خاطرات تبلیغی

مطلب 4

قماربازان قهوه خانه ای دیروز، مسجدیها و شهدای انقلابی امروز

یادم هست که یک بار شب اول ماه رمضان به مسجد مي‌رفتم ديدم در قهوه‌خانه عده زيادى نشسته‌اند رفتم نماز و برگشتم ديدم قهوه‌خانه جاى سوزن انداختن نيست و مشغول قمار و خلاف‌هاى مختلف هستند وكركره آن‌را هم تا نيمه پايين كشيده‌اند. سمت قهوه‌خانه رفتم.

(13:58) 31 مرداد 1398
زمان موردنیاز برای مطالعه :0دقیقه
ادامه مطلب

اقامه نماز و عقربْ باران

برنامۀ مسجد چنین بود که نماز سه‌وقت برگزار می‌شد؛ بعد از نماز صبح دعای عهد و منبر کوتاه؛ بعد از نماز ظهر منبر و قرائت جزئی از قرآن و پس از آن نماز مغرب و عشا و سپس افطار. استقبال مردم از مباحث به‌گونه‌ای بود که مسجد روستا پر از جمعیت می‌شد؛ اهالی نیز از این اتفاق خوشحال بودند. برنامه‌ها روزبه‌روز بهتر به‌پیش می‌رفت

(11:59) 02 خرداد 1398
زمان موردنیاز برای مطالعه :0دقیقه
ادامه مطلب

ماشین نماز

(11:19) 21 آبان 1397
زمان موردنیاز برای مطالعه :0دقیقه
ادامه مطلب

نماز در شهر کاکا (ی ترکمنستان)

در سال ۱۳۷۶جهت تبلیغ به کشور ترکمنستان به شهر مرو رفتم، ولی در مرو پلیس گیر داد و بنده را از آن شهر اخراج کرد و جهت تبلیغ به شهر بایرامعلی رفتم، بعد از چند روز توسط پلیس دستگیر شدم و پس از بازجویی و اخذ تعهد مرا از آن شهر اخراج کردند، و بعد از بایرامعلی به شهر یولاتن رفتم، ولی بعد از اقامه اولین نماز ظهر در مسجد، پلیس به سراغم آمد و مرا از آن شهر نیز اخراج کرد،

(11:56) 05 مهر 1397
زمان موردنیاز برای مطالعه :0دقیقه
ادامه مطلب