نوجوانی که خواب شهادتش را دیده بود

نوجوانی که خواب شهادتش را دیده بود

شهید پرویز اژدو دانش آموز کلاس 5ابتدایی بود که در سن یازده سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد و عنوان جوان ترین شهید خراسان رضوی را به خود اختصاص داده است. سیزده آبان روز دانش آموز بهانه ای شد تا به سراغ خانواده جوان ترین شهید دفاع مقدس خراسان رضوی بروم شهیدی که تنها یازده سال سن  داشت و تازه کلاس پنجم ابتدایی را پشت سر گذاشته بود. دانش آموزان زیادی در زمان جنگ شهید شدند اما هنوان کوچکترین و ...

شهید پرویز اژدو دانش آموز کلاس 5ابتدایی بود که در سن یازده سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد و عنوان جوان ترین شهید خراسان رضوی را به خود اختصاص داده است.

سیزده آبان روز دانش آموز بهانه ای شد تا به سراغ خانواده جوان ترین شهید دفاع مقدس خراسان رضوی بروم شهیدی که تنها یازده سال سن  داشت و تازه کلاس پنجم ابتدایی را پشت سر گذاشته بود. دانش آموزان زیادی در زمان جنگ شهید شدند اما هنوان کوچکترین و جوانترین شهید خراسان رضوی آن هم از روستایی در شهرستان درگز مرا بیشتر ترغیب کرد تا به مناسبت روز دانش آموز به سراغ خانواده اش بروم و بیشتر با زندگی این شهید آشنا شوم.

شهید "پرویز اژدو" متولد سال 1350 در روستای زنگلانلو از توابع شهرستان درگز بود و در حالی که هنوز کلاس پنجم ابتدایی را پشت سر می گذاشت و تنها یازده سال سن داشت به اصرار داوطلبانه عازم جبهه شد. سن او برای جنگیدن بسیار کم بود و شاید به عقیده اطرافیانش هنوز درکی از جبهه و جنگ نداشت اما  عزمش را جذم کرده بود تا رضایت پدر را بگیرد و سرانجام موفق شد با رضایت پدر راهی جبهه های جنوب شود این شهید بزرگوار در مرحله دوم عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد و در تاریخ 24 اردیبهشت 61 به مقام رفیع شهادت نایل آمد.

عزیز اژدو برادر شهید دانش آموز "پرویز اژدو" در گفت وگوی اختصاصی با مشهد فوری اظهارداشت: پرویز آن زمان یازده سال بیشتر نداشت و به همین دلیل او را اعزام نمی کردند اما اصرارهای مکرر پرویز مسئولین را وادار کرد تا از او نامه رضایت پدر بخواهند و از طرفی به پدرم نیز گفته بودند رضایت نامه پرویز را امضا نکند.

وی افزود: یک شب که مشغول درس خواندن بودم و همه دور چراغ گردسوز نشسته بودیم پرویز رضایت نامه را به پدرم داد و گفت اگر امضا نکنید نمی توانم به جبهه بروم. پدرم آدم خیلی مذهبی و معتقدی بود به پرویز گفت تو هنوز خیلی برای جنگیدن کوچک هستنی و باید درس بخوانی، نمی توانم این اجازه را به تو بدهم. پرویز جنب و جوش زیادی برای رفتن داشت انگار که عهد بسته بود هر طور شده عازم جبهه شود حرف های آن شب پرویز روی پدرم تاثیر گذاشت او با وجود سن کمی که داشت گفت "خون من قرمز تر از خونه دیگران نیست اگر من نروم و دفاع نکنم پس چه کسانی باید بروند من هم مثل همه رزمنده هایی که دارند می روند." همه ما از حرف های او تعجب کردیم شاید تصور نمی کردیم پرویز با سن کمی که دارد درکی نسبت به این مسائل داشته باشد. حرف های پرویز چنان روی پدرم تاثیر گذاشت که رضایت نامه را امضا کرد و پرویز عازم جبهه شد.

برادر شهید اژدو عنوان کرد: من آن زمان خیلی کوچک بودم و نمی توانستم درک کنم شرایط پدرم و حتی پرویز را اما چهره آن شب پدرم را یادم نمی رود که وقتی رضایت نامه را امضا کرد عرق کرد و رنگ و رویش پرید و مبهوت چهره پرویز شده بود. بعدها پدرم گفت من آن لحظه متوجه شدم پرویز برگشتنی نیست من در چهره پرویز نوری دیدم که همان لحظه به یقین رسیدم که پرویز شهید می شود.

عزیز اژدو تصریح کرد: پدرم می گفت من باید من باید به دنبال نشانی در بدن فرزندم  باشم و ان شب پدرم ددر صورت پرویز خالی را نشان کرده بود که وقتی به شهادت رسید از طریق همان خال پیکرش شناسایی شد انگار به پدرم هم الهام شده بود که فرزندش را دیگر نمی بیند.آن زمان همه  می گفتند پرویز به عنوان نگهبان در پادگان اهواز مشغول می شود چون برای خط مقدم خیلی کوچک است اما بعد خبر رسید که در پادگان 99زرهی است و عازم جبهه شده است البته پرویز به همراه یکی از دوستانش محمد داور پناه که الان جانباز 70 درصد است در ماشینی که به جبهه اعزام مس شد قایم شده بودند و زمانی متوجه حضورشان می شوند که ماشین اعزام به جبهه رسیده بود و انگار واقعا برای شهادت طلبیده شده بود.

وی افزود: شهید«اژدو» جز اولین نفراتی بود که از روستای خود به جبهه اعزام شد در زمان اعزام به جبهه از بین چهار نفر داوطلب بسیجی روستای زنگلانلو از توابع شهرستان درگز، پرویز و یکی از همرزمانش انتخاب و اعزام شدند هر دو هم سن بودند و برای آموزش 45 روز به امامزاده سید مرتضی کاشمر رفتند و چند روز بعد از آموزش از کوهسنگی به جبهه اعزام شدند.پرویز در تیپ 21 امام رضا(ع) تحت فرماندهی شهیدچراغچی بود.

وی خاطرنشان کرد:در زمان عملیات بیت المقدس کمک آرپی چی زن بود و بعدها کمک تیر بار چی و در مرحبه دوم عملیات بیت المقدس در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح و در یکی از بیمارستان های شهر اهواز بستری شد آن زمان پدرم تنها از روی خالی که در صورتش داشت توانسته بود پیکر پرویز را شناسایی کند. پیکر پرویز در روستای زنگانلو شهرستان درگز به خاک سپرده شده است.

برادر شهید دانش آموز پرویز اژدو گفت: محمد همرزمش بعدها برایمان تعریف کرد که با محمد عازم منطقه بودیم که گفت من شهید می شوم اما تو بر می گردی، خواب دیدم یک چهره نورانی دست گلی قرمز به من هدیه داد اما به تو گلی نداد به نظرم من شهید می شوم و تو برمی گردی و همانظور هم شد پرویز به شهادت رسید و همرزمش به درجه جانبازی رسید.

عزیز اژدو خاطرنشان کرد: من و پرویز تنها یک سال باهم فاصله سنی داشتیم هروقت وصیت نامه پرویز را می خوانم از پاکی و خلوص نیتی که داشت متعجب می شوم او در وصیت نامه اش نوشته بود " وقتی که من شهید شدم شما افتخار کنید که من در چنین راهی شهید شدم و فقط راه ما را ادامه دهید و نگذارید خون ما پایمال شود." واقعا به او الهام شده بود. بعد از شهادت پرویز من نیز ترغیب شدم که به جنگ بروم و راه پرویز را ادامه دهم چندین بارهم رفتم اما به دلیل اینکه سن کمی داشتم اعزام نشدم.

برادر کوچکترین شهید دفاع مقدس خراسان رضوی ادامه داد: پرویز همیشه در نامه هایی که می نوشت خانواده را به اطاعت از ولایت و دوستان خود را به درس خواندن توصیه می کرد و می‌گفت: سنگر ما رزمندگان جبهه و سنگر شما مدرسه است.

عزیز اژدو به روحیه خوب برادر شهیدش اشاره کرد و گفت: پرویز از روحیه خوب و بالایی برخوردار بود. حتی وقتی موقع اعزام، مادرمان گریه می کرد برادرم رو به ایشان می کرد و می گفت: مادرجان برای چه گریه می کنی، شما باید خوشحال باشید چرا که من به جنگ دشمنان اسلام می روم. زمانیکه خبر شهادتش را شنیدیم پدر و مادرم خدا را شکر کردند که امانتشان را در راه اسلام هدیه کردند.