یادم می آید یک شب در آسایشگاه مشغول خواندن نماز جماعت به امامت آقا جلیل بودیم که ناگهان برق ها رفت و آژیر خطر زدند.
صدای آژیر همه ی برادران را هراسان کرد بعد از اتمام حمله ی هوایی وقتی برقها روشن شد دیدم جلیل همانطور ایستاده و بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد به نمازش ادامه می دهد.
وقتی به بیرون آمدم همه ی بچه ها در جوی های داخل پادگان پناه گرفته بودند و تنها کسی که به همان صورت نمازش را ادامه داده بود فقط آقا جلیل بود.
اطلاعات دریافتی از كنگره سرداران و ۳۲۰۰۰ شهيد استانهای خراسان، شهید جلیل محدثی فر