در حالی که از درد ناله میکرد با همان حال خوابیده شروع کرد به خواندن نماز ظهر. او از شدت درد نماز را بلند میخواند و با آه و ناله نماز را به پایان برد.
درآن تاريكي شب دستش را دراز كرد و گفت: مثل اينكه اين دست من در اثر تركش قطع شده است و به يك پوست بند است. آنرا بگير و بكش، اگر كنده شود، خودم ميتوانم به عقب بروم.
آب نبود و حتى براى يافتن خاك جهت تيمم مشكل داشتيم .
صلابت، ابهت، همت، عظمت، وحدت، رفعت، جلالت و حشمتمان در یک چیز است و آن نماز است.