شاه با هلکوپتر از بالا، با چشم خود میدید که سیل بیپایان جمعیت پس از اقامه نماز عید فطر، فریاد زنان به مرکز شهر رسیدهاند. او هنگام بازگشت، حاضران از جمله فرماندهان نظامی و هویدا و درباریان را به سختترین ناسزاها بست. سرانجام از شدت خشم، لگدی بر بدنهی اتومبیل کورسی لامبرگینی محبوبش کوفت. سوار بر آن شده و رفت. گوئیا صدای آن یک میلیون تن در گوشش بود که تا فردا هیچ کس را نپذیرفت در این زمان، حتی فرح نیز امکان ملاقات با او نیافت...