Notice: Undefined variable: view_ticker in /home/qunoot/public_html/Nojavan/Template/system/top-header.php on line 29
پیشخوان / متن کده
طلوع صبح

■ طلوع صبح

طلوع صبح فتادم به محضر دادار

که با نماز بشویم زلوح دل زنگار

پس از اقامه و تکبیر گشت لبهایم

به ذکر بسمله و حمد و سوره گوهر بار

شروع حمد نمودم که در همان آغاز

به فکر خانه خریدن زدم به شهر و دیار

به نستعین چو رسیدم به هر محله و کوی

هر آنچه خانه ی نو بود کردمی دیدار

به مستقیم یکی خانه را پسندیدم

ولیک بود برایم خرید آن دشوار

هنوز بود صِراطَ الذینَ در دهنم

که پول غرض گرفتم زدوستان بسیار

پس از ادای ولا الضالّین به پول کلان

شدم به محضر شصت و چهار راهسپار

به لفظ قل که رسیدم نوشتم این جمله

که ثبت با سند آمد برابر آخر کار

همین که لفظ احد گشت بر لبم جاری

اتاقها همه شد رنگ از در و دیوار

هنوز لفظ صمد را نگفته بودم  من

که شد اساس کشی بر فراز دوشم بار

به لم یلد که رسیدم اثاث را چیدم

به هر اتاق منظم چو طلعت دلدار

چه خانه ای که مرا برد در وَلَم یُولَد

به عالمی که نگنجد به فکر یا گفتار

چو در رکوع شدم خم به فکر افتادم

که چند قالی کاشان بیارم از بازار

به سجده فرش  خریدم به خانه آوردم

که بود هر گل آن هم چو باغ عارض یار

چو گفتم اشهد ان لا اله الا الله

به فکر دادن صور اوفتادم یکبار

به عبدُهُ و رسولُه تمامی فامیل

شدند وارد کاشانه ام ز خُرد و کبار (بزرگان)

هنوز بر دهنم بود نغمه صلوات

که گشته سینه ام از شادی و خوشی سرشار

پس از سلام به یاد نماز افتادم

عجب نمازی، قبول حضرت دادار

1394/3/6 ساعت 10:07
کد : 26
دسته : شعر
لینک مطلب
کلمات کلیدی
شعر
نماز
دیدگاه جدید