تماشای نماز

هرکسی که می‌فهمید‌ گروه‌ ما‌ خارجی‌ است و از آمریکا آمـده گـرم و دوسـتانه‌ برخورد می‌کرد. هیأت ما حین گردش‌ در شهر با مردم‌ گفت‌ وگو می‌کرد. آن‌ها هیچ دشمنی و خصومتی با مردم‌ آمریکا نـداشتند و احساس نمی‌کردند که دولت‌ آمریکا واقعا به کشورشان‌ حمله‌ خواهد‌ کرد.

(23:11) 07 شهریور 1395
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

خواندن این متن‌ها به نوعی مـا را شگفت ‌زده کرده بود و تـلاشمان را دو صـد چندان. با تور جهان‌گردی تماس گرفتیم‌ و از طریق راهنمای تور با آنان هماهنگ کردیم تا در روز پنجشنبه ساعت‌ ده صبح از هتل عالی قاپو به خانه سه‌ تن از این شهدا بروند و با خانواده آنان ملاقات کنند، اما ناگهان روز قـبل از ملاقات، در تماس با بنیاد شهید اصفهان‌ متوجه شدیم اشتباه عجیبی‌ صورت‌ گرفته و به‌جای‌ خانواده شهدای ایرباس با خانواده هواپیمای نظامی 130c  سقوط کرده در جنوب تهران هماهنگی صورت گرفته است. حال فکر کنید که اگر کـسی مـتوجه این اشتباه نمی‌شد و دیدار بین گروه‌ ضد‌ جنگ و این خانواده‌های غیرمرتبط صورت می‌گرفت چه اتفاقی می‌افتاد...

در سایت ضد جنگ، مقالات این چند روز سفر به ایران‌ قرار داشت که شروع به ترجمه و خواندن آن‌ها کـردیم تـا نوع برخورد‌ آن‌ دوستان نادیده را با وقایع ایران و چگونگی‌ ارسال آنان را قبل از دیدار متوجه شویم.

متن‌ بعدی حاوی مقاله ای است که آن‌ها از ایران روی سایت‌ خود‌ فرستاده‌ بودند.

گروه صلح در اولین روز ورود‌ بـه‌ تـهران‌ به دیدن نماز جمعه رفت.

جمعه 20 جولای 2007

هواپیمای حامل هیأت صلح مردمی به ایران به سلامت روی باند فرودگاه مهرآباد تهران به‌ زمین‌ نشست‌ تا این گروه پنج نفره، سفر دوازده روز خود‌ را‌ که مسیری به طـول 1750 مـایل را در بـر می‌گرفت از صبح روز جمعه 20 جولای 2007 آغاز کـند. راهنمای تـور در فـرودگاه‌ به‌ استقبالمان‌ آمد و ما را به هتل برد تا خستگی از تن‌ به درکنیم و سپس به اتفاق، برای تماشای نماز جمعه که واقعه بزرگی در ایران مـحسوب مـی‌شود بـه دانشگاه تهران‌ برویم. مردم‌ ایران‌ از‌ فضاهای عمومی برای برپایی گـردهمایی‌های‌ بزرگ اسـتفاده می‌برند. حدود ده هزار نفر در‌ این‌ اجتماع شرکت‌ کرده بودند.گروه با عنوان روزنامه‌نگار به بالکن طبقه دوم هدایت‌ شد.خانمی را که در هیأت بازدید‌ با‌ مـا‌ هـمراه بـود به قسمت‌ جداگانه خانم‌ها راهنمایی و به گرمی گویی که یکی‌ از‌ خـواهرانشان‌ است،از‌ او استقبال کردند.به او چادر مشکی داده شد تا بر سر کند.آزادانه از جماعت عکس‌ می‌گرفتیم.اما‌ به‌دلایل‌ امنیتی‌ اجازه عکس‌برداری از قسمتی که مسئولان دولت در آنـ‌جا نـشسته‌ بودند را بـه ما ندادند.

به همه‌ گوشی هدفون داده شده بود تا ترجمه هم‌زمان سخنرانی‌ را گـوش دهـند.دونفر از رهبران‌ مذهبی‌ ایران‌ به ایراد خطبه‌ پرداختند.یکی از سخنرانان پیرامون صفت خدادادی خشم و فایده‌ آن در دفاع از‌ دین‌ و خانواده صـحبت کـرد و ایـن‌که درصورت مهار نکردن آن به خود شخص لطمه‌ وارد‌ می‌شود،سخنران‌ دوم نیز از وضعیت سیاسی موجود مـیان دولت ایـران و آمـریکا سخن گفت.

بعد از خاتمه مراسم‌ نماز‌ جمعه، برای استراحت به هتل و شب هنگام برای صرف شام بـیرون رفـتیم،راهنما و نـفر‌ دیگری‌ به ما پیوستند و با پرداخت 30 دلار شام خوشمزه‌ای خوردیم.سپس به‌ فرودگاه رفتیم و یک ساعت‌ و نیم‌ بـعد در شـیراز-جنوبی‌ترین شهر برنامه سفر هیأت از-پلکان هواپیما پایین آمدیم.

هرکسی که می‌فهمید‌ گروه‌ ما خارجی است و از آمـریکا آمـده‌ گرم و دوسـتانه برخورد می‌کرد.هیأت ما حین گردش در شهر با‌ مردم‌ گفت‌وگو می‌کرد.آن‌ها هیچ دشمنی و خصومتی با مـردم‌ آمریکا نـداشتند و احساس نمی‌کردند‌ که‌ دولت آمریکا واقعا به‌ کشورشان حمله خواهد کرد.یکی‌ از‌ اعضای‌ هیأت گفت کـه‌ احساس مـی‌کند در کـوئینز نیویورک‌ قدم‌ می‌زند،زیرا نوع لباس پوشیدن مردم خیلی متنوع است،از پانک راک گرفته تا پوشش‌ سنتی چادر‌ مـشکی.به‌علاوه‌ مـی‌توانید در خیابان کباب بخرید‌ و بخورید،افراد‌ جوانی را‌ ببینید‌ که‌ با تلفن همراه صحبت مـی‌کنند و بـا‌ عـجله‌ از جایی به‌جای دیگری می‌روند.

مولف: جف میلارد

ناشر: مجله سوره اندیشه « فروردین و اردیبهشت 1387 - شماره 37 »(نور مگز)

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان