بابا حسن، از عارفان زمانة خود بود. وقتي به نماز ميايستاد، بزرگان شهر به او اقتدا ميكردند.
روزي نماز صبح را در مسجد خواند و برخاست كه به خانة خود رود. در ميان مأمومين، شيخ ابوسعيد ابوالخير را ديد. او را به خانة خود برد و با يكديگر سخن گفتند. در ميان گفتوگو، ابوسعيد گفت: چرا در تشهد و قنوت نماز، بر محمد(ص) درود فرستادي، اما نامي از آل محمد نياوردي؟ بابا حسن گفت: فقهاي ما، برخي ذكر آل محمد را در نماز، جايز شمردهاند و برخي مجاز ندانستهاند. من از باب احتياط، به نام محمد(ص) قناعت ميكنم.
ابوسعيد گفت: اما ما با كارواني همراه نميشويم كه آل محمد(ص) در آن نباشد.[1]
[1]. شفيعي کدکني، آن سوي حرف و صوت، گزيدة اسرارالتّوحيد در مقامات ابوسعيد ابوالخير، انتشارات سخن، ۱۳۷۲.