چرا نماز بخوانيم؟ (1)

(09:34) 17 فروردین 1395
زمان مورد نیاز برای مطالعه:0دقیقه

چرا نماز بخوانيم؟ (1)

چند سال است نماز مي‏خوانيد؟ 

با چه هدفي اين اعمال را هر روز تکرار مي‏کنيد؟ 

آيا مي‏توانيد 3 هدف يا انگيزه‏ي خود را از اين برنامه‏ي روزانه در جدول زير بنويسيد؟ 

جدول 1. اهداف نمازگزاري

1.

2.

3.

مفاهيم مورد نظر خود را، همچون: شکر، خضوع، کرنش، و.... - که در جدول اهداف نگاشته‏ايد - به روشني، در جدول زير، تعريف کنيد

 رديف - مفهوم - تعريف

1.

2.

3.

4.

گرچه نماز از منظر عاملان و ناظراني فروان، تصويري جز يک عمل تعبدي و مورد هدف زاهدان و رهبان‏ها ندارد، که صرفا براي نمايش خضوع و کرنش در بارگاه خالق، ايفاي نقش مي‏کند، اما بررسي آداب، شرايط، مضامين و هويت اين عبادت بزرگ، ضمن تأييد تعبدي بودنش، آن را عاملي مهم براي اصلاح نفس انسان‏ها و کنترل نظام‏هاي عمومي جامعه برمي‏شمارد

اصولا هر عبادت و اطاعتي که انسان برحسب تکليف به جا مي‏آورد، با نظر به استغناي ذات اقدس باري تعالي نمي‏تواند کم‏ترين سود و خيري را متوجه ذات خداوند گرداند، يا منشأ ارضاي خواسته‏اي در مبدأ لايزال باشد، چنانکه اگر همه مردم نيز از اطاعت او سر باز زنند، هيچ شر و ضرري متوجه او نمي‏گردد

 

گر جمله‏ي کاينات، کافر گردند

بر دامن کبرياش ننشيند گرد!

 

پس او از طاعت ما بهره‏اي نمي‏برد و به آن نيازي ندارد. عظمت مطلق است و همه‏ي عالم در برابر او سر تعظيم دارند

حال اين پرسش مطرح مي‏شود که چرا خداوند، گونه‏هايي از خضوع و کرنش را بر انسان، واجب کرد؟ چرا انسان علاقه‏مند به دنيا و وابسته به آن را مأمور واگذاري بخشي از داشته‏هاي محدود خود به ديگران ساخت؟ با آن که مي‏توانست از خزاين بي‏پايان خود، بينوايان را نيز روزي دهد. به راستي او از چنين الزام‏هايي چه هدفي را دنبال مي‏کند؟

شکر منعم و اطاعت از ولي نعمت، امري انساني و اخلاقي است، بلکه حيوانات نيز متناسب با درک و شعور خود، از انجام اين امر فروگذار نمي‏کنند

اما آيا منعمي هم‏چون خداوند، که بي‏هيچ چشمداشتي، نعمت مي‏دهد، به مانند انساني است که با چشم اميد عطا مي‏کند و سپاس ديگران در روح او اثر تشويقي يا ارضائي دارد؟ 

هرگز! او پروردگار عزت است و از هر گونه نياز و نقصي مبرا است: «سبحان ربک رب العزة عما يصفون» [1]  و اصولا چنين مقايسه‏هايي در حق او روا نيست: «مالکم کيف تحکمون»؛ [2]

بنابراين تکليف، نشانه نياز نيست، زيرا سود سپاس، به خود آدمي بازمي‏گردد: «و من يشکر فانما يشکر لنفسه» [3]

اما نگرشي نه اين گونه به نماز، آن را عملي دشوار مي‏نمايد و وارستگي از دنيا را هنگام اقامه‏ي نماز، مشکل مي‏سازد: «و انها لکبيرة الا علي الخاشعين» [4]

آري نماز دشوار است، مگر براي کساني که درک صحيحي از مقام ربوبي، بزرگي و بي‏نيازي خالق دارند. آن را باور کرده و مي‏دانند صبر و صلات نوعي نيروي کمکي براي نيل به مقاصد و تعالي خود آن‏ها است: «و استعينوا بالصبر و الصلوة» [5] ، نه ياري پروردگار! «سبحانه و تعالي عما يقولون علوا کبيرا» [6]

با گشودن اين زاويه‏ي جديد در نگرش به نماز و عبادات ديگر و اميد آن که خداوند متعال، طعم اين غذاي سازنده‏ي روح را به ما بچشاند و پرهيز از تقصير در نمازها را به ما الهام فرمايد، به بررسي آثار و اسرار نماز مي‏پردازيم. اما قبل از آن، جدول پاسخ‏هاي خود را بر اساس جواب‏هاي داده شده در متن، تصحيح کنيد و ببينيد از 20 امتياز، چند امتياز به آن اختصاص مي‏يابد؟

اينک کارکرد نماز را در آيات و روايات اسلامي بررسي مي‏کنيم

[1] صافات / 180.

[2] همان / 154.

[3] لقمان / 12. آياتي فراوان، انسان را به شکر نعمت‏هاي الهي فرامي‏خواند؛ همانند: و اشکروا لي و لا تکفرون (بقره / 152) کلوا من طيبات مارزقناکم و اشکروا لله (همان / 172) و اشکروا نعمة الله (نحل / 114) و... اما هيچ کدام منافاتي با اين آيه ندارد: «من شکر فانما يشکر لنفسه» (نساء / 147) بلکه شکر درباره‏ي خدا، نمي‏تواند مفهومي جز اين داشته باشد.

[4] بقره / 45.

[5] بقره / 45.

[6] اسرا / 43.

تأمين نياز دروني و رواني انسان

بدون شک، انسان، براي راهيابي به زندگي انساني و حيات طيبه و گريز از توحش، همچنين تخلق به اخلاق و رهايي از يأس و افسردگي، به عاملي مهار کننده نيازمند است، که روح او را در کنترل و تسخير خود قرار داده، پرهيز از انحراف و جنايت را بر او الزام، و روح تعاون و نوع دوستي، عاطفه و محبت را بر وي الهام کند و هنگامي که پژمرده و افسرده مي‏گردد، آن را طراوت بخشد

روان شناسان، جامعه شناسان و کارشناسان تربيتي - جملگي - اتفاق نظر دارند که اين نيرو از منبع اعتقاد ديني نشأت مي‏گيرد

روان شناس معروف امريکايي «هنري لنک» پس از تحقيقات گسترده‏ي باليني، روي بيش از هفتاد و سه هزار انسان افسرده‏ي تبهکار، مي‏گويد

 «اينک به خوبي اهميت اعتقاد ديني را در زندگي انسان درک مي‏کنم و از ميان تمام آزمايش‏ها، اين نتيجه‏ي مهم را يافته‏ام، که هر کس به دين و باورهاي مذهبي، گردن سپارد، يا با عبادتکده‏اي در ارتباط باشد، از شخصيت انساني والاتري برخوردار است و در مقايسه با آن کس که ايماني ندارد و با عبادتي در تماس نيست، کرامت خاصي دارد.» [1]

دانشمندي روسي نيز مي‏گويد

«مشکل ما، حقانيت کاپيتاليسم يا کمونيسم نيست، بلکه بايد درباره‏ي جانشيني يک فرهنگ بشري به جاي فرهنگ مادي فکري کرد.» [2]

يک مرکز بهداشت رواني در دانشگاه «سنت لويي» آمريکا کتابي را با عنوان «عوامل فراموش شده در بهداشت رواني» منتشر کرده است. در اين کتاب، که مذهب را، مهم‏ترين و مؤثرترين عامل بهداشت روحي، و حفظ سلامت جامعه برشمرده، مي‏خوانيم

«کساني که هفته‏اي يک روز به کليسا مي‏روند، مشکلات رواني کمتري دارند.»

کارل گوستاو يونگ، روان شناس معروف سوييسي مي‏گويد

«من صدها بيمار را معالجه کرده‏ام و از ميان تمام بيمارانم، يکي پيدا نشد که مشکل رواني‏اش مربوط به پيدا کردن عقيده‏ي ديني به زندگي باشد. با اطمينان خاطر مي‏گويم: هر يک از آن‏ها از آن جهت مريض شده بودند، که آنچه را مذاهب زنده‏ي هر عصر به پيروان خود عطا کرده‏اند، از دست داده بودند و آنان که عقيده‏ي مذهبي خود را باز نيافتند، واقعا درمان نشدند.» [3]

 بنابراين: آنچه دنياي برخوردار از فن‏آوري و صنعت را رنج مي‏دهد، خلأ رواني و نداشتن اطمينان روحي است. بيش از پنجاه درصد از تخت‏هاي بيمارستان‏هاي امريکا اختصاص به بيماران رواني دارد و بيش از هفتاد و پنج درصد از دانش‏آموزان دبيرستان‏هاي اين کشور، مواد مخدر مصرف مي‏کنند. [4]

رهبران غرب و شرق در سال 1962 از نبودن عنصر ديني در هموطنانشان اظهار نگراني و آينده‏اي نگران کننده را براي کشور خود پيش‏بيني کردند

کندي مي‏گويد

«امريکا آينده‏اي دردناک پيدا خواهد کرد، چرا که جوانان، غرق شهواتند و حاضر نيستند وظايفي را که به آنان محول مي‏گردد، به خوبي انجام دهند. از هر هفت جوان که به سربازي اعزام مي‏شود، شش تن نالايق و سست از آب درمي‏آيند.» 

خروشچف نيز در اعتراف‏هاي خود درباره‏ي نبودن عنصر ديني و پيامدهاي آن مي‏گويد

«آينده‏ي شوروي در خطر است و جوانان هرگز آتيه‏اي اميدبخش ندارند؛ چه، بي‏بند و بار و اسير شهوات گشته‏اند.» [5]

استاد مطهري رحمة الله عليه مي‏فرمايد

نهرو، مردي است که از سنين جواني لامذهب شده است. در اواخر عمر، تغيير حالي در او پيدا شده بود. خودش مي‏گويد: «من، در روح خودم، خلأي را احساس مي‏کنم، که هيچ چيز نمي‏تواند جاي آن را پر کند، مگر يک معنويت

 علت اين اضطرابي که در جهان پيدا شده، آن است که نيروهاي معنوي‏اش تضعيف شده و اين بي‏تعادلي در جهان از همين رو است. الان در کشور اتحاد جماهير شوروي، اين ناراحتي به سختي وجود دارد. تا وقتي که اين مردم گرسنه بودند و گرسنگي به ايشان اجازه نمي‏داد درباره‏ي چيز ديگري بينديشند، يک سره در فکر تحصيل معاش و مبارزه بودند. بعد که يک زندگي عادي پيدا کردند، الان يک ناراحتي روحي در ميان آنان پيدا شده است. در موقعي که از کار، بيکار مي‏شوند، تازه اول مصيبت آن‏ها است که اين ساعت فراغت و بيکاري را با چه چيز پر بکنند؟ بعد مي‏گويد: من گمان نمي‏کنم اين‏ها بتوانند آن ساعات را جز با امور معنوي، با چيزي ديگر پر کنند. و اين همان خلئي است که من دارم

پس معلوم مي‏شود واقعا انسان به عبادت و پرستش احتياج دارد. امروز که در دنيا بيماري‏هاي رواني زياد شده، بر اثر اين است که مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده‏اند. ما اين را حساب نکرده بوديم، ولي بدانيد هست

نماز، قطع نظر از هر چيزي، طبيب سرخانه است؛ يعني اگر ورزش براي سلامت مفيد، آب تصفيه شده براي هر خانه‏اي و هواي پاک و غذاي سالم براي انسان لازم است، نماز هم براي سلامت انسان لازم است. شما نمي‏دانيد اگر انسان در شبانه روز، ساعتي از وقت خودش را به راز و نياز با پروردگار، اختصاص بدهد، چه قدر روحش را پاک مي‏کند! عنصرهاي موذي به وسيله‏ي نماز از روح انسان بيرون مي‏روند.» [6]

براي فرونشاندن تمام امواج خروشان نگراني و اضطراب، قرآن کريم «ذکر خدا» را برترين داروي آرام بخش و شفا دهنده‏ي قلبها مي‏خواند و «نماز» را مصداق برتر ذکر مي‏داند. همه‏ي آشوب‏ها، تشويش‏ها، و ناآرامي‏ها، با استمرار ياد خدا در فواصل گوناگون شبانه روز، مهار مي‏گردند. نهاد ناآرام، آرام مي‏گيرد؛ طغيان هواها و هوس‏ها فرومي‏نشيند. قلب مأيوس، اميد مي‏يابد و هنوز آثار حاصل شده از اين معدن فيض به کاستي نگراييده، که مؤذن، ديگر بار، بانگي ديگر سر مي‏دهد و رمقي دوباره رقم مي‏زند

[1] روح الصلاة في الاسلام 29؛ به نقل از: بازگشت به ايمان تأليف دکتر هنري لنک.

[2] سيماي تمدن غرب / ص 88.

[3] انسان مدرن در جست و جوي معنا.

[4] سخنراني دکتر افروز در سمينار نماز.

[5] سيماي تمدن غرب / 61.

[6] اسلام و مقتضيات زمان / 292.

چگونگي دستيابي به آرامش و کنترل اضطراب‏ها

آيا مي‏توانيد مهم‏ترين راه‏هاي کاهش و کنترل اضطراب‏هاي روحي را در چند بند، خلاصه و کوتاه در جدول زير بنويسيد؟ 

جدول 2. راههاي کنترل اضطراب

1.

2.

3.

اگر در بين اين عوامل راه‏هايي وجود دارد که به تلقين درماني ارتباط مي‏يابد، روي آن را با ماژيک برجسته کننده علامت بگذاريد

قرآن، نماز را ذکر خدا مي‏شمرد: «اقم الصلوة لذکري» و باز مي‏فرمايد: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»

نماز ياد خدا است + ياد خدا موجب آرامش دل‏ها است: نماز به انسان آرامش مي‏دهد

 احساس بي‏ثباتي و بي‏اعتباري در جهان طبيعت و فناپذيري و ختم زندگي در دنيا از سويي و پاسخگو نبودن طبيعت مادي به احساس نياز نامتناهي انسان از ديگر سو، نوعي اضطراب و غربت را بر روح انسان، چيره مي‏گرداند. او چيزي را مي‏جويد که در اين جهان نمي‏يابد. نماز، انسان را با ذاتي فناناپذير، پيوند و به وي جاودانگي را نويد مي‏دهد. لذا انسان، هنگام نماز، آرامش خود را بازمي‏يابد و به زندگي و حيات خويش اميدوار مي‏گردد؛ مشروط بر آن که در اين سير روحي، رابط و واسط اصلي (روح) غايب نباشد

اقامه‏ي نماز با شرايط مزبور، منزلت خالق و ميعاد مخلوق را يادآور مي‏شود. از اين رو، هرگاه که نفس و شيطان، او را به مخالفت با خدا دعوت کنند، در پاسخ مي‏گويد: «معاذ الله انه ربي احسن مثواي انه لا يفلح الظالمون» [1]

همچنان که نگهبان در صورتي مي‏تواند حراست کند که جسم و فکر او در محل حاضر باشد، نماز هم اگر با حضور قلب همراه شود، انسان را از فحشا و منکر بازمي‏دارد [2]  و هواها را در آدمي کنترل و مهار مي‏کند؛ زيرا انساني که با همه‏ي وجود، پويايي راه صالحان و دوري و تبري از مسير گمراهان را از خداوند تبارک و تعالي خواسته و بر عبادت و استعانت از او پيمان سپرده، چگونه ممکن است با گذشت زماني اندک، پيمان او را نقض کند؟

نماز، جامه‏ي پاکي است، و کسي که لباس سپيد مي‏پوشد، مي‏کوشد که خويش را از مکان‏هاي آلوده و تماس با آلودگي‏ها حفظ کند

 [1] يوسف / 23؛ حضرت يوسف، در پاسخ به پيشنهاد گناه گفت، پناه بر خدا چگونه معصيت او را انجام دهم، در حالي که او پروردگار من است و جايگاهي ممتاز به من داده است؟.

[2] عنکبوت / 45.

نظريات ديگران براي کنترل اضطراب

برخي، آزادي جنسي يا تأمين اقتصادي، امنيت و سلامت را به عنوان راه کنترل ناآرامي‏هاي روحي دانسته و معتقدند: چگونه ممکن است با ياد خدا، فوران شهوت و فشار گرسنگي را مهار کرد، جز آن که به تأمين خاص و مناسب هر يک از اين‏ها تن داد؟! در پاسخ مي‏گوييم: اسلام، لزوم تأمين هيچ يک از نيازهاي انسان را از نظر دور نداشته است. براي اطفاي غريزه و نياز جنسي، ازدواج سالم را در شکل‏هاي دائم و موقت پيشنهاد کرده، آن را عامل آرامش برشمرده، و از نشانه‏هاي حکمت الهي مي‏داند. قرآن کريم در اين باره مي‏فرمايد

«و من اياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها؛ [1] .

از نشانه‏هاي او، آن است که براي شما همسراني از جنس خودتان آفريد، تا موجب آرامش شما گردند.» 

اما آيا بي‏بند و باري جنسي مي‏تواند سکون و آرامش را به ارمغان آورد؟! در اين باره بايد آمار طلاق و مشکلات روحي و جسمي مردان و زناني که در پرتو آزادي جنسي، دست به هر گونه ارضا و بهره‏ي بي‏حد و مرز زده‏اند، وارسيد

اسلام، بر ازدواج به عنوان يک ضرورت و نياز طبيعي و متناسب با فطرت تأکيد کرده است. ما معتقديم اگر روش اسلام براي برقراري روابط سالم در پرتو ازدواج در جامعه‏اي مورد توجه قرار گيرد، به هيچ وجه تنش و اضطراب جنسي، مشکلي نگران کننده براي آن اجتماع نخواهد بود

ازدواج چندان مهم است، که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود

«من تزوج فقد احرز شطر دينه فليتق الله من الشطر الثاني؛ [2].

 هر که ازدواج کند، نيمي از دينش را حفظ کرده، پس مراقب نيم ديگر باشد.» 

و در روايتي ديگر از حضرتش مي‏خوانيم

«ايما شاب تزوج في حداثة سنه عج شيطانه: يا ويله عصم مني دينه؛ [3] .

هر جواني که در عنفوان جوانيش ازدواج کند، شيطان فرياد برمي‏آورد: اي واي! دينش را از من حفظ کرد.» 

درباره‏ي ترغيب به ازدواج، رواياتي فراوان وارد شده

«من احب ان يلقي الله طاهرا مطهرا فليلقه بزوجة: [4]

هر که مي‏خواهد خدا را پاک ملاقات کند، هنگام مرگ، بدون همسر نباشد.» 

در حديثي ديگر مي‏خوانيم

«رکعتان يصليهما متزوج افضل من سبعين رکعة يصليهما غير متزوج؛ [5]

دو رکعت نماز همسردار، بهتر از هفتاد رکعت نماز فرد بدون همسر است» 

اين امر، واضح و ملموس است که بي‏بند و باري اخلاقي و آزادي جنسي نتوانسته آرامش و امنيت را به دنبال داشته و دلپذير و مبارک باشد. گرچه پژوهش‏ها و نمونه‏هاي عيني تحقق يافته نيز، همين امر را ثابت مي‏کنند

درباره‏ي تأمين نيازهاي اقتصادي نيز اسلام به نقش خلأ مالي در اضطراب روحي توجه کرده است. روايات، فقر را چنين وصف کرده‏اند

«الفقر هو الموت الاکبر؛ [6]  مصيبت فقر از مصيبت مرگ بدتر است.» 

 «ان الفقر مذهلة للنفس، مدهشة للعقل، جالب للهموم؛ [7]  فقر، جانکاه، عقل ستيز و عقل برانگيز است.» 

امام صادق عليه‏السلام برخي عوامل گوناگون اضطراب را چنين برمي‏شمارد

«خمس خصال من فقد منهن واحدة لم يزل ناقص العيش زائل العقل مشغول القلب فاولها صحة البدن و الثانية الامن و الثالثة السعة في الرزق و الرابعة الانيس الموافق قلت: و ما الانيس الموافق؟ قال: الزوجة الصالحة و الولد الصالح و الخليط الصالح و الخامسة و هي تجمع هذه الخصال: الدعة؛ 

پنج چيز است که هر کس، يکي از آن‏ها را از دست دهد، زندگي‏اش با تنگنا مواجه، عقلش مختل و قلبش مشغول خواهد بود. اول: سلامت، دوم: امنيت، سوم: رفاه مالي، چهارم: همنشين موافق...، راوي مي‏گويد: پرسيدم: انيس موافق کيست؟ فرمود: زن، فرزند و همنشين صالح و پنجم: که همه‏ي اينها در گرو آن است: فراغت.» 

بنابراين، مکتب ما، درباره‏ي نقش عوامل گوناگون کاهش و کنترل ناآرامي‏ها و اضطراب‏ها هيچ گونه انکاري ندارد و هرگز نمي‏گويد: نماز بخوان تا نياز جنسي‏ات برطرف شود! يا به گرسنه نمي‏گويد: نماز بخوان، سير مي‏شوي! يا از بيمار نمي‏خواهد بيماري خود را با نماز مداوا کند. هر کدام، راه خاص خود را مي‏طلبد و در پيمودن هر يک از آن‏ها الزام‏هايي از سوي خدا و پيامبر وجود دارد. اما آنچه مي‏گوييم، اين است که

1. خواسته‏هاي نامحدود انسان، با امکانات دنيا قابل پاسخگويي نيست

 2. ارضا، غير از کنترل است. مهار کردن ويروس، با از بين بردن آن تفاوت دارد و ارضاي موردي و مقطعي، اطمينان بخش نيست

3. آنچه يوسف صديق عليه‏السلام را در مواجهه با صحنه‏ي شهوت‏انگيز، همانند کوه، استوار و مطمئن نگاه داشت، ياد خدا بود [8] ؛ نيرويي که مي‏تواند هر گونه خلل مؤثر در عزم نيازمندان را از ميان بردارد. آري، ايمان به خدا، گرسنگاني چند را وامي‏دارد، تا غذاي خويش را به مسکين، يتيم و اسير، بخشند. [9]

4. هيچ نمونه‏اي تاکنون ارائه نشده که بي‏بند و باري‏هاي جنسي، يا وفور ثروت توانسته باشد طمأنينه را در ملتي ايجاد کند، بلکه در درون کاخ‏هاي آهنين، اضطراب‏هايي مشاهده مي‏شود که در کوخ‏ها، ديده نمي‏شود. چنان که در اعتراف‏هاي پيشگفته مبرهن شد هيچ يک از سردمداران کشورهايي که به آزادي مطلق جنسي قائلند، از بهداشت روحي ملت خود خوشنود نيستند

 [1] روم / 21.

[2] بحارالانوار، ج 103، ص 221.

[3] محجه البيضاء، ج 3، ص 54.

[4] بحارالانوار، ج 103، ص 219.

[5] همان / 220.

[6] بحارالانوار، ج 13، ص 348.

[7] غرر الحکم و درر الکلم.

[8] يوسف / 21.

[9] انسان / 7.

مولف: محمدرضا رضوان‏طلب

دیدگاه ها (0 کاربر)
ارسال دیدگاه
سامانه آموزشی
سامانه دانش پژوهان
سامانه مبلغان