در يکي از سفرهاي خارجياش وقت نماز ظهر، ماشين را کنار يک پارکينگ نگه داشت و همانجا نماز خواند. مردم که تعجب کرده بودند، دورش جمع شدند
زندگیاش مثل آدمهای دیگر بود. هم خوب درس میخواند و هم خوب تدريس ميكرد و هم از تفریحش کم نمیگذاشت. شده بود استاد