السلام علیک یا اباعبدالله الحسین!
حسین جانم شهادت می دهم که تو، تا آخرین لحظهی عمر شریفات در نماز بودی: «الذین هم فی صلاتهم دائمون» (پیوسته در نمازند). خوشا آنان که دایم در نمازند!
میدانید و شنیدهاید که اباعبدالله در روز عاشورا، در ظهر خونین عاشورا، نمازی با آن ابهت خواند؛ نمازی که دو تن از یاران وفادارش، در مقابلش به شهادت رسیدند تا او را در اقامهی نماز یاری کنند. اما نمازی دیگر نیز هست... نمازی عرفانی که اباعبدالله با خون دل خواند!
آن هنگام که تیر به ناف مبارکش اصابت کرد، با خون جگر وضو ساخت!
« وضو اگر نه ز خون جگر کند عاشق، به حکم مفتی عشقش درست نیست نماز!»
محاسن مقدسش به خون آغشته شد، اما دلش در محراب عشق استوار ماند.
هر کس نماز میخواند، پیشانی بر خاک مینهد؛ اگر پیشانیاش زخمی باشد، روی گونهی راست بر خاک سجده میکند. ذکر سجده میگوید، سر از سجده برمیدارد، خود تکبیر میگوید و خود سلام میدهد.
اما ای حسین! ای قربانگاه رفتهی من! وقتی تو در گودال قتلگاه، در محراب عشق، خواستی به سجده بروی، پیشانیات از سنگهای جفا شکسته بود. پس گونهی راستت را بر خاک نهادی و ذکر سجدهات این بود: «الهی رضا بقضائک!»
و هنگامی که سر از سجده برداشتی، لشکر دشمن تکبیر گفتند... و در خیمهها، زینب(س) نگاه کرد و دید سر برادرش بر بالای نیزههاست. پس سلام داد: «السلام علیک یا اباعبدالله! السلام علی رأس المرفوع علی القنات!» (سلام بر تو ای اباعبدالله! سلام بر آن سری که بر بالای نیزههاست!)
این است آن نماز عرفانی اباعبدالله الحسین! «گر نماز آن بود، کان مظلوم کرد... دیگران را زین عمل محروم کرد!»
یک سجده کرد و سر در راه رضای دوست نهاد... و اهل نماز را در دو جهان سرفراز کرد!
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
حجت الاسلام قافی