نماز پشت به قبله امام خمینی (ره)

(14:39) 13 خرداد 1403
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

نماز پشت به قبله امام خمینی (ره)

‌شب پانزدهم خرداد 42، آقا توی حیاط خوابیده بودند که مأمورین رژیم آمدند، در را‎ ‎‌شکستند و وارد خانه شدند. خود امام برای من تعریف می کردند:‌

‌وقتی آنها در را شکستند، من متوجه شدم که آنها آمده اند مرا بگیرند. فوراً به خانم‌‎ ‎‌گفتم شما هیچ صحبتی نکنید، بفرمایید توی اتاق. من دیدم آنها ریختند توی منزل.‌‎ ‎‌احتمال دادم ممکن است اشتباه کنند و مصطفی را ببرند. به همین جهت گفتم:‌‎ ‎‌«خمینی من هستم.» آماده بودم و مرا بردند. چون کوچه ها باریک و کوچک بود، مرا توی‌‎ ‎‌ماشین کوچکی گذاشتند و تا سر خیابان بردند. سر خیابان یک ماشین خیلی بزرگ‌‎ ‎‌ایستاده بود. مرا سوار آن ماشین بزرگ کردند و حرکت کردند. یک نفر یک طرف من‌‎ ‎‌نشسته بود که از اول تا آخر سرش را گذاشته بود کنار دست من و به بازویم تکیه داده بود‎ ‎‌و گریه می کرد. یکی دیگر هم طرف دیگرم نشسته بود و مرتب شانه ام را می بوسید.‌‎ ‎‌همین طور که می آمدیم توی راه، من گفتم که نماز نخوانده ام، یک جایی نگه دارید که‌‎ ‎‌من وضو بگیرم. گفتند: «ما اجازه نداریم.» گفتم شما که مسلّح هستید، من که‌‎ ‎‌اسلحه ای ندارم. به علاوه شما همه با هم هستید و من یک نفرم، کاری که نمی توانم‌‎ ‎‌بکنم. گفتند: «ما اجازه نداریم.» فهمیدم که فایده ای ندارد و اینها نگه نمی دارند. گفتم‌‎ ‎‌خوب، اقلاً نگه دارید تا من تیمّم کنم. این را گوش کردند و ماشین را نگه داشتند، اما‎ ‎‎‌اجازۀ پیاده شدن به من ندادند، من همین طور که توی ماشین نشسته بودم، از توی‌‎ ‎‌ماشین دولا شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمّم کردم. نمازی که خواندم پشت به‌‎ ‎‌قبله بود. چرا که از قم به تهران می رفتیم و قبله در جنوب بود. نماز با تیمّم و پشت به‌‎ ‎‌قبله و ماشین در حال حرکت! این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو‎ ‎‌رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.

 

منبع: پا به پای آفتاب، ج 1، ص 149.

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان