اسرار رکوع

در اين رکوع اسراری نهفته که همچون دیگر کارهاي نماز، ريشه آن را در معراج پیامبر(ص) می­توان یافت. در نمازی كه پيامبر گرامي(ص) در معراج گزارد، پس از ركوع به او خطاب رسيد: "به عرش من بنگر! " او می­فرماید: "به عرش الهي چنان نگريستم كه بي‌هوش شدم. پس از ديدن آن عظمت، به من الهام شد که بگويم: سبحان ربي العظيم و بحمده. هنگامي که اين ذكر را گفتم، از آن حالت بي‌هوشي بيرون آمدم. سپس با الهام‌هاي پياپي هفت بار آن را گفتم. آن‌گاه به خود آمدم و به حال عادي بازگشتم. "

(13:49) 14 بهمن 1402
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

اسرار رکوع

در نماز به دستور خداوند بزرگ به رکوع می­رویم:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا.[1]

اي ايمان آورندگان! رکوع کنيد!

در اين رکوع اسراری نهفته که همچون دیگر کارهاي نماز، ريشه آن را در معراج پیامبر(ص) می­توان یافت. در نمازی كه پيامبر گرامي(ص) در معراج گزارد، پس از ركوع به او خطاب رسيد: "به عرش من بنگر! " او می­فرماید: "به عرش الهي چنان نگريستم كه بي‌هوش شدم. پس از ديدن آن عظمت، به من الهام شد که بگويم: سبحان ربي العظيم و بحمده. هنگامي که اين ذكر را گفتم، از آن حالت بي‌هوشي بيرون آمدم. سپس با الهام‌هاي پياپي هفت بار آن را گفتم. آن‌گاه به خود آمدم و به حال عادي بازگشتم. "[2]

امام صادق(ع) می فرماید: "هر بنده‌اي که براي خدا به حقيقت ركوع كند، خداوند او را به نور جمال خود بيارايد و در سايه كبرياي خود جاي دهد و بر او جامه برگزيدگان را بپوشاند. نخست ركوع است و آن‌گاه سجود. هر كس معنا و حقيقت اولي را به جاي آورد، شايستگي دومي را مي‌يابد. در ركوع، ادب عبوديت تحقق مي‌يابد و در سجود، قرب به معبود. كسي كه به نيكي ادب نگزارد، سزاوار قرب نگردد. پس ركوع كن، همانند كسي كه با قلب خويش براي خدا خضوع مي‌ورزد و زير سلطه او، خاکسار و بيمناك است. در اين ميان، اندام‌هاي خود را از حركت‌هاي بيهوده حفظ كن و مگذار كه در ميان نماز به جز آن چه بايد، به کار و حالتي مشغول شوند. "[3]

امام خمینی در این زمينه مي‌نويسد: "نظر كن‌ اي عزيز! به عظمت سلوك سَرورِ كل و هاديِ سبل كه در حال ركوع كه نظر به مادون خود است، نور عرش را بيند. و چون نور عرش در نظر اوليا جلوه ذات است بي‌مرآت، تعيّن نفسي از ميان برود و حالت غشوه و صحق دست دهد. پس ذات مقدس به عنايات ازلي از آن وجود شريف دستگيري فرمود و با الهام حبّي، تسبيح و تعظيم و تمجيد را به آن ذات مقدس تلقين فرمود تا پس از هفت مرتبه به عدد حجب و عدد رتبه‌هاي انسان، به خود آمد و حالت صحو براي او دست داد و در جميع نماز معراج، اين احوال دوام داشته است. "[4]

بر پايه سخن امیرالمؤمنین(ع) تأويل "كشيدن گردن در ركوع" این است: به خدا ایمان دارم، هر چند گردنم زده شود: "آمَنْتُ بِكَ وَ لَوْ ضُرِبَتْ عُنُقِي".[5]

نپیچم سر ز فرمانت به تیغم گر زنی هر دم

مرا جان بهر آن باید که قربان رهت گردم

این تسبیح و ادب به صورت خم شدن در برابر خدای عظیم، نمود مي‌يابد. ذكر مستحب ركوع نيز با همين تأويل تناسب دارد: "اللَّهُمَّ لَكَ رَكَعْتُ، وَ لَكَ أَسْلَمْتُ، وَ بِكَ آمَنْتُ، وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، وَ أَنْتَ رَبِّي، خَشَعَ لَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي ‏وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي و عِظَامِي وَ مَا أَقَلَّتْهُ قَدَمَايَ غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لَامُسْتَكْبِرٍ وَ لَامُسْتَحْسِرٍ، سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه‏: بارخدايا! برايت رکوع گزاردم و تسليم شدم. به تو ايمان آوردم و بر تو توکل کردم؛ که تويي خداوندگارم. قلب و گوش و ديده و مو و پوست و گوشت و خون و مغز و پي و استخوانم و هر چه روى دو پاى خود مى‏كشم، در برابر تو خاشع و خاكسار است، بى ‏آن كه ابا ورزم يا سر نخوت برفرازم و يا خستگى را بهانه سازم. منزه است خداوندگار بزرگ من و او را سپاس مي‌گويم. "[6]

بدین سان، به قدر نیستی تو، هستی حق برايت جلوه کند. اگر تو نباشی و بتوانی خود را نبینی، او باشد[7] و می­توانی او را ببینی. هر اندازه که هنوز خود­بینی و خود­خواهی در تو باشد، از دیدن او محرومی.

از هستی خویش تا که غافل نشوی

هرگز به مراد خویش واصل نشوی

از بحر ظهور تا به ساحل نشوی

در مذهب اهل عشق کامل نشوی

هنگامي که نمازگزار با توجه به این عظمت  اهمیت نماز، به رکوع ­رود، خداوند به فرشتگان می­فرماید: "آیا نمی­بینید که چگونه در برابر شکوه عظمتم، تواضع کرده است؟ ‌اي فرشتگان! شما را گواه مي‌گيرم که او را در عظمت خداوندی خود بزرگي خواهم بخشید.‌"[8]

 

تأویلِ برخاستن از رکوع:

مؤمن برای ادب، کمر به رکوع خم می­کند. ادب این است که انسان خودش را در برابر هستی­بخش چيزي به شمار نياورَد. هنگامي که وي پس از رکوع، کمر راست می­کند و برای گفتن تکبیر قیام مي‌نمايد، نشان از آن دارد که از نیستی به هستی رسیده و خداوند به او اجازه فرموده که پس از نیستی، در رکوع به هستي دست يابد و توان تکبیرگويي داشته باشد. امیر مؤمنان(ع) می­فرماید: "هنگامي که می‌گویی: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ،‏ تأویلش این است: شکر خدایی را که مرا از نیستی بيرون کرد و هستی بخشید. "[9]

در این ذکر، سَمِعَ به معنای شنیدن ظاهری نیست؛ زيرا خداوند هر صدایی را می­شنود. در اين جا، شنيدن به معنای اجابتِ دعاي کسی است که او را حمد و ستایش می­کند.

از اسرار دیگر برخاستن از رکوع، آن است که در سخن امام حسن عسکری(ع) آمده است: "هنگامي که نمازگزار سر از رکوع برمی­دارد، خداوند به فرشتگان می‌فرمايد: ‹گواه باشید که زیباترین فرجام را برای او رقم مي‌زنم و او را به سوی بهشتم روانه مي‌سازم. "[10]

 

پی نوشت ها

 

[1]. حج: 77.

[2]. روح الله خمینی، سر الصلاة، ص95؛ آداب الصلاة، ص351.

[3]‏. مصباح الشريعه، ص89.

[4]. روح الله خمینی، آداب الصلاة، ص351.

[5]. بحار الانوار، ج‏82، ص: 116

[6]. الكافي، ج‏6، ص165.

[7]. فیض کاشانی، اسرار الصلاة، ص82.

[8]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص78

[9]. بحار الانوار، ج‏81، ص254

[10]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص79

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان