شعر؛ نور چشم انبیاء

(14:30) 21 خرداد 1398
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

من بهين معشوق خلوتخانه اهل نيازم / نور چشم انبيا محبوب پيغمبر نمازم


رشته وصل خدايم مشعل راه هدايم / هم زبان اهل دردم هم ضمير اهل رازم


چشمه آب حياتم منبع صبر و ثباتم / آتش عشق درونم شعله سوز و گدازم


بوده از اول ستون دين احمد قامت من/اوليا بستند صف بر گفتن قد قامت من


پيشتر از آفرينش يار احمد بوده ام من/ دُر ذكر لعل لبهاي محمد بوده ام من


اوليا را انبيا را اتقيا را اصفيا را / هديه ذات خداي حي سرمد بوده ام من


متقين و مومنين را بهترين ذكر الهي /صالحين را خوشترين خلد مخلد بوده ام من


نور چشم حيدر و زهرا و پيغمبر منم من/آيه تنهي عن الفحشاء و المنكر منم من


گاه آدم را چراغ و چشم گوهر بار بودم / گاه بر نوح نبي در موج طوفان يار بودم


گاه با خيل ملك در آسمان پرواز كردم / گاه ابراهيم را گل در شرار نار بودم


گاه با عيسي بن مريم بر فراز چرخ بودم /گاه با موسي بن عمران تا سحر بيدار بودم


من نمازم بال پرواز بلند اهل دينم/كز ازل معراج مومن خوانده ختم المرسلينم


ارتباط بين عبد و خالق منان منم من / مشعل روشنگر دين پرتو ايمان منم من


شمع بزم ليله الاسري گل محراب حيدر / لاله توحيد و خار ديده دشمن منم من


يار يوسف سالها در قعر چاه و كنج زندان/ مونس يعقوب در تنهايي و هجران منم من


ناله و فرياد و سوز و شور و درد اهل رازم/ من نمازم من نمازم من نمازم من نمازم


در دل غار حرا هر شب پيمبر بود با من /در كنار نخل ها تا صبح حيدر بود با من


نيمه هاي شب كه هر چشمي به خواب ناز بودي /بين محراب دعا زهراي اطهر بود با من


از شب عاشور تا هنگام صبح درد خيزش / عون و جعفر قاسم و عباس و اكبر بود با من


سجده ام جا بر جبين يوسف زهرا گرفته/انس با من در دل شب زينب كبري گرفته


من كه از تكبيره الاحرام تا ذكر سلامم /روز و شب نقل زبان هر رسول و هر امامم


سيد سجاد در خلوتگه شب حال كرده / با سلام و با قنوت و با قيامم


هر كه گيرد احترامم را كنم دائم دعايش / سخت مي گيرم به آنكس كو نگيرد احترامم


با وجود آنكه خود بيمار درد هر طبيبم/در ميان دوستان خويش تنها و غريبم


من كه بر گلزار جانها ميدهم عطر خدايي / از چه رو قومي ز غفلت مي كنند از من جدايي


تحفه معبود و محبوب القلوب عابدانم /ليك بودم مورد بي مهري و بي اعتنايي


آن شكسته پنج ركنم / اين نهاده زير پايم 

آن شده بيگانه با من در كمال آشنايي/ آن يكي خواب و خور خود را مقدم داند از من


روي گرداند خدا از هر كه روگرداند از من/ من نمازم بهترين مهر قبولي هاي طاعت

روز محشر مي كنم از دوستان خود شفاعت


اي خوشا آنانكه ميخوانند در آغاز وقتم /خوبتر آنكو مرا بر پاي دارد با جماعت


هر كه آبادم كند گويم دعايش لحظه لحظه / هر كه ويرانم كند نفرين بر او ساعت به ساعت


هر كه با من نيست مهرش / هر كه از من نيست نورش


مي كند فردا خدا از چهارده معصوم دورش


من گرامي مهر پيشاني گلگون حسينم / من كنار قتلگه آغشته با خون حسينم


اولياي حق همه مرهون من بودند اما / من  خدا داند خدا داند كه مرهون حسينم


با صلوه و با قيام و با قعود و با قنوتم/  تا قيامت هر چه دارم عمر , مديون حسينم


خون ثاراللهيان از من كند امروز ياري/ در مسير شام زينب كرده از من پاسداري


نيتم ز آيينه دل رنگ عصيان مي زدايد / حمد و تكبيرم ز اهل معرفت دل مي ربايد


با ركوعم هر بزرگي قد كند پيش خدا خم / با سجودم هر عزيزي سر بخاك دوست مي سايد


پير عارف با قيامم شمع جان را مي فروزد / عبد سالك با قنوتم دست دل را مي گشايد


اي جوان . من با توام من باتو  تو با من باش با من/دوستدارم باش زيرا دوست مي دارم تو را من


مرتضي با چشم از خون بسته اش مي كرد يادم / فاطمه با پهلوي بشكسته اش مي كرد يادم


مجتبي مشتاق من مي بود من هم عاشق او/ روز و شب با گريه پيوسته اش مي كرد يادم


قلب ثار الله پيش تير دشمن ها سپر شد / با تن مجروح از خون شسته اش ميكرد يادم


 ميثم ) ار خواهي خدا ياد تو باشد ياد من كن/ خرم از گلبانگ تكبيرم درون خويشتن كن

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان