گفتگو با معبود

(08:34) 18 فروردین 1395
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

الله اکبر

نخستين سخن در بارگاه آن يگانه، اين است که: او بزرگ‏تر از هر چيز و برتر از هر گونه وصف است. بنابراين، حال، که به گفت و گو با او ايستاده‏ايم، بايد از اشتغال به هر چيز ديگر - که جملگي فروترند - بپرهيزيم. 

«الله اکبر»، پاسخي است بر پرسش‏هايي فراوان در محور عبادت و عبوديت؛ سؤال‏هايي از قبيل چرا او را بپرستيم؟ زيرا «الله اکبر»، چرا با او راز و نياز کنيم؟ زيرا...، چرا بايد ساير کارهاي خود را کنار بگذاريم و روزي چند بار به نماز بايستيم؟ زيرا...، نبايد از هيچ تهديدي در راه او بهراسيم؟ زيرا «الله اکبر» علاوه بر زبان، عمل و جان نمازگزار نيز بايد به بزرگي خدا شهادت دهند و همه چيز را جز او حقير انگارند، در غير اين صورت، به فرموده‏ي امام صادق عليه‏السلام به او از سوي خدا خطاب مي‏شود: «اي دروغگو! آيا با من خدعه مي‏کني؟ به عزت و جلالم سوگند، تو را از حلاوت گفت و گو با خودم محروم مي‏کنم.» [1] .

اين شعار اساسي و کوتاه در مقدمات نماز پيش از پنجاه بار و در متن نماز حدودا هشتاد و پنج بار به صورت واجب و مستحب تکرار مي‏شود، تا تجسم عظمت خالق در دل نمازگزار، هر که جز او را در ديده‏ي وي حقير گرداند و به تمام آنچه جز او است بي‏اعتنا باشد و نمازگزار مصداق اين سخن از کلام اميرمؤمنان عليه‏السلام شود که فرمود: 

«عظم الخالق في انفسهم فصغر مادونه في اعينهم» [2] .

[1] محجة البيضاء، ج 1، ص 385.

[2] نهج‏البلاغه، خطبه 193.

بسم الله الرحمن الرحيم

حال که او بزرگ‏تر از همه چيز است، پس با نام و ياد او آغاز مي‏کنيم؛ او که محبت عام دارد در دنيا بر مؤمنان و غير مؤمنان و مهر دائم دارد بر مؤمنان چه در دنيا و چه در آخرت. 

مرحوم طبرسي صاحب تفسير مجمع البيان مي‏گويد: 

«تمام عالمان ما بر اين رأي، اتفاق نظر دارند که: «بسم الله» جزء سوره‏ي حمد است و هر کس آن را در نماز، ترک کند، نمازش باطل مي‏شود.» [1] .

امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: 

««بسم الله» به اسم اعظم نزديک‏تر از سياهي چشم به سپيدي آن است.» 

بنابراين: مي‏تواند ابزاري کارآمد براي حل مشکلات و موجب برکت و تقدس در کارها باشد. 

امام عسگري عليه‏السلام در شرح مفهوم بسم الله مي‏فرمايد: 

«اي استعين علي اموري کلها بالله؛ در همه‏ي امورم از خدا کمک مي‏جويم.» [2] .

جاي گرفتن صفت رحمانيت و رحيميت در «بسمله» بيانگر اهميت اين صفت در ميان صفات الهي است و به انسان مي‏آموزد که در عين قدرت و قوت، بايد مقام رحمت و محبت را به عنوان والاترين افتخار، توجه کرد. 

[1] مجمع البيان، ج 1، سوره‏ي حمد.

[2] توحيد صدوق / 231.

الحمدلله رب العالمين

همه‏ي ستايش‏ها و سپاس‏ها مخصوص خداوندي است که پرورش دهنده‏ي جهانيان است. ستايش او که صاحب هر جمال و کمالي است، و سپاس از او در برابر نعمت‏هايي که به ما ارزاني داشته است. هر خيري از او نشأت يافته و او مدير و مدبر حرکت تکاملي موجودات است. [1] .

در بينش توحيدي در تمام عوالم هستي، رب يا رب النوعي، جز خداي يگانه وجود ندارد و تنها او «رب العالمين» است و شريکي برايش متصور نيست. 

[1] در مفردات راغب آمده است: «رب في الاصل التربية و هو انشاء شي‏ء حالا فحالا الي حد التمام».

الرحمن الرحيم

ديگر بار، سخن از رحمت پايان ناپذير الهي است؛ زيرا استوانه‏ي اصلي تربيت در فرهنگ الهي، رحمت و محبت است. برخي معتقدند: صفت رحمان و رحيم در «بسمله» به راز عبوديت و آغاز کار با نام خدا اشاره دارد و در آغاز سوره‏ي حمد، بيانگر علت بايستگي انحصار حمد و سپاس در خدا است. [1] .

[1] مجمع البيان، ج 1، تفسير سوره حمد.

مالک يوم الدين

«يوم الدين» يکي از اسامي قيامت است، و هنگام حساب و بررسي اعمال، تنها خداوند مالک و زمامدار امور است. 

 او در اين دنيا نيز مالک همه چيز است، در حالي که مالکيت‏هاي اعتباري و ادعايي ديگر نيز در طول مالکيت او در دنيا وجود دارد، اما در «يوم الدين» همه‏ي مالک‏ها از مملوک‏هاي خود گريزانند و هيچ کس، با هيچ چيز نسبتي ندارد و ملک و مملکتي جز ملک و مملکت الهي نيست. 

اياک نعبد و اياک نستعين

پس از شناخت مبدأ، مربي و مدبر هستي، به بارگاه ربوبي او راه مي‏يابيم و به زبان جمع که همراه احترام و خضوع بيشتري است، به پيشگاهش عرضه مي‏داريم: تنها تو را مي‏پرستيم و تنها از تو کمک مي‏جوييم؛ چرا که تو سرچشمه‏ي همه‏ي کمالات و درياي رحمتي و ما هماره نيازمندت بوده و هستيم. از اين عبارت مي‏آموزيم: 

1. همنوايي تمام موحدان در سرود عبادت و استعانت، روحيه‏ي جمعي و حفظ وحدت را پيام مي‏دهد. 

2. استعانت از او به دنبال ادعاي عبادت مخلصانه‏ي او، به ما مي‏آموزد که حتي در انجام عبادات، بي‏نياز از کمک و اعانت ذات ربوبي نيستيم. 

3. عبادت خالصانه، زمينه‏ي دريافت امدادهاي الهي است. 

4. با توجه به انحصار قدرت در گذشته و حال و آينده در خداوند، مددجويي، جز از او، کاري عبث و بيهوده است. 

5. استعانت، بايسته‏ي مبدئي است، که پرستش و عبادت متوجه او مي‏شود. 

6. ستايش و اقرار به کمالات معبود و احساس حضور در پيشگاه او از آداب نيايش است. 

اهدنا الصراط المستقيم

پس از اظهار نياز و استعانت از پيشگاه معبود، مهم‏ترين نياز، به عنوان نخستين درخواست، مطرح مي‏شود: «ما را به راه راست هدايت کن»؛ چرا که در ميان جاذبه‏هاي دنيا و تبليغات دنياپرستان، تنها او است که مي‏تواند ما را به راه خود هدايت کند و بر آن استوار گرداند: «ما کنا لنهتدي لولا ان هدينا الله» [1] .

از اين جمله مي‏آموزيم: 

1. انحراف از راه مستقيم، خطري جدي است که همواره موحدان را تهديد مي‏کند. پس بايد همواره استواري بر راه را از خدا طلب کنند. 

2. نيازهاي فرهنگي، نخستين و ضروري‏ترين نيازهاي فرد و جامعه است. 

3. راه الهي، مسيري مستقيم، روشن و منحصر است و مانند سبل و طرق انحرافي، اعوجاج و پيچيدگي ندارد. 

4. دعا، در استقامت فکري و عملي انسان، نقشي مؤثر دارد. 

5. هدايت، داراي مراتبي است و ما در هر نماز، رسيدن به مرتبه بالاتر را مي‏طلبيم. خداوند متعال مي‏فرمايد: «و الذين اهتدوا زادهم هدي» [2] .

براي «صراط المستقيم» تفاسيري گوناگون در روايات و منابع اسلامي ارائه گرديده است. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‏فرمايد: مراد از «صراط مستقيم» راه انبيا است [3] ، حضرت علي عليه‏السلام «صراط مستقيم» را به راه هدايت قرآني تعبير فرموده [4]  و امام صادق عليه‏السلام، «صراط مستقيم» را راه معرفت الهي دانسته است، [5] ، در روايت ديگري آن حضرت مي‏فرمايد: صراط مستقيم، در دنيا مسير امامت و اطاعت از امام و پيشواي جامعه‏ي اسلامي است. هر کس در دنيا او را بشناسد و به او اقتدا کند، در آخرت از صراطي که روي جهنم کشيده شده، آسان عبور مي‏کند [و به بهشت مي‏رسد] و هر کس در دنيا او را نشناسد، پايش بر صراط مي‏لغزد و به دوزخ سقوط خواهد کرد. [6]  امام عسگري عليه‏السلام مي‏فرمايد: راه مستقيم، پايين‏تر از طريق غلط افراطيان و بالاتر از مسير تفريطيان است و به سوي هيچ باطلي تمايل ندارد. [7] .

در سخني از امام صادق آل محمد - عليهم‏السلام - مي‏خوانيم: صراط مستقيم، راهي است که به محبت خدا و دين او مي‏انجامد! و از تبعيت هوا و سليقه‏هاي شخصي، پرهيز مي‏دهد. [8] .

خداوند متعال در قرآن کريم، راه خدا [9] ، راه پيامبر [10]  و راه عبوديت [11]  را صراط مستقيم برمي‏شمارد. 

امام رضا عليه‏السلام نيز مي‏فرمايد: 

«آن کس که متشابهات قرآني را از طريق محکمات درک کند، به صراط مستقيم هدايت شده است.» [12] .

[1] اعراف / 43.

[2] محمد / 17.

[3] تفسير عياشي، ج 1، ص 22.

[4] نورالثقلين، ج 1، ص 20.

[5] معاني الاخبار / 32.

[6] نور الثقلين، ج 1، ص 22.

[7] بحارالانوار، ج 9، ص 24.

[8] همان.

[9] هود / 56 (ان ربي علي صراط مستقيم) پروردگار من، بر صراط مستقيم است.

[10] زخرف / 43 (انک علي صراط مستقيم)؛ اي پيامبر! تو در صراط مستقيم هستي.

[11] يس / 62 (و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم؛ مرا عبادت کنيد که اين صراط مستقيم است.

[12] بحارالانوار، ج 92، ص 377.

صراط الذين انعمت عليهم

اين آيه مي‏فرمايد: راه مستقيم، همان راهي است که دريافت کنندگان نعمت خاص تو، آن را پيموده‏اند. اما چه کساني به فيض نعمت خاص او نايل شده‏اند؟ بنا بر فرموده‏ي اميرمؤمنان عليه‏السلام برخي آيات قرآن، مبهمات آيات ديگر را تبيين مي‏کند. [1]  فائزين به نعمت خاص الهي در آيه‏اي ديگر مشخص گرديده‏اند، آن جا که مي‏فرمايد: 

«و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا» [2] .

بنابراين آيه، پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان کساني هستند، که خدا به آنان نعمتي ويژه مرحمت فرموده است و ما همراهي با آنان را، روزانه حداقل 10 بار در نماز آرزو مي‏کنيم تا از مسير مستقيم خارج نشويم. 

در روايات، مصداق روشن اين گروه مورد تفضل الهي، چنين بيان شده است: «صراط الذين انعمت عليهم؛ محمدا و ذريته: [3]  راه راست، راه محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - و خاندان او است.» 

[1] بحارالانوار، ج 57، ص 218.

[2] نساء، 69.

[3] نورالثقلين / 23.

غير المغضوب عليهم و لا الضالين

قرآن کريم، گروه‏هاي زير را غضب شده خوانده است: 

1. ناسپاسان: «و لا تطغوا فيه فيحل عليکم غضبي؛ [1]  با ترک شکر، رو به سوي طغيان نبريد و موجبات غضب خدا را فراهم نياوريد.» 

 2. بني‏اسرائيل: «باءو بغضب من الله؛ [2]  [به دليل لجاجت و اصرار در موضع باطل به رغم آشکاري حق، کشتن پيامبران، تحريف کتاب آسماني و رباخواري] دچار غضب الهي شدند.» 

3. قاتلان و آدم‏کشان: «و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه [3]  هر کس مسلماني را عمدا بکشد، کيفرش خلود در دوزخ و ابتلا به خشم خدايي است. 

4. مرتدان: «ان الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم؛ [4]  آنان که [پس از هدايت] ديگر بار به گوساله پرستي روي آوردند، به زودي به غضب خدا مبتلا خواهند شد.» 

5. افراد بد گمان به خدا: «الظانين بالله ظن السوء عليهم دائرة السوء و غضب الله عليهم؛ [5]  بد گمانان به خدا، به پيش‏آمد بد و غضب خدا گرفتار آيند.» 

گمراهان نيز داراي مصاديقي هستند که برخي از آن‏ها بر مبناي آيات قرآني عبارت‏اند از: مشرکان [6] ، دروغگويان [7] ، خودپسندان [8] ، مخالفان پيامبران [9] ، آنان که مانع راه خيرند [10]  مشبهين (کساني که خدا را به خلق تشبيه مي‏کنند). [11] .

 [1] طه / 81.

[2] بقره / 61؛ آل عمران / 112.

[3] نساء / 93.

[4] اعراف / 152.

[5] فتح / 6.

[6] نساء / 116.

[7] انعام / 24.

[8] کهف / 104.

[9] احزاب / 36.

[10] نساء / 167.

[11] اسراء / 48.

سوره‏ي توحيد

پس از قرائت فاتحة الکتاب که سرآغاز کتاب آسماني است، نوبت به سوره توحيد يا اخلاص مي‏رسد. [1]  پيامبر اکرم فرمود: هر کس اين سوره را قرائت کند همانند آن است که ثلث قرآن را قرائت کرده باشد و ده برابر تمامي کساني که به خدا و ملائکه و کتاب‏هاي آسماني ايمان آورده‏اند براي او حسنه ثبت مي‏شود. 

امام صادق عليه‏السلام فرمود: به هنگام دفن پيکر سعد بن معاذ پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بر او نماز خواندند و هفتاد هزار ملک نيز در نماز با حضرتش شرکت داشتند. پس از نماز، پيامبر اکرم از جبرئيل پرسيدند: 

«چرا شما نيز بر جنازه او نماز گزارديد؟ جبرئيل گفت: زيرا او «قل هو الله احد» را دائما در حال قيام و قعود و سواره و پياده و در رفت و آمدش مي‏خواند.» [2] .

سوره توحيد خطاب به پيامبر مي‏فرمايد: بگو: او خداي يکتا است؛ خدايي بي‏نياز و مرجع همه نيازمندان، کسي را نزاده و از کسي زاده نشده و همانندي ندارد. 

اين سوره به ما مي‏آموزد که: 

1. تکرار شعار توحيد براي موحدان و حتي پرچم‏دار توحيد ضرورت دارد. 

2. خدا پاسخگوي همه‏ي نيازمندان است و با هيچ کس ارتباط نسبي ندارد. 

3. خدا ماده نيست و با آن، ارتباطي ندارد. 

براي لفظ «صمد»، معاني زيادي ذکر شده، که به برخي از آنها اشاره مي‏شود: [3] .

1. مقصد و ملجأ بندگان و نيازمندان؛ 

2. کسي که در نهايت سيادت، آقايي و صلابت و اقتدار است؛ 

3. وجودي که قائم به نفس است و بي‏نياز از غير؛ 

4. وجودي که فساد و تغييرات ندارد؛ 

5. توانايي که به صرف اراده مي‏تواند به اشياء وجود بخشد؛ 

6. صمد يعني «لم يلد و لم يولد»؛ 

7. وجودي که جسم نيست، حد و محل و مکان و شبيه و سکون و حرکت ندارد، در هيچ چيز نمي‏گنجد و هيچ جايي، خالي از او نيست. 

وحدت خداي متعال، وحدت عددي نيست، او يکتا است و همتايي ندارد، نه آن که يکي است و دومي ندارد؛ چرا که در وحدت عددي، دوم متصور است، گرچه موجود نباشد. ولي درباره‏ي خدا، فرد دومي متصور نيست. 

 [1] البته نمازگزار مي‏تواند هر سوره‏اي از قرآن را جز عزائم - سوره‏هايي که سجده واجب دارند - پس از سوره‏ي حمد، قرائت کند.

[2] مجمع البيان.

[3] اين معاني در روايات متعدد از امامان معصوم عليهم‏السلام آمده است؛ ر. ک: بحارالانوار، ج 3، ص 2 به بعد.

مولف: محمدرضا رضوان‏طلب

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان