شهید برونسی

    مطلب 1

    خاطره ای از نماز شب خواندنهای شهید برونسی

    اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلک‌هایم را مالیدم. چند لحظه‌ای طول کشید تا چشم‌هام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز باحالی خوانده است.

    (10:55) 23 اسفند 1399
    زمان موردنیاز برای مطالعه :0دقیقه
    ادامه مطلب