یادم هست که یک بار شب اول ماه رمضان به مسجد ميرفتم ديدم در قهوهخانه عده زيادى نشستهاند رفتم نماز و برگشتم ديدم قهوهخانه جاى سوزن انداختن نيست و مشغول قمار و خلافهاى مختلف هستند وكركره آنرا هم تا نيمه پايين كشيدهاند. سمت قهوهخانه رفتم.
برنامۀ مسجد چنین بود که نماز سهوقت برگزار میشد؛ بعد از نماز صبح دعای عهد و منبر کوتاه؛ بعد از نماز ظهر منبر و قرائت جزئی از قرآن و پس از آن نماز مغرب و عشا و سپس افطار. استقبال مردم از مباحث بهگونهای بود که مسجد روستا پر از جمعیت میشد؛ اهالی نیز از این اتفاق خوشحال بودند. برنامهها روزبهروز بهتر بهپیش میرفت
در سال ۱۳۷۶جهت تبلیغ به کشور ترکمنستان به شهر مرو رفتم، ولی در مرو پلیس گیر داد و بنده را از آن شهر اخراج کرد و جهت تبلیغ به شهر بایرامعلی رفتم، بعد از چند روز توسط پلیس دستگیر شدم و پس از بازجویی و اخذ تعهد مرا از آن شهر اخراج کردند، و بعد از بایرامعلی به شهر یولاتن رفتم، ولی بعد از اقامه اولین نماز ظهر در مسجد، پلیس به سراغم آمد و مرا از آن شهر نیز اخراج کرد،