران است، تا آن جايي که اميرمؤمنان‏ عليه السلام مي‏فرمايد: «بعد از ايمان به خدا چيزي در حد نماز نيست.»

متن بالا قسمتي از مقدمه ي کتاب «نقش نماز در اصلاحات اجتماعي، سياسي و فرهنگي» بود.

اين کتاب از سه بخش تشکيل شده است:

فصل اول، درباره ي نقش نماز در اصلاحات اجتماعي (نماز و جلوگيري از پراکندگي‏ها، نماز و آزادي، نماز و مراعات حقوق ديگران، و نقش نماز در استقلال جامعه است.)

 فصل دوم، به نقش نماز در اصلاحات فرهنگي (شامل نماز و استعانت از خداوند، نماز و اعتدال جوانان، نماز و واقع‏بيني، و نماز و شوکت مسلمانان) مي‏پردازد.

فصل سوم، مربوط به نقش نماز در اصلاحات سياسي مي‏شود و شامل نماز و پيوند آن با ولايت، نماز و امور مالي و نماز در سياست اسلامي است.

اينک به قسمت‏هايي از اين نوشته توجه مي‏کنيم که از بخش دوم، يعني «نقش نماز در اصلاحات فرهنگي» انتخاب شده است.

نقش نماز در اصلاحات فرهنگي

فرهنگ مجموعه‏اي از عقايد و باورهاي دروني است که در قالب آداب و رسوم نمود پيدا مي‏کند. فرهنگ زمانه در هر زمان و عصري منشأ بسياري از حرکات و جريانات مرسوم زمان خود است.

 فرهنگ گاه تا حدود وسيعي ادامه مي‏يابد و ريشه در دين و آيين مي‏دواند. به‏عنوان مثال، قرآن کريم در مواردي از فرهنگ معاصر متأثر شده است. وجود نمونه‏هايي مانند احکام امضايي اسلام، کمک گرفتن از تشبيهات رايج بين عرب، به کار بردن الفاظي قرضي و عجمي، به کار بردن واژه‏هايي چون جنّ و مجنون و چشم‏زخم و... که ريشه در فرهنگ آن زمان دارد، از اين نمونه‏ها است.

فرهنگ از آن جايي که سرچشمه ي حرکات است، نقش به سزايي در پيشرفت يا پسرفت جامعه دارد. از اين رو است که جامعه اگر پاي‏بند خرافات دروغين و فرهنگ پوچ و تحميلي باشد، هر روز بيش از پيش  به سوي ضلالت و نيستي پيش مي‏رود و بالعکس، اگر اين زاويه از جامعه صواب باشد، جامعه در مسير مستقيم و صعود پيش مي‏رود.

شاهد و نمونه عيني آن، فرهنگ زمانه ي خود ما است. روزگاري جوانان ما با فرهنگ استعماري و غربي رنگ گرفته بودند و عاري از هر گونه مسؤوليت و تعهد بودند؛ اما روزگاري هم آمد که فرهنگ ما، منطبق بر فرهنگ اسلامي و ديني شد و جوانان غيور و سلحشور اين وادي با فرهنگ، حماسه‏ها و شورها آفريدند و شعرهاي حماسي در شعورهاي احساسي سرودند. و از اين قبيل است حال عرب جاهليت بعد و قبل از ظهور اسلام.

فرهنگ را بايد جزء امور لاينفک براي هر جامعه‏اي دانست، لکن بحث در اصلاح و پيشرفت آن است. به قول صائب تبريزي:

 

غفلت نگر، که پشت به محراب کرده‏ايم

در کشوري که قبله‏نما، موج مي‏زند

 در اين بخش از نوشتار بر آنيم که نقش نماز را در اصلاح فرهنگ تعقيب کنيم.

 

نماز و فرهنگ استعانت

مسلماً در هر جامعه‏اي، شرايطي به وجود مي‏آيد که مستلزم پايداري و مقاومت است و در اين رهگذر بايد به چيزي استعانت جست، استعانت جستن به چيزي ماوراي علل ظاهري، عامل ظفر و رهايي ‏است، چرا که بعضي‏ اوقات، شرايطي به وجود مي‏آيد که عوامل طبيعي ديگر راهگشا نيستند. اين ‏جا است که ماديوّن تسليم مي‏شوند و فرياد نمي‏دانيم ‏و ناتوانيم سر مي‏دهند؛ اما مؤمنان در چنين اوضاعي، به معدن ذات الهي پناه مي‏برند و پايداري مي‏کنند.

 

حافظ از دست مده دولت اين کشتي نوح

ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت

 

خداوند رحيم در قرآن کريم به نماز به‏ عنوان معين اشاره مي‏کند:

يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلاة.[1] .

اي کساني که ايمان آورديد، از نماز و صبر ياري و کمک بجوييد.

کما اين که در روايات آمده است: «اميرالمؤمنين، علي‏ عليه السلام هر گاه مسئله مهمي برايشان رخ مي‏داد، به نماز مي‏ايستادند و اين آيه را تلاوت مي‏کردند.[2] .

مرحوم امين‏الاسلام طبرسي- رحمة اللّه تعالي- در ذيل آيه ي مورد بحث مي‏فرمايد:

... و بالصلاة لما فيها من الذکر و الخشوع للّه و تلاوة القرآن الّذي يتضمن ذکر الوعد و الوعيد و الهدي و البيان و ما هذه صفته يدعو الي ‏الحسنات و يزجر عن السيئات.

و اما امر به صلات به اين خاطر است که صلات مشتمل بر ذکر و خشوع براي خداوند متعال و تلاوت قرآن کريم است؛ قرآني که متضمن ذکر وعده‏ها و وعيدها و هدايت و بيان آن چيزهايي است که به حسنات فرا مي‏خواند و از سيئات و زشتي‏ها باز مي‏دارد.[3]

البته نماز بايد سازنده باشد تا بتوان از آن استعانت جست و مشمول «ان الصّلاة تنهي عن‏الفحشاء و المنکر»[4]  شد.

نماز با توجه، انسان را به ياد قدرت بي‏نهايت مي‏اندازد و غير او را هر چه باشد کوچک جلوه مي‏دهد. مهر او را در دل زياد مي‏کند؛ روحيه را تقويت مي‏کند؛ از وابستگي‏هاي مادي انسان مي‏کاهد و همه ي اين آثار در برابر مشکلات براي انسان کارساز است.[5] .

پيش‏تر گذشت که حضرت امير عليه السلام در مهمات و شدائد، به حصن حصين نماز، پناهنده مي‏شدند. اين رفتار اميرمؤمنان‏عليه السلام براي همگان در تمامي اعصار و اقطار حجت است.

ابن خلکان در تاريخ خود، در شرح حال شيخ‏الرئيس مي‏نويسد:

و کان اذا أشکَلتْ عليه مسألة توضّا و قصد المسجد الجامع و صلّي و دعا اللّه (عزّ و جلّ) ان يُسَهّلها عليه و يفتح مغلقها له.

چون بر بوعلي سينا مسأله ي مشکلي پيش مي‏آمد، برمي‏خاست و وضو مي‏ساخت و قصد مسجد جامع مي‏کرد و نماز مي‏گزارد و خدا را مي‏خواند که آن مسأله ي مشکل را بر وي آسان کند و آن بسته و پوشيده را به رويش بگشايد.[6]

از آن چه گذشت معلوم و مسجّل مي‏شود که نماز را بايد چون کهفي دانست‏ که ‏بدان پناه برد و در پيشرفت‏ امور بدان استعانت جست.

شايد بتوان گفت که گذشته از بُعد معنوي و حقيقي نماز و پرستش و عبادتي که مخلوق براي خالق مي‏کند، سرّ اين که امام حسين‏ عليه السلام و پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميدان جنگ و کارزار اقامه ي نماز مي‏کردند و يا آن نماز نشسته‏اي که ام المصائب، زينب کبري (س) در شام غريبان کربلا خواند، همين استعانت و ياري جستن از نماز بود.

مطلب ديگري که بايد به آن توجه داشت اين است که مرتبه‏اي از استعانت در آيه ي شريفه ي «اياک نعبد و اياک نستعين»[7]  تبلور يافته است. همان طوري که بر اهل ذوق و ادب پوشيده نيست، تقديم مفعول در اين کريمه، بر فعل، مفيد حصر است، و خداوند متعال، بدان وسيله از لسان عبد اعلام مي‏دارد که تنها استعانت و مدد از جانب خداوند است و ديگران دخلي در اين موضوع ندارند.

توضيح بيش‏ تر آن که: «حصر عبادت و استعانت در خداي سبحان گاهي تنها در محدوده ي لفظ و مفهوم است و گاهي فراتر از آن و همه ي شؤون اعتقادي، اخلاقي و عمليِ گوينده ي اياک نعبد و اياک نستعين، را در بر مي‏گيرد.

راه آزمودن استعانت راستين اين است که انسان همه ي شؤون هستي خود را محاسبه کند. اگر در هيچ يک از شؤون خود به غير خدا تکيه نکرد، او در نماز نيز صادقانه و به حق مي‏گويد: «اياک نعبد و اياک نستعين. اما اگر در هر پيشامد، ابتدا به غير خدا نظر داشت و پس از سرخوردگي و نااميدي، از همه ي راه‏ها، به فکر دعا و نيايش افتاد. معلوم مي‏شود او در نماز و دعا نيز صادق نيست و اگر در بين دعا نيز عاملي او را فريب دهد، دست از نيايش برمي‏دارد.»[8]

استعانت به معناي واقعي آن بسيار راهگشا است، و اين معنا نيز حاصل نمي‏شود مگر در سايه ي استعانت واقعي، يعني از غير خدا بريدن و به درگاهش التجا بردن، از اين رو است که در روايات، از ظلم کردن به کسي که دادرسي به غير خداوند متعال ندارد،شديداً نهي شده است

امام باقر عليه السلام مي‏فرمايد:

لمّا حضر علي بن الحسين‏ عليه السلام. الوفاة ضمّني الي صدره، ثم قال: يا بني! اوصيک بما اوصاني به أبي عليه السلام حين حضرته الوفاة و بما ذکر أن أباه أوصاه به، قال:

يا بني! ايّاک و ظلم من لايجد عليک ناصراً الاّاللّه.»[9] .

هنگامي که وفات پدرم‏ عليه السلام نزديک شد، مرا به سينه‏اش چسباند و چنين وصيت فرمود: اي پسرکم! سفارشت مي‏کنم به همان که پدرم هنگام وفاتش بدان مرا سفارش کرده بود و آن اين که فرمودند: از ظلم کردن به کسي که ناصر و ياوري جز خداوند متعال ندارد بپرهيز و بر حذر باش.

در تحليل و توضيح اين بيان وزين بايد گفت:

«از وصاياي امامان معصوم‏ عليهم السلام به عزيزترين بازماندگانشان در آستانه ي ارتحال، پرهيز از ستم به مظلوماني است که پناهگاهي جز خدا براي خود نمي‏بينند و اولين برقي که در ذهنشان مي‏جهد برق استعانت از خداي سبحان است و قلب خود را به فکر استعانت از بيگانه نمي‏آلايند. ايّاک و ظلم من لايجد عليک ناصراً الاّللّه. چنين متوکلي چون دعايي خالص دارد، يقيناً دعايش مستجاب است. آه مظلومِ بي‏پناه، بي‏هيچ مانعي تا ساحت مقدس ربوبي بالا مي‏رود، و از اين رو است که حضرت امام حسن‏ عليه السلام در خردسالي در پاسخ به پرسشي درباره ي فاصله ي زمين و آسمان فرمودند:

دعوة المظلوم و مَدُّ البصر

اگر پرسش تو درباره ي فاصله ي زمين با آسمان ظاهري است، تا آن جا که چشم مي‏بيند، و اگر از غيب آسمان‏ها مي‏پرسي، دعا و آه مظلوم که تا ساحت ربوبي پيش مي‏رود. اگر کسي، جز از خدا چيزي طلب نکرد به يقين خداوند ناصر او است.»[10] .

خلاصه آن که بايد استعانت جست؛ آن چنان استعانتي که مظلوم و مضطري که راه و ياري جز خداوند ندارد، مي‏جويد. جامعه ي مسلمانان براي رسيدن به کمال و فضائل بايد استعانت بجويند و فرهنگ نماز عهده‏دار اين معنا است.

پايان اين بخش را با اعتراف يک دانشمند شرقي پايان مي‏دهيم:

«مهاتما گاندي فقيد که پس از بودا بزرگ‏ترين پيشواي هندوستان بود، چنان چه از نيروي استقامت بخش دعا و عبادت الهام و مدد نمي‏گرفت، به طور يقين از پا درآمده بود. من اين مطلب را از کجا مي‏دانم؟ از آن جايي که خودش مي‏گفت: اگر دعا و نماز نبود، من مدت‏ها قبل ديوانه و مجنون شده بودم.»[11] .

نقش اصلاح‏گرايانه ي نماز در اين بخش مي‏تواند بسيار شگرف و ژرف باشد. شگرف باشد از اين جهت که اکسيري است که مس ناکارآمد وجود را چون طلا قيمتي و با ارزش مي‏کند و موجب پايداري مي‏شود، و اما ژرف و عميق است از اين رو که بايد از پوسته ي نماز گذشت‏ و به‏باطن نماز رسيد، و آن تفسيراستعانت است. گويي نماز عصايي پولادين و آب‏ديده است که هر که بر آن تکيه زند، به عافيت و سلامت مي‏تواند طي طريق کند، و الا پيروز معرکه، مشکلات و شدائد است. از اين رو نماز نقش مهمي در اصلاح جامعه دارد.

[1] بقره / 153.

[2] تفسير نور / ج 1 / ص 120.

[3] تفسير مجمع‏ البيان في تفسير القرآن / ج 1 / ص 432.

[4] عنکبوت / 29.

[5] تفسير نور / ج 1 / ص 121.

[6] سيماي فرزانگان / رضا مختاري / ص 171.

[7] حمد / 5.

[8] تفسير تسنيم / ج 1 / ص 446.

[9] ميزان‏الحکمة / ج 2 / ح 11431.

[10] تفسير تسنيم / ج 1 / ص 447.

[11] کيفر گناه / حجت‏الاسلام سيد هاشم رسولي محلاتي /به نقل از آيين زندگي / ص 185

مولف: يونس باقري و حسين حداد

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان