نیم قرن اذان سروقت مقابل محل کسب

(10:24) 22 مرداد 1397
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

حاج محمد عادت خوبی دارد که معتقد است به زندگی اش برکت داده
نیم قرن اذان سروقت مقابل محل کسب

پیرمرد ۸۶ ساله حرف که می‌زند صدایش در گلو می‌لرزد؛ اما حالا ۵۰ سالی می شود که وقت اذان ،انگار همه جانش در حنجره می‌نشیند. هر کاری دارد کنار می‌گذارد و جلوی در حمام اذان می گوید.

وقت اذان است و اهالی محل می دانند الان است که «حاج محمد» پیدایش شود. مثل همه این ۵۰ سال. او می آید.جلوی در حمام با ادب می‌ایستد. دستش را کنار گوشش می‌گذارد. چشمانش را می‌بندد، نفس عمیقی می‌کشد و اذان می گوید.أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله و... از حنجره‌اش بیرون می‌آید و همه خیابان را پر می‌کند. حاج «محمد علیمحمدی» با لهجه شیرین دامغانی می‌گوید: «آرزو می‌کنم تا لحظه مرگم بتوانم اذان بگویم.»

جوان بود که راهش به این حمام افتاد. از همان وقتی‌که حمام خزینه‌ای بود و کوره آن با هیزم و زغال‌سنگ روشن می‌شد. در تمام این سال‌ها دلاکی، کارگری و استاد حمامی کرده است. با وجود اینکه در دهه نهم زندگی‌اش قرار دارد، اما همچنان ۵ صبح قبل از همه کارگران به حمام می‌آید و بعد از غروب آفتاب راهی منزل می‌شود. در اوقات شرعی وقت اذان که می‌شود به خیابان می‌آید جلوی در حمام با صدای بلند اذان می‌گوید و رهگذران خیابان جاده قم شهرری را به نماز اول وقت دعوت می‌کند.
مکه،اذان ،بلال

آقا محمد که حالا گرد پیری طوری روی سرش نشسته که او را به «پیرمرد حمامی» می‌شناسند به یاد دوران جوانی، در فضای خالی حمام رباعی می‌خواند، دلش را می‌سپرد به خاطرات جوانی، از وقتی می‌گوید که به سفر حج رفته بود و آنجا اجازه نمی‌دادند که در اوقات شرعی صدایش را در گلو بیاندازد و در مسجد و بازارمکه اذان بگوید این‌طور تعریف می‌کند: «یک روز وقت اذان مغرب در مسجد مکه بودم وقتی شروع کردم به اذان گفتن با مخالفت مأموران آنجا مواجه شدم اما به‌سرعت از مسجد خارج شدم و در ازدحام رهگذران،چشمانم را بستم و اذان را سر دادم و این بهترین خاطره جوانیم است. بعدها خواب «بلال» مؤذن پیامبر را دیدم.»

سود من  ثواب است

علیمحمدی در کنار حوض‌خانه حمام ایستاده و همان‌طور که لنگ‌های خشک را یکی‌یکی تا می‌کند برایمان از اشتیاق حضورش در این حمام می‌گوید:«تا وقتی زنده هستم اجازه نمی‌دهم آب این حمام سرد شود، حتی اگر باز نگه‌داشتن حمام برایمان سودی هم نداشته باشد که این روزها ندارد؛ اما بازهم تلاش می‌کنم حمام «نور» را حفظ کنم. اینجا شهرری است یک شهر زیارتی، روزانه صدها مسافر به‌قصد زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) به شهرری می‌آیند و چندنفری از آن‌ها برای غسل زیارت و طهارت به حمام ما می‌آیند، حمام نور در خیابان مرکزی شهرری واقع‌شده یکی از حمام‌های نزدیک به آستان حضرت عبدالعظیم (ع) است و من بر خودم واجب می‌دانم که چراغ این حمام را روشن نگه‌دارم.

استاد حمامی روایت بزرگان دین را این‌طورروایت می‌کند و می‌گوید:«فراهم کردن موجبات تطهیر و غسل، ثواب عظیمی دارد و من این را بر خودم واجب می‌دانم قدیم‌ترها آن‌قدر حمام‌ها رونق داشت که حمامی برای غسل کردن از مشتری طلب پول نمی‌کرد.»

بادگیر حمام هنوز نفس می کشد

بیش از ۶۰ سال از قدمت حمام می‌گذرد و همچنان بادگیرهایی که در پشت‌بام آن قرارگرفته‌اند نفس حمام را تازه می‌کنند.علیمحمدی از روزهایی می‌گوید که مسافران شهرری با درشکه به شهرری می‌آمدند و قبل از اینکه راهی زیارت شوند در این حمام غسل زیارت می‌کردند کنار حمام  گاراژ مینی‌بوس‌های قم – تهران قرارگرفته بود و حتی خیلی از زائران حضرت معصومه نیز به حمام ما می‌آمدند و تنی به آب می‌زدند.

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان