وقتِ نماز که میشد، باید اول وقت آن را بهجا میآوردند؛ حتی در اوج اشتغالات و گرفتاریها، به نماز اول وقت مقید بودند.
اواخر جنگ بود و سران کشورهای اسلامی برای میانجیگری و صلحِ ایران و عراق، به ایران آمده بودند. جلسۀ مهمی بود و تصمیمات بسیار مهمی باید گرفته میشد. صدای اذان به گوش میرسید. ناگهان وسطِ جلسه، حضرت امام بلند شدند و فرمودند: «میخواهم نماز بخوانم.»
همیشه مقید بودند که به هنگام نماز، خود را با عطر خوشبو کنند. فرمودند: «عطر مرا بیاور!» پس از عطر زدن، به نماز ایستادند و دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند.