معنای عبادت

(10:56) 30 اردیبهشت 1402
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

مقدمه
روح انسان، تشنة یافتن و رسیدن به حقیقت است و تا زمانی که به آن نرسد، به آرامش دست نخواهد یافت. در آموزه‎‌‌های الهی، پرسیدن دارای جایگاه ارزشمندی است؛ ولی رسیدن و یافتن، ارزش و جایگاهی بس والاتر دارد. اینکه انسان بتواند با تفکر و تعقل ـ که نعمتی الهی و امتیاز خاص انسان است ـ در آفاق و انفس سیر کند و به سرای حقیقت تا سرحد ممکن بار یابد،[1] از امتیازات بارز او است.

یکی از مواردی که فکر و عقل انسان باید بدان توجه ویژه کند، جایگاه عبادت و بندگی انسان در زندگی است که این مهم با شناخت صحیح از خود، امکان‌پذیر خواهد بود. وقتی انسان مقام و شأن حقیقی خود و قابلیت‎‌‌های جسمی و روحی فراوانی را که در او قرار داده شده، بشناسد و بداند که وظیفة شکوفا ساختن و بروز آن بر عهدة او است، آنگاه خواهد دانست که این مهم در پرتو عبادت و نزدیکی به خداوند از طریق انجام دادن واجبات و ترک محرّمات ممکن خواهد شد. هنگامی که انسان بداند جلوه‌ای از صفات الهی است که با نفخة الهی[2] برای جانشینی خدا در زمین انتخاب شده است و تا بدانجا می‎‌‌تواند رشد یابد که در عالَم تصرف کند و بر تمام اطراف خود تسلط داشته باشد،[3] افق‎‌‌های بزرگ‌تری را پیش روی خود خواهد دید و خود را با خواسته‎‌‌های الهی همسو و هماهنگ خواهد کرد.

شرط رسیدن به این مقام‌‌ها، این است که انسان بنده باشد. اگر بندة حقیقی باشد، همه چیز رام او خواهد بود و بندة حلقه به گوش فرمانش خواهند شد.[4] در این بخش بر آنیم تا معنای عبادت، ابعاد و ریشه‌های آن را مورد بررسی کنیم.

معنای عبادت
از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاکِ خدایی توأم باشد، عبادت است. به همین علت درس خواندن، کار و کسب رزق و روزی حلال، انجام فعالیت های اجتماعی و ... اگر برای خدا و در راه او باشد عبادت محسوب می‌شود.[5]

دربارۀ این موضوع شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام این‌گونه آورده است: “ما در اسلام دو جور کار داریم؛ یک کار را اصطلاحاً می‌گویند: عبادت محض، یعنی کاری که مصلحتی غیر از عبادت ندارد؛ مثل نماز. یک کارهای دیگر داریم که مصلحت‌های زندگی است و ما می‌توانیم آنها را به صورت عبادت درآوریم و باید هم درآوریم. پس هر کار، وقتی که در راه رضای خدا و برای خدا باشد، عبادت است”.[6] البته اشتباه نشود که این کارها ما را از اموری که عبادت محض است و هدفش فقط این است که انسان به خدا توجه پیدا کند، بی‌نیاز نمی‌کند.

به هر حال عبادت عالى‌ترین نوع كرنش در برابر خداوند است. آفرینش هستى و بعثت پیامبران (عالم تكوین و تشریع) براى عبادت است. خداوند مى‌فرماید: "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ"[7] هدف آفرینش جنّ و انس عبادت خداوند است. كارنامۀ همۀ انبیا و رسالت آنان نیز دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است.[8] روشن است كه خدا به عبادت ما نیازى ندارد[9] و سود عبادت به خود پرستندگان برمى‌گردد؛ چنان‌كه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودى براى معلّم ندارد.

ریشه‌هاى عبادت‌ [10]
خوب است انسان آنچه او را به پرستش خدا وامی‌دارد، بشناسد. توجه و شناخت ریشه‌های عبادت نگاه بنده را به پرستش و کرنش در برابر خدا زیباتر و عمیق‌تر می‌کند. برخی امور انسان را به پرستش و بندگى خدا وادار مى‏ كند (یا باید وادار كند) که در ادامه بعضی از آنها را بررسی می‌کنیم.

1.‌ عظمت خدا

برخورد با يك شخصيت برجسته، انسان را به تواضع وامى‏دارد و ديدار با يك دانشمند بزرگ، آدمى را به تكريم و احترام وا مى‏ دارد. بدیهی است كه انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصيت و اين دانشمند، خود را كوچك و كم‌سواد مى‏بيند و در برابر آنها نهایت احترام را به نمایش می‌گذارد. انسان وقتى خود را در برابر عظمت و جلال خدا مى‌بیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنى مى‌كند. خداوند، مبدأ همۀ عظمت‏ها و جلال‏هاست. شناخت خدا به عظمت و بزرگى، انسان ناتوان و حقير را به كُرنش و تعظيم در برابر او وامى‏دارد. تمام هستی در برابر بزرگی و عظمت خدا کوچک و ناچیز هستند.

2.‌ احساس نیاز و وابستگى‌

انسان عاجز، نيازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى‌نيازى و غناى مطلق، و سررشته‌دار امور انسان‏هاست. طبیعت انسان چنین است كه وقتى خود را نیازمند و وابسته به كسى دید، در برابرش خضوع مى‏كند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند اوییم. این احساس عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وامى‏دارد؛ خدایى كه در نهایت كمال و بى‌نیازى است. در بعضى احادیث آمده اگر فقر و بیمارى و مرگ نبود، هرگز گردن بعضى نزد خدا خم نمى‏شد. اين هم عاملى است تا انسان در برابر خداوند "بندگى" كند.

3.‌ توجه به نعمت‌ها

انسان، همواره در برابر برخوردارى از نعمت‏ها، زبان ستایش و بندگى دارد؛ نعمت‏هايى كه حتى پيش از تولّد شروع مى‏شود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم ـ اگر شايستگى داشته باشيم ـ از آن بهره‏مند خواهيم شد. یادآورى نعمت‏هاى بی‌شمار خداوند، انگیزه‌اى قوى براى توجه به خدا و عبادت اوست. در مناجات‏هاى امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمت‏هاى خداوند، حتى نعمت‌های قبل از تولد انسان، به یاد آورده مى‏شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده مى‏سازد، آنگاه درخواست نیاز از او مى‏كند. خداوند هم مى ‏فرماید:

"مردم پروردگار این كعبه را بپرستند، او را كه از گرسنگى سیرشان كرد و از ترس، ایمنشان نمود". [11]

4.‌ فطرت‌

در سرشت انسان، پرستش و نيايش وجود دارد. اگر سرشت بشر در مسیر صحیح قرار گرفته و به معبود حقيقى دست يافت، انسان به “خداپرستى” مى‏رسد كه كمال مطلوب همين است. اما چنانچه در سایه جهل به انحراف و بيراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل روی می‌آورد. بت‌پرستى، ماه و خورشيدپرستى، گوساله و گاو پرستى، پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت‏ها، نمونه‏هايى از این انحراف است.

انبیا، براى ایجاد حس پرستش نیامده‏اند؛ بلكه بعثت آنان، براى هدایت این غریزه فطرى به مسیر درست است.

حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) مى‏ فرماید: "خداوند، محمد (صلی الله علیه و آله) را به حق فرستاد تا بندگانش را از بت‌پرستى، به خداپرستى دعوت كند".[12] نکته قابل توجه اینکه بیشتر آیاتی که به عبادت مربوط است، به توحید در عبادت دعوت مى‏ كند، نه اصل عبادت؛ زیرا روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود، به عبادت بت و طاغوت مى‏گرايد. مثل میل به غذا كه در هر كودكى است، ولى اگر راهنمایى نشود، به جاى غذا، خاك مى خورد و لذت هم مى ‏برد! اگر رهبرى انبیا نباشد، مسیر این غریزه منحرف مى‏شود و به جاى خدا، معبودهاى دروغین و پوچ پرستیده مى‏شود؛ آن‌گونه كه در نبود حضرت موسى‏ و غیبت چهل روزه‏اش، مردم با فریب سامرى، به پرستش گوساله طلایى وی روى آوردند.

انواع عبادت
همان‌طور که اشاره شد، در فرهنگ اسلام، عبادت فراتر از اعمالی چون نماز و روزه است. همۀ كارهاى شایسته‏اى كه به نفع مردم باشد نیز عبادت محسوب می‌شود. اینک به برخى از كارهایی كه در اسلام زیرمجموعه عبادت به حساب آمده است، اشاره مى‏ كنیم:

1.‌ تفكر در كار خدا

 امام صادق (علیه السلام) مى ‏فرماید:

"عبادت، زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. همانا عبادت، اندیشیدن در امر خداست".[13] تفكرى كه انسان را به خدا نزدیك و آشنا سازد، عبادت به حساب آمده است.

2.‌ كسب و كار

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

"عبادت، هفتاد بخش است که برترین آنها طلب حلال و به دنبال روزى رفتن است". [14]

3.‌ آموختن دانش‏

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: "كسى كه از خانه به دنبال آموختن دانش بیرون برود، تا با آن، باطلى را رد كند و گمراهى را به هدایت بكشد، كار او همچون چهل سال عبادت است".[15]

4. خدمت به مردم‏

در روایات فراوانی آمده كه خدمت به مردم و رسیدگى به مشكلات آنان، از بسیارى عبادت‏ها و حج مستحب، به مراتب برتر است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: "هرکس خانۀ خدا را طواف کند، خداوند عزوجل شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناه از او می‌آمرزد و شش هزار درجه به وی عطا می‌فرماید و شش هزار حاجت از او برآورده می‌سازد". سپس فرمودند: “گره‌گشایی از کار یک مؤمن، ده برابر این طواف فضیلت دارد".[16] به قول سعدى:

عبادت به جز خدمت خلق نیست‏                                           به تسبیح و سجاده و دلق نیست‏

5.‌ انتظار حكومت عدل جهانى‏

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: "اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ"؛[17] انتظار فرج وگشایش برترین عبادت است. روشن است كه مقصود انتظار مثبت و سازنده‌ای است كه زمینه‌سازى و تلاش براى دولت عدل امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز به همراه داشته باشد.

رنگ و صبغه الهى دادن به كارها، بر ارزش آنها مى‏افزاید و آنها را عبادت و گاهى برتر از عبادت مى‏سازد. نیت صحیح، اكسیرى است كه هر فلز بى‏ارزش را طلا مى‏سازد و كارهایى كه با نیت تقرب به خدا انجام گیرد، عبادت محسوب مى‏شود. با این حساب، مى‏توان گفت نمونه‏هاى عبادت، قابل شمارش نیست و حتى نگاه پر مهر به پدر و مادر، نگاه به چهرۀ علما، نگاه به قرآن و كعبه و رهبر عادل یا برادر دینى هم عبادت است.[18]

 

پی نوشت ها:

[1]. از این رو تقلید در اصول دین جایز نیست؛ زیرا آنجا، جای رسیدن است، نه صرفاً پرسیدن. در آنجا باید تمام رفتارهای انسان از روی دانستن، فهمیدن و رسیدن باشد. تقلید و مسلمان شناسنامه‌ای شدن و به تعبیری، ادای یک مسلمان را در آوردن، نه تنها مورد تأیید نیست، بلکه سزاوار نکوهش نیز است.

[2]. "و نفخت فیه من روحی" (ص: ٧١).

[3]. "بنده‌ام! مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود سازم. همان‌طور که من زنده هستم و نمی‌‌میرم، تو هم همیشه زنده باشی. همان‌طور که من غنی هستم و فقیر نمی‌‌شوم، تو هم همیشه غنی باشی. همان‌طور که من هر چه را اراده کنم می‌شود، تو هم هرچه اراده کنی همان می‌شود" (حر عاملی، الجواهر السنیه، ص 709).

[4]. "مَن عَبَدَاللهَ عَبَّدَ الله له کُل شَیء"؛ امام حسن7فرمود: کسی که خدا را بندگی کند، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار و بندۀ او گرداند (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج68، ص184).

[5]. مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص81.

[6]. همو، تعلیم و تربیت، ص347.

[7]. ذاریات: 56

[8]. "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ" (نحل: 36).

[9]. "فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنكُمْ" (زمر: 7).

[10]. برگرفته از کتاب پرتویی از اسرار نماز، محسن قرائتی، ریشه‌های عبادت.

 

[11]. "فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ، الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ" (قریش: 3 و 4)

[12]. نهج البلاغه، خطبه 147

[13]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمۀ احمد جنتی، ص972.

[14]. "اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ" (حر عاملی، وسائل‏الشیعه، ج‏12، ص‏11).

[15] فیض کاشانی، محجةالبیضاء، ج‏1، ص‏19.

[16]. کلینی، الکافی، ج2، ص194.

[17] نهج الفصاحه، جمله 409.

[18]. شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، كلمه «نظر».

[19]. ذاریات: 56.

[20]. "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ" (نحل: 36).

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان