نقش نیت خالص در عبادت

(10:59) 29 بهمن 1394
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

نيت

نخستين رکن هر عمل، بلکه تعيين کننده‏ي هويت هر عمل، نيت است. 

امام سجاد عليه‏السلام مي‏فرمايد: 

«لا عمل الا بالنية؛ [1]  قوام هر عمل به نيت است.» 

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‏فرمايد: 

«انما الاعمال بالنيات؛ [2]  تمام اعمال با توجه به نيت انساني سنجيده مي‏شوند.» 

تعابير ديگر منابع اسلامي درباره‏ي نيت عبارت‏اند از: 

«لکل امرء ما نوي؛ [3]  هر انساني به اندازه‏ي پاکي نيت خود اجر مي‏برد.» 

«يحشر الناس علي نياتهم يوم القيمة؛ [4]  انسان‏ها با نيت خود محشور مي‏شوند.» 

«لا دين لمن لا نية له؛ [5]  آن که نيت صحيح ندارد، دين ندارد» 

 

«ولتکن لک في کل شي‏ء نية حتي في النوم و الاکل؛ [6]  در تمامي کارها نيت (اخلاص) داشته باشد حتي در خوابيدن و خوردن.» 

روشن است که مراد از نيت در عبادت، بازگو کردن الفاظ خاص نيست بلکه نيت امري قلبي و هويتي عيني در ارتباط با عمل است. نيت يعني سلامت و استمرار انگيزه و انحصار آن در اطاعت و رضايت خدا. نيت يعني عمل آگاهانه و عاشقانه در رابطه با معبود. 

در نماز و عبادت‏هاي ديني بايد چه نيتي داشته باشيم؟ با آن که بسياري از عبادتگران و نمازگزاران، نيت خالص دارند، اما نيت آنان، ناب نيست. يعني به جهت شايستگي خدا، او را عبادت نمي‏کنند بلکه شوق رسيدن به بهشت و هراس از جهنم، آنان را به خضوع در برابر «رب» کشانيده است. 

سخني از استاد مطهري را بخوانيم: 

«عارف از نظر هدف، «موحد» است، تنها خدا را مي‏خواهد؛ اما او خدا را به واسطه‏ي نعمت‏هاي دنيوي، يا اخروي‏اش نمي‏خواهد؛ زيرا اگر چنين باشد، مطلوب بالذات او اين نعمت‏ها است و خدا مقدمه و وسيله است و در حقيقت معبود و مطلوب حقيقي او نفس است؛ زيرا آن نعمت‏ها را براي ارضاي نفس مي‏خواند. 

عارف هر چه را بخواهد به خاطر خدا مي‏خواهد، او اگر نعمت‏هاي خدا را مي‏خواهد از آن جهت مي‏خواهد که آن نعمت‏ها از ناحيه‏ي او و عنايت او است، کرامت و لطف او است. پس غير عارف، خدا را به خاطر نعمت‏هايش مي‏خواهد و عارف، نعمت‏هاي خدا را به خاطر خدا مي‏خواهد. 

اين جا پرسشي پيش مي‏آيد، که اگر عارف، خدا را براي چيزي نمي‏خواهد، پس چرا او را عبادت مي‏کند؟ مگر نه اين است که هر عبادتي براي منظوري است؟ پاسخ آن است که هدف عارف و انگيزه عارف بر عبادت يکي از دو چيز است؛ يکي شايستگي ذاتي معبود براي عبادت يعني از آن جهت او را عبادت مي‏کند که او شايسته‏ي عبادت است، نظير اين که انسان، کمالي در شخص يا شيئي مي‏بيند و او را مدح و ستايش مي‏کند، اگر بپرسند انگيزه‏ي تو از اين ستايش چيست؟ اين ستايش براي تو چه فايده‏اي دارد؟ مي‏گويد: من به طمع فايده‏اي از اين شخص يا از اين شي‏ء ستايش نکردم، فقط از آن جهت ستايشش کردم که او را به حق، لايق ستايش ديدم، همه‏ي تحسين‏هاي قهرمانان در هر رشته‏اي از اين قبيل است. 

هدف ديگر عارف از عبادت، شايستگي خود عبادت يعني شرافت و حسن ذاتي آن است. عبادت از آن جهت که نسبت و ارتباطي است ميان بنده و خدا، کاري است در خور انجام دادن، پس لازم نيست الزاما هر عبادتي به خاطر طمعي يا ترسي باشد. 

جمله‏اي معروف از علي عليه‏السلام نقل شده است که: «الهي ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا في جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک» عبادت به خاطر شايستگي معبود را بيان مي‏کند. 

عارفان بر اين مطلب زياد تکيه مي‏کنند که اگر هدف و مطلوب انسان در زندگي، يا در خصوص عبادات، چيزي غير از ذات حق باشد، نوعي شرک است، عرفان صد در صد بر ضد اين شرک است. در اين زمينه سخن‏هاي لطيف فراوان گفته‏اند. ما، در اين جا به تمثيلي عالي و لطيف که «سعدي» در «بوستان» ضمن داستاني از «محمود غزنوي» و «اياز» آورده، بسنده مي‏کنيم: 

 

يکي، خرده بر شاه غزنين گرفت‏

که حسني ندارد «اياز» اي شگفت!

 

گلي را که نه رنگ باشد، نه بو

دريغ است سوداي بلبل، بر او

 

به محمود گفت اين حکايت کسي‏

بپيچيد ز انديشه بر خود بسي‏

 

که عشق من اي خواجه! بر خوي اوست‏

نه بر قد و بالاي دلجوي اوست!

 

شنيدم که در تنگنايي شتر

بيفتاد و بشکست صندوق در

 

به يغما، ملک آستين بر فشاند

وز آنجا به تعجيل، مرکز براند

 

سواران، پي در و مرجان شدند

ز سلطان به يغما پريشان شدند

 

نماند از وشاقان گردن فراز

کسي در قفاي ملک، جز «اياز»

 

چو سلطان، نظر کرد، او را بديد

ز ديدار او، همچو گل بشکفيد

 

بگفتا که: اي سنبلت پيچ پيچ‏

ز يغما، چه آورده‏اي؟ گفت: هيچ!

 

من اندر قفاي تو مي‏تاختم‏

ز «خدمت» به «نعمت» نپرداختم‏

 

سعدي پس از آوردن اين داستان، منظور اصلي خود را چنين بيان مي‏کند: 

 

گر از دوست، چشمت به احسان اوست‏

تو در بند خويشي، نه در بند دوست‏

 

خلاف طريقت بود کاوليا

تمنا کنند از خدا، جز خدا

 

بر اساس اين تلقي، مسأله‏ي کارگر و کارفرما و مزد به شکلي که ميان کارگر و کارفرما متداول است مطرح نيست و نمي‏تواند باشد. برحسب اين برداشت، عبادت: نردبان قرب، معراج انسان، تعالي روان، پرواز روح به سوي کانون نامرئي هستي، پرورش استعدادهاي روحي و ورزش نيروهاي ملکوتي آنان، پيروزي روح بر بدن، عالي‏ترين عکس‏العمل سپاسگزارانه‏ي انسان از پديد آورنده‏ي خلقت، اظهار شيفتگي و عشق انسان به کمال مطلق و جميل علي الاطلاق، و سرانجام: سلوک و سير الي الله است.

بر مبناي اين دريافت، عبادت پيکري دارد و روحي، ظاهري دارد و معنايي، آنچه وسيله‏ي زبان و ساير اعضاي بدن انجام مي‏شود، پيکره و قالب عبادت است، روح و معناي عبادت چيز ديگر است، روح عبادت وابستگي کامل دارد به مفهومي که عابد از عبادت، دارد و به نوع تلقي او از عبادت و به انگيزه‏اي که او را به عبادت برانگيخته است و بهره و حظي که عملا از عبادت مي‏برد و اين که عبادت تا چه اندازه سلوک الي الله و گام برداشتن در بساط قرب باشد.» [7] .

در برابر اين همه توصيه به نيت خالص و ناب، امروزه چنان زمينه اين کارهاي ارزشمند کم شده است که استاد مطهري رحمة الله عليه مي‏نگارد: 

«مرحوم شيخ جعفر شوشتري، آن سال‏ها که آمده بود تهران و منبرهاي معروف را مي‏رفت، يک روز گفت: ايها الناس! همه‏ي پيغمبران شما را به توحيد دعوت کرده‏اند، اما من آمده‏ام شما را به شرک دعوت کنم! همه تعجب کردند، که شيخ چه مي‏گويد؟! گفت: همه‏ي پيامبران آمدند و گفتند: فقط خدا را بپرستيد، فقط براي خدا کار کنيد؛ ولي من مي‏گويم: کمي هم براي خدا کار کنيد!» [8] .

[1] وسائل الشيعه، ج 1، ص 33.

[2] بحارالانوار، ج 70، ص 210.

[3] همان.

[4] وسائل الشيعه، ج 1، ص 34.

[5] قصار الجمل.

[6] وسائل الشيعه، ج 1، ص 35.

[7] سيري در نهج‏البلاغه / 83.

[8] فطرت، 194.

نقش و جايگاه نيت خالص

1. عامل رستگاري: اخلاص، در گفتار اميرمؤمنان عليه‏السلام به «فوز» [1]  يعني: رستگاري و پيروزي تعبير شده است. حضرتش در حديثي ديگر، فرمود: «في الاخلاص يکون الخلاص؛ [2]  آسودگي و آرامش در پرتو اخلاص ميسر گردد.» 

2. هدف اديان و شرايع: اميرمؤمنان عليه‏السلام مي‏فرمايند: اخلاص، هدف دين و مقصد شرايع آسماني است. 

«الاخلاص غاية الدين؛ [3]  همه‏ي پيامبران آمدند تا انسان را به قله‏ي اخلاص صعود دهند.» 

3. ملاک برتري: پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در روايتي فرمودند: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنين؛ [4]  مقام مؤمنان با اخلاص سنجيده مي‏شود.» 

4. برترين نعمت‏ها: امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: 

«ما انعم الله عزوجل علي عبد اجل من الايکون في قلبه مع الله غيره؛ [5] .

هيچ نعمتي بالاتر از اين نيست که در قلب بنده غير از خدا چيزي نباشد.» 

در يک حديث قدسي خداوند متعال مي‏فرمايد: نيت خالص سري از اسرار من است که آن را در قلب آن کس که بخواهم قرار مي‏دهم. [6] .

5. راه دستيابي به محبوبيت: يکي از آرزوهاي ديرينه‏ي بشر دستيابي به محبوبيت اجتماعي است و همه‏ي تلاش‏ها براي راضي کردن عناصر و افراد گوناگون در جامعه و کسب محبوبيت بسيج مي‏شود. قرآن کريم مي‏فرمايد: 

«ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا؛ [7] .

آنان که ايمان و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان بر ايشان محبوبيت عمومي را تقدير خواهد کرد.» 

و بنا به مقتضاي روايات و تفاسير، عمل صالح، عملي است که در آن غير خدا نباشد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در روايتي چنين مي‏فرمايد: 

«اعمل لوجه واحد يکفيک الوجوه کلها؛ [8] .

«براي خداي يکتا کار کن تا او [قلب] ديگران را در اختيار تو قرار دهد.»

6. معيار شرافت و کرامت انساني: خداوندي که همه چيز را مسخر بني‏آدم قرار داده است [9]  از او توقع ويژه‏اي دارد که برتري او از ديگر موجودات را مبرهن نمايد و الا اين کرامت و امتياز بيهوده خواهد بود. امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: بايد بندگان در هر حرکت و سکوني، نيت خالص داشته باشند؛ چرا که در غير اين صورت غافل خواهند بود و غافلان را قرآن چنين معرفي فرموده: 

«اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛ [10]  انسان‏هاي غافل و پند ناپذير، مانند چهار پايانند، بلکه پست‏ترند.» 

بنابراين، نيت خالص، تنها معيار شناسائي و جدايي انسان از حيوان است. 

7. کارآمدترين ابزار نيکوکاري: انسان مي‏تواند از امکانات مالي و مادي خدادادي عمر و زندگي و از فرصت‏ها و نشاط کاري خود، براي انجام طاعات و ارائه‏ي عبادات بهره گيرد. هر کدام از اين ابزارها مواجه با محدوديت‏هايي است که استفاده از آن‏ها نمي‏تواند مطلق و بي‏پايان باشد. بخشي از اموالش را مي‏تواند صرف تعاون و خدمت نمايد. سالياني از عمرش را به انجام عبادت و طاعت و خدمت مردم، اختصاص دهد. اما تنها ابزاري که بهره‏ي انسان از آن نامحدود و جاودانه است، نيت است. 

 

 

امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: 

«مؤمني که از خداوند امکانات مالي درخواست کند براي انجام کارهاي خير، خداوند پاداش همه‏ي اين خيرات را در صورتي که نيت خالص داشته باشد، به او عطا مي‏فرمايد.» [11] .

آن حضرت در روايتي ديگر مي‏فرمايد: 

«هر کس تصميم به کار خيري بگيرد ولي جامه‏ي عمل به آن نپوشاند، پاداش آن برايش منظور شود و اگر انجام دهد، تا هفتصد برابر برايش نوشته مي‏شود.» 

8. مايه‏ي قوام دين: تمام کنش‏ها و واکنش‏هاي بشر در پرتو نيت معنا مي‏يابد و همگون با نيتي که از عمل داشته با او رفتار مي‏شود. چاقوي جراح و چاقوي اشرار به ظاهر يک کار را انجام مي‏دهند اما با توجه به نيت، با هر يک برخوردي کاملا غير از آنچه با ديگري انجام مي‏گيرد اعمال مي‏شود. دين و کنش روحي و اعتقاد انسان نيز بر عمود نيت استوار است. اميرمؤمنان علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: همان گونه که جسم انسان بدون حيات، ضايع و متلاشي مي‏گردد همچنين دين جز با نيت صادق استوار نمي‏گردد. 

آري، در هر يک از اعمال خصوصا در عبادات، نه تنها نيت الهي و خير ضرورت دارد، بلکه بايد ناب و خالص نيز باشد و هر گونه ناخالصي، هر چند اندک، ارزش معنوي‏اش را ضايع خواهد کرد و خداوند آن را نخواهد پذيرفت. 

در روايتي قدسي، خداوند متعال مي‏فرمايد: من بهترين شريک هستم. هر کس مرا در عملي با ديگري شريک گرداند، هر چند سهم او اندک و سهم من زياد باشد، سهم خود را به او مي‏بخشم و جز آنچه را خالص باشد نمي‏پذيرم. [12] .

همان گونه که قبلا اشاره شد نيت، امري قلبي است و تنها به گذراندن لفظ از زبان بسنده نمي‏شود و قربت الي الله با لفظ محقق نمي‏گردد، بلکه در عمل و در اعماق دل بايد تقرب به خدا تنها عامل و محرک به سوي عمل باشد و چگونگي ارائه‏ي عمل طوري باشد که انسان را به خدا نزديک سازد. 

[1] غررالحکم، فهرست، واژه‏ي اخلاص.

[2] تنبيه الخواطر / 390.

[3] غررالحکم و دررالکلم.

[4] تنبيه الخواطر / 36.

[5] مستدرک الوسائل، ج 1، ص 10.

[6] بحارالانوار، ج 70، ص 249.

[7] مريم / 96.

[8] کنزالعمال، ج 3 / ص 23.

[9] حج / 65؛ (الم تر ان الله سخر لکم ما في الارض).

[10] اعراف، 179.

[11] بحارالانوار، ج 70، ص 199.

[12] مستدرک الوسائل، ج 1، ص 10.

راه‏هاي دستيابي به نيت خالص

هشدارها و تأکيدهايي فراوان در روايات بر ناب‏سازي و اخلاص نيت، فرا مي‏خواند. در عين حال نفوذ شرک خفي و شراکت غير خدا در عمل عبادي را در روايات به حرکت مورچه در دل شب، بر روي سنگ سياه تشبيه کرده‏اند. بنابراين؛ دستيابي به مقام اخلاص و رهايي از نفوذ شرک خفي، کار آساني نيست و بايسته‏ي دقت و تأمل است. اکنون با پژوهش در منابع معرفتي به جست و جوي آن مي‏پردازيم. 

يقين به مبدأ و معاد

همه‏ي ما به خدا و روز قيامت ايمان داريم، ولي اين اعتقاد به مرز يقين نرسيده است، صرفا پذيرفته‏ايم که خدا و بازگشت به او، حق است. مي‏دانيم خدا، عادل است و به پرونده اعمال تمام بندگان در قيامت رسيدگي مي‏کند. مي‏دانيم که همه امکانات دنيوي ما از ابتداي خلقت تاکنون مرهون فيض مبدأ هستي، و او پرورش دهنده‏ي ما و رحمان و رحيم است و همه قدرت‏هاي ديگر، شعاعي بسيار ضعيف از قدرت اويند و مقهور اراده او خواهند بود. مي‏دانيم که نفس‏هاي ما، ما را به سوي دروازه‏ي مرگ پيش مي‏برد، اما به هيچ يک از اين‏ها يقين نداريم؛ لذا به غير خدا اميد مي‏بنديم و متکي بر اين اميد، آنان را در عمل خود شريک مي‏کنيم. پيشوايان دين عليهم‏السلام به اين واقعيت با تعابيري گوناگون در سخنان خويش پرداخته‏اند. امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: 

«سبب الاخلاص اليقين؛ اخلاص، ره‏آورد يقين است.» 

و در سخن ديگري مي‏فرمايد: «علي قدر قوة الدين يکون خلوص النية؛ [1]  اخلاص آدمي به ميزان استحکام دينداري او است.» 

[1] غررالحکم و دررالکلم.

 

يأس از مردم

با آن که در بينش اسلامي، جامعه و مردم مورد توجهند، اما هيچ گاه، تکيه‏گاهي مناسب براي انسان نيستند؛ چرا که جايگاه انسان در نظام خلقت به هيچ وجه توجيه کننده‏ي وابستگي روحي فردي از افراد بشر به ديگري نيست! زيرا با آن که انسان، خليفه‏ي خدا در زمين محسوب مي‏گردد، و پروردگار حکيم، ساير موجودات را به طفيل او، آفريده، ولي انسان موجودي ناتوان است، که: «لن يخلقوا ذبابا ولو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذوه منه؛ [1]  اگر تمام انسان‏ها جمع شوند نمي‏توانند مگسي خلق کنند و چنانکه مگسي از آنان چيزي بستاند و بگريزد، نمي‏توانند آن را از وي بازگيرند.» 

با آنکه هر چه دارند داده الهي است و هر چه در راه خدا بدهند خداوند آن را به آنان برمي‏گرداند اما: «اذا مسه الخير منوعا؛ [2]  وقتي توانگرند، تعاونگر نيستند.»

بنابراين بايد از اين خيل ناتوان ممسک، قطع اميد کرد و اين نااميدي، گام پيشين وابستگي به خدا و اخلاص عمل براي او است.

 حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: 

«اول الاخلاص اليأس مما في ايدي الناس؛ [3] .

نااميد بودن از مردم، نخستين شرط اخلاص است.» 

[1] حج / 73.

[2] معارج / 21.

[3] غررالحکم و دررالکلم.

 

دوري از پرورش و پرستش هواها

آنچه انسان را وادار به خضوع و زانو زدن بر در خانه‏ي خلايق مي‏کند، آرزوها، هواها و محبت دنيا است. اگر آرزوها محدود گردند و هواها سرکوب و محبت دنيا مهار گردد چگونه حريت انسان به او اجازه مي‏دهد که به دنيا وابسته شود و پرستشگري را که افضل اعمال انساني است به شراکت نالايق مشوب گرداند. غزالي در بيان حقيقت اخلاص چنين مي‏گويد: 

«آن کس که حب دنيا بر قلب او غالب گردد، تمام حرکاتش چنين صفت و نشان غير خدايي را به خود مي‏گيرد؛ پس: جز اندکي از عبادات و نماز و روزه او، ره به سلامت نمي‏برد. بنابراين راه رسيدن به اخلاص، بريدن از دنيا و آخرتي شدن است. تا قلب، صبغه‏ي الهي را بپذيرد و به اعمال، منتقل کند.» [1] .

[1] محجة البيضاء، ج 8، ص 138.

 

به کارگيري عقل

انديشه‏مندي که به توان و ضعف مردم و ميزان کارآيي آنان در ياري افراد جامعه توجه کند و آن را با قدرت، محبت و کرامت الهي بسنجد، هيچ گاه حاضر نيست عمل خود را به ديگران بفروشد؛ زيرا يا نمي‏خرند، يا کم مي‏خرند، و يا با منت مي‏پذيرند و... هزار قيد و شرط دارند، زيادند و آراء و اهواء مختلف دارند، 

دير راضي مي‏شوند و پرتوقعند و اگر کم باشد قهر مي‏کنند و جسارت به خود مي‏دانند، اما خداي سبحان يکي است و «سريع الرضا»، «کم» را مي‏پذيرد و «زياد» پاداش مي‏دهد، بي‏نياز است و بامحبت، بي‏منت است و نزديک‏ترين وجود به انسان، پس چرا به غير او رومي‏آوريم و از او مي‏گريزيم؟! او کجا اجري از پاداشهاي ما را کم گذاشته است؟ کجا به ما بي‏مهري و بي‏توجهي نموده، کجا ما را از ياد برده است؟ کدامين نعمت را از ما دريغ کرده است؟ سزاوار است که قرآن از انساني چنين با عنوان «ظلوم و جهول» [1]  ياد کند. امام باقر عليه‏السلام مي‏فرمايد: انساني که عمل عبادي خويش را براي ديگران و با نيت غير الهي انجام مي‏دهد، دچار کم‏عقلي است؛ زيرا اگر همان کار را براي خدا انجام دهد، سريع‏تر و نيکوتر به نيت و خواست خود نايل مي‏شود. [2] .

در روايتي ديگر، انجام عمل براي غير خدا، به «خسران در دنيا و آخرت» و «شقاوت عظيم»، تعبير شده است؛ چرا که از دنيا، مايه گذاشته و به اجري در آخرت نيز دست نيافته است. [3] .

 [1] احزاب / 72.

[2] بحارالانوار، ج 72، ص 299.

[3] همان، ص 300.

مولف: محمدرضا رضوان‏طلب

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان